شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

شهید جمیل حسین معروف به «چمچه مار»

سه شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۴:۵۸ ب.ظ

شهید جمیل حسین معروف به «چمچه مار»  از دلاوران منطقه پاراچنار پاکستان  که در ‌‌نهایت درگوشه دیگری از هلال شیعی در سوریه حین دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید.

با شروع حملات گروه‌های تکفیری به حرم حضرت زینب(س) شیعیانی از کشورهای مختلف جهان برای دفاع از این بارگاه به سوریه شتافتند که بخشی از نیرو‌ها از اتباع کشور پاکستان؛ تیپ زینبیون در این کشور بودند.

مهاجر:شهید جمیل حسین معروف به «چمچه مار»

از دلاوران منطقه پاراچنار پاکستان بود که در ‌‌نهایت درگوشه دیگری از هلال شیعی در سوریه حین دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسید و بهمراه 7تن از شهدای مدافع حرم ؛پاراچنار پاکستان

روز پنج شنبه 20 / 1 /94 در کنار حرم حضرت معصومه "س"و درشب ولادت حضرت فاطمه "س" آرام گرفتند.

شهیدان:

«طاهر حسین»، 

«جمیل حسین»،

 «جاوید حسین»، 

«باقر حسین»، 

«سید رضی شاه»، 

«قادر علی» و «قابل حسین»

سهیل کریمی از مستندسازان برجسته ایران  چندین سفر به پاکستان، سوریه، افغانستان و کشورهای مختلف داشته و با حضور در میان مردمان این کشور‌ها مستندهای زیادی با محوریت اقوام و جبهه مقاومت اسلامی ساخته است.

سهیل کریمی در یادداشتی کوتاه در صفحه اجتماعی خود وصفی درباره روزهای رزم و صلابت دوست شهید پاراچناری اش چَمچه مار به زبان نزدیک به محاوره نوشت:

غیور راست می‌گفت. تو تموم مدتی که رو یال کوه و در پناه خاک‌ریز و کانال کم‌عمق، دو لّا دو لّا این ور اون ور می‌رفتیم، چمچه مار شَق و رَق و ایستاده، بدون کوچک‌ترین ترسی از تیر خصم، راه می‌رفت و مواضع دشمن رو برانداز می کرد. چشم تو چشم دشمن. عین مار کبرا. عین چمچه مار.

بهش می‌گفتند چَمچَه مار. خیلی زمخت8 بود و عبوس. لااقل تو اولین دیدارمون این جور می‌نمود. بالای کوه های خِیواص. در مجاورت روستای تازه آزادشدهٔ شلوزان. در شرقی‌ترین نقطهٔ منطقهٔ پاراچنار پاکستان و کمی قبل از مرز افغانستان. برعکس همهٔ پشتون‌های شیعهٔ پاراچنار، دستار طالبی سرش بود و نه کلاه چترالی. صورتش هم صاف بود از تیغ اصلاح. یه شاخه گل داودی زرد رنگ هم گذاشته بود روی گوش سمت راستش. نمی دونم چرا. و همین من رو گول زد.

وقتی دوربین رو سمتش آوردم با غیظ و به پشتون گفت نگیر. از من تصویر نگیر! اصلاً باهاش بحث نکردم. اصرار به تصویر گرفتن هم نداشتم.

تازه ناهار خورده بودیم. پایین کوه و تو مسجد حضرت زهرا "س"شلوزان.

البته من نخوردم. مزاجم با آب پاراچنار سازگار نبود. کم می‌خوردم و هر چیزی رو هم نمی‌خوردم. حالا اینجا سفرهٔ نون و پنیر و چای پهن کرده بودند. دقیقاً تو خط مقدم جبهه و کمی عقب‌تر از یال کوه مشرف به مواضع طالبان. چمچه مار همین‌طور که داشت لقمهٔ درشتی واسه خودش می‌گرفت رو به بقیه به من اشاره کرد و گفت؛ خارجیه؟ 

آقاهلال گفت؛ ایرانیه!

گل از گل چمچه مار شکفت. لقمه تو دهنش تمام قد در مقابلم ایستاد. به زور سر سفره نشوند و برام یه لقمهٔ نون و پنیر گرفت. به پشتون گفت:

چرا پس نمی‌گی ایرانی هستی؟!

 لبخندی شیرین تحویلش دادم. گفت دوربینت رو روشن کن و دنبالم بیا.

آقا محمود رضا

.

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی