شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

با خودم می‌گفتم این عکس آخر است.

دوشنبه, ۱۰ آبان ۱۳۹۵، ۰۸:۳۸ ب.ظ

احمدرضا بیضائی: 

 این دو سال آخر وقتی از او عکس می‌گرفتم، آنقدر به شهادتش یقین داشتم که پشت لنز که توی چهره‌اش نگاه می‌کردم با خودم می‌گفتم این عکس آخر است..!!

 شش ماه آخر قبل شهادتش، هر چه عکس از او می‌گرفتم چند دقیقه بعد از حافظه دوربین دیلیت می‌کردم! با خودم می‌گفتم: ان شاء الله هنوز هم هست.

 و دفعه بