روایتی از زندگی شهدای لشکر فاطمیون در گفتگوی «نسیم آنلاین» با خانواده شهید سید اصغر موسوی ۱
روایتی از زندگی شهدای لشکر فاطمیون در گفتگوی «نسیم آنلاین» با خانواده شهید موسوی
شیعیان افغان بعد از ۲۰ سال جهاد با تکفیریها به سوریه رسیدهاند/ همه اموال مدافعان حرم در افغانستان مصادره شده/ آرزوی دیدار رهبری را داریم
پس از سالها، هنوز مشکل اقامت خانواده شهید موسوی در ایران حل نشده/ فرزند ۱۲ ساله او با نامه بنیاد شهید تازه به کلاس دوم رفته است
خانواده شهدای مدافع حرم افغان مهمان نسیم آنلاین
اعضای خانواده شهید علی اصغر موسوی با اشاره به سابقه طولانی شیعیان افغان در نبرد با تکفیریها اظهار داشتند: شهادت مدافعان حرم یک روی سکه جهاد و بروز مشکلات بسیاری برای خانواده این شهدا از جمله اعدام و اذیت و آزار آنها در افغانستان از سوی تکفیریها روی دیگر آن است.
گروه سیاسی «نسیم آنلاین»:: از اولین روزهایی که بحران و اعتراض معارضین در سوریه با تزریق سلاح و انتقال سازمان های تروریستی تبدیل به جنگی تمام عیار علیه مقاومت و تفکر اسلام ناب و انقلابی شد و سلسله اقدامات تروریستی در خصوص اماکن مقدسه به وقوع پیوست،گروه های خودجوش مسلمان خود را از کشور های مختلف به سوریه و عراق رسانده و مسئولیت دفاع از این حریم مقدس را به دوش کشیدند. اما در این بین بودند مجاهدانی که نه داعش و نه القاعده برای آنها تازگی نداشت و در میان مدافعان حرم از سابقه بیشتری در مبارزه با "تکفیر و تحجر" بهرهمند بودند.
فاطمیون نام مدافعان حرمی است که نیروهای آن را مجاهدان افغان تشکیل میدهند و این روزها با رشادتها و مجاهدتهایی که از خود در این راه نشان دادهاند بر سر زبانها افتادند. فاطمیونی که از درگیری با القاعده و طالبان به نبرد با داعش در سوریه رسیده است و به قول فرمانده شهیدشان "ابوحامد" : بچههای فاطمیون بیش از 20 سال است که در راه اسلاب ناب با تکفیر و تروریسم در حال مبارزه هستند".
متن پیش رو حاصل میزبانی«نسیم آنلاین» از خانواده شهیدان سید علی اصغر موسوی و محمد خداپناه و مشروح گفتگو با آنها است. روایتی صادقانه از تولد تا شهادت عزیزانشان و بعضا مشکلات بعد از شهادت؛ که بخش اول آن شامل گفتگو با پدر، مادر ، همسر و فرزند نوجوان شهید سید اصغرموسوی همزمان با سالروز شهادت حضرت زینب(س) از نظر میگذرد.
«نسیم آنلاین»: بسم الله الرحمن الرحیم، جناب حجت الاسلام سید ابراهیم موسوی، با معرفی اجمالی از خود و فرزند شهیدتان سیدعلی اصغر موسوی آغاز کنیم،
فرزند شما با چه روحیه و شرایطی عازم سوریه شد و چگونه به شهادت رسید؟
هر کس که با عزت بمیرد زنده است، هر کس که بی عزت بماند مرده است، از شما تشکر میکنم به ما منت گذاشتید و در این جلسه از شهدا دعوت کردید. راجع به شهید و شهادت آیههای فراوانی داریم آنهایی که جانشان را در راه مقدس احدیت نثار کردند به خاطر دفاع از اسلام و قرآن خوش به سعادتشان؛ آنها تا قیام قیامت زنده هستند. شهدا در حسب ظاهر دنیا را ترک کردهاند ولی در عالم معنا شهید زنده است و شهید نمیمیرد.
سید علی اصغر موسوی فرزند بنده، از سن 12 سالگی در افغانستان در جهاد و مبارزه سهیم بود. از همان سن نوجوانی سید علی اصغر به نبرد با متجاوزارن مشغول بود اما به خواست خدا از جنگ سالم بر آمد. یک زمانی 170 نیروی رزمی تحت دستور سید علی اصغر بودند اما هر چه گذشت و آرام آرام وقتی که شجاعت و عظمت او را مسئولان تماشا کردند و دیدند که سید بسیار شجاع و قهرمان است به او اعتماد بیشتری کردند و حتی زمانی رسید که 900 نفر تحت دستور ایشان بود. در واقع با مشاهده قابلیت های سید علی اصغر در مبارزه و جهاد او را به فرماندهی 900 تن از نیروهای رزمی منصوب کردند و به اصطلاح افسر بود و فرم ژنرالی به او دادند.
18 سال پیش از افغانستان به ایران مهاجرت کردیم. در واقع ما از دست وهابیها و تکفیریها فرار کردیم. در آن دوران من در بخش قضا به عنوان قاضی مشغول بودم و وظیفه سیاسی هم داشتم؛ همزمان سید به عنوان یکی از جوانترین نیروهای نظامی افغان فرماندهی 900 تن از رزمندگان را بر عهده داشت. وقتی که وهابیها در افغانستان تسلط پیدا کردند، مردم شیعه افغانستان در اقلیت بودند بسیاری از پشتوها ، ازبک، ترک، تاجیک و آنهایی که مذهب وهابی نداشتند تسلیم وهابیها و طالبان شدند و من و پسرم با 18 نفر زن و بچه از افغانستان فرار کردیم و به ایران آمدیم .
سید علی اصغر پیشه و کارش حضور در جنگ و جهاد بود و وقتی به ایران آمدیم و اینجا ساکن شدیم به عنوان کارگر روز مزد کار می کرد. یک روز کار پیدا میشد و بعضی از روزها بیکار به منزل بر میگشت.
یک روز که به منزل آمد بسیار ناراحت بود، علت را که جویا شدم متوجه شدم سید از ماجرای سوریه و جنگ علیه مسلمانان با خبر شده است.خیلی ها خبر داشتند اما سید از طریق یکی از دوستان از ریز ماجرا در سوریه با خبر شده بود.
جنگ داعش با مسلمانها و تشیع است، پیش من آمد و اجازه گرفت. گفت که اگر شما اجازه بدهید حرم عمهام زینب(س) تحت خطر است، مؤمنین و تشیع در سوریه تحت خطر هستند و اگر شما اجازه بدهید من به سوریه بروم و در جنگ سوریه شرکت کنم. من هم اجازه دادم و سید از طریق برادران فاطمیون ثبتنام کرد و عازم دمشق شد.
در این مدت تقریبا همیشه در سوریه و در جنگ بود و گاهی هم به مرخصی می آمد. به هر حال آخرالامر، روزی و قسمت این فرزند من همان شهادت بود که خودش از عمه سادات گرفت.
در ماجرای شهادت سید هم؛ در روزهایی بود که تکفیری ها در اطراف حرم خانم حضرت زینب(س) بودند و در آنجا فعالیت می کردند. سیدعلی اصغر که جنگ کرده و سابقه بالایی در نبرد و عملیاتهای رزمی داشت داوطلب می شود که دو سنگر مهم تروریستها را در منطقه پاکسازی کند. 35 نفر هم نیرو میگیرد و عملیات را آغاز میکند. در جریان عملیات پاکسازی آن سنگرها سید و نیروهایش موفق عمل میکنند، اما از آنجایی که به منطقه تسلط کاملی نداشتند و راه را نابلد بودند در کمین دشمن افتاده و تک تیرانداز دشمن تیری به قلب سید میزند که همان تیر باعث شهادت او میشود.
سید علی اصغر قبلاً هم در افغانستان از من قولی گرفته بود و گفت مسئله پدری و پسری خیلی مشکل است اما من یک خواهش در زندگی بیشتر از شما ندارم و آن این مسئله این است که شما به من اجازه بدهید در هر جایی که جنگ اسلام و کفر باشد، حتماً بتوانم حضور پیدا کنم.
مختصر عرض کنم که در سوریه جانش را در راه خدا انفاق کرد و البته و به حمد خدا ما دارای خانوادهای پر جمعیت هستیم و عائله من هم اکنون در حدود 19 یا 20 نفر است، بزرگترین پسر من سید علی اصغر بود که فدای ناموس آل الله شد؛ اگر لازم باشد همه زندگیم و عزیزانم را فدای این راه می کنم.
ما خدا را شاکریم و از خدا راضی هستیم که به اندازهای که در توانمان بود یک نفر از ما در راه خدا فدا شد . بالاخره مرگ حق است و همه ما به نوبه خود میمیریم و هیچ به جز ذات مقدس یگانه خدا باقی نمیماند ولی خوشا به حال کسانی که با شهادت میروند.
«نسیم آنلاین»: شهید شما متولد چه سالی بود؟ چه سالی به ایران آمدید؟ و چه تاریخی سید شما به شهادت رسید؟
آقا سید حدود 32 سالش بود. سال 1377 به ایران آمدیم و 19 مرداد سال 93 سید علیاصغر به شهادت رسید.
*«نسیم آنلاین»: فرمودید در افغانستان با طالبان هم مبارزه میکرد؟
بله با نیروهای ارتش سرخ شوروی که اشغالگری کرده بودند میجنگید و بعد از آنها هم با طالبان و القاعده درگیر بودند.
«نسیم آنلاین»: یکی از مسائلی که مدتهاست از سوی رسانههای خارجی مطرح میشود این است که جمهوری اسلامی افغانها را تحت فشار میگذارد و شما به دلیل این فشارها فرزندان خود را برای جهاد به سوریه و عراق اعزام میکنید.آیا این مسئله صحت دارد؟
خیر این واقعیت ندارد ما داوطلبانه و البته با افتخار این کار را کردیم. فرزندان ما قبلا هم سابقه مجاهدت در راه اسلام و شیعیان را داشتند و این محدود به سوریه نیست. رسانه های بیگانه همکواره تلاش می کنند بین شیعیان و مسلمانان تفرقه بیاندازند و این هم به همان دلیل است وگرنه افغانها به مجاهدت فی سبیل الله افتخار میکنند.
*«نسیم آنلاین»: برای اینکه فرزند خودتان را به سوریه و سایر خطوط درگیری بفرستید به شما پول میدهند؟
نه بابا پول کجا بود ، نه کسی پولی می دهد و نه ما توقع داریم برای چیزی که در راه خدا دادهایم پول بگیریم. مساعدت هایی به ما بشود خوشحال میشویم که برخی مشکلات جدی زندگی مهاجران افغان حل شود اما اینکه توقعی داشته باشیم، خیر.
برادرم همه درآمد خود را صرف جبهه و جنگ میکرد
«نسیم آنلاین»: اولین نفری که به شما خبر شهادت را داد به یاد دارید؟ اولین شخصی که فهمید چه کسی بود؟
معاون شهید که آنجا فعالیت میکرد با ما تماس گرفت و بعداً هم از طریق برادران فاطمیون و بنیاد شهید و معراج شهدا.
اول یکی از دوستان داماد ما که در سوریه حضور داشت تماس گرفت و اطلاع داد ولی ما در ابتدا باور نکردیم و چون خیلی طول کشید تا خبر بعدی برسد ما احتمال دادیم که شاید خبر شهادت سید شایعه باشد ولی بعداً از طریق بنیاد شهید و معراج شهدا که اطلاع دادند، باور کردیم که سید شهید شده است.
«نسیم آنلاین»: شما که برادرش بودید برای عزیمت به سوریه با شهید مخالفت نکردید؟جلویش را نگرفتید؟
برادر ما در افغانستان همانطور که پدر گفتند نظامی بود و وظیفهاش جنگ و جهاد ، از سن 12 سالگی در مقابل شوروی جهاد کرد و اسلحه به دست گرفت و در خط دفاع و با شوروی جنگید. از آنجایی که سن او خیلی کم بود و #شجاعتش فوقالعاده بالا بود به تدریج رشد کرد و در سمتهای فرماندهی مختلف قرار گرفت.
سید ما؛ علاقه ای به ثروت و مال دنیا نداشت و حتی در این سالها حقوق و پولی که از جبهه میگرفت در خانه نمیآورد و صرف همان جبهه و جنگ در جبهه میکرد.
از نظر شهید و خانواده ما، امروز هم همان روز عاشورا و همان صحرای کربلا است همانطور که امام خمینی (ره) تاکید کردند که "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا"؛ امروز اسلام و تشیع در خطر است، فرقی نمیکند که ما اهل کشور افغانستان باشیم و شما ایرانی باشید و آنها عراقی و پاکستانی باشند. هدف یک هدف است.
طلب شهادت از امامزادگان شهر ری
هر جایی که صدای مظلومین عالم بلند باشد، مسلمان باید به کمک برادر خود برود. هدف شهید سیدعلیاصغر موسوی این بود که باید به فریاد مردم مظلوم سوریه برسیم .سید در جنگهای داخلی آن زمانی که شوروی به کشور ما تجاوز کرده بود جانانه دفاع میکرد و بعد از اینکه ملت افغانستان، روسها را با مشتهای گره کرده از کشورمان بیرون کرد، جنگ داخلی شروع شد. اما جنگ داخلی، جنگ و همبستگی شیعه و سنی بر علیه وهابیت و تکفیریها بود اما متاسفانه دشمنان در افغانستان طوری آن جنگ را برنامهریزی کردند که در برهه ای شیعه و سنی در مقابل هم قرار بگیرند. از همین بابت شهید سید علی اصغر موسوی از جنگ داخلی خوشش نمیآمد و میگفت این جنگ به جنگی میان برادران مسلمان تبدیل شده نه اسلام در مقابل کفر.
سید ما معتقد بود که تنها کشته شدن در جنگی که اسلام در مقابل کفر باشد، انسان را به درجه شهادت نائل می کند. او هرگز حاضر به جنگ علیه اهل سنت نشد چرا که آنها را برادر خود می دانست.
شهید سید علی اصغر موسوی سواد دانشگاهی نداشت، اما به خاطر علم معنوی که خدا به پدرش داده بود و تحت سرپرستی و تربیت او بزرگ شد، از اسلامی میدانست و احکام و عقاید را بلد بود.
پس از ورود به ایران سید علی اصغر کارگری می کرد و مخارج خود و خانواده را تامین می کرد. امروز هم دو فرزند پسر یکی 15 و دیگری 12 ساله دارد و همچنین یک فرزند دختر 13 ساله از خود به یادگار گذاشته است
نهایتا اینکه شوق شهادت در قلب شهیدس ید علی اصغر هر لحظه نورافشانی میکرد و هر لحظه بیشتر عاشق شهادت میشد به طوی که به سه امامزاده (ع) شهر ری همیشه سر میزد و آن ها را زیارت میکرد و شهادت را از آنها طلب می کرد.
«نسیم آنلاین»: شما مهاجر بودید در ایران و مشکلات خاص خودتان را هم دارید و طبیعتاً میدانید اگر سید علی اصغر شهید شود مشکلاتی برای خانوادهاش ایجاد میشود آیا شما این مسائل را میدانستید و گذاشتید به سوریه اعزام شود؟
بله این مسائل را میدانستیم اما چه کنیم که برخی مسائل با هم قابل جمع نیستند و باید یکی را انتخاب کنیم. انتخاب هدف اصلی حیات برای ما گواراتر است.
اجازه نمیدهم عمهام زینب(س) دوباره اسیر شود
*«نسیم آنلاین»: برخورد جمهوری اسلامی با شما چگونه بوده است؟ هم قبل از شهادت و هم بعد از شهادت برادرتان.
جمهوری اسلامی هرگز رفتار بدی با ما نداشته است البته بعد از شهادت به مراتب تعامل و رفتار مسئولین با ما هم بیشتر شد و هم بهتر از قبل، آن هم به دلیل شناخته شدن بیشتر ما بود. ببینید افغانیها مشکلات خاص خودشان را دارند، بالاخره بنده که سرپرست یک خانواده چهار نفره هستم و هدایت و حمایت این چهار نفر را دارم، روزگار برایم سخت است، حالا چه برسد 80 میلیون جمعیت با 6 میلیون مهاجر افغانی!
شرایط ایران به لحاظ اینکه برای افغانی ها کشور غریب به حساب می آید خواه ناخواه حتی برای افرادی که شناسایی و آمایش شدهاند هم سخت است و چه برسد به کسانی که هنوز در ایران شناسایی نشدهاند و یا غیر مجاز در ایران حضور دارند.
البته باز هم در کل که در نظر بگیریم، ما راضی هستیم، اگر مشکلاتی هم امروز هست به علیت این است که ما هجرت کردهایم تا دین و ناموسمان حفظ شود. پیغمبر خدا هم از مکه هجرت کرد و به مدینه رفت، معنای هجرت یعنی چه؟ معنایش این است که کاری کنیم تا دین و ناموس و قرآن و اسلام ما حفظ شود.
- ۹۵/۰۸/۰۶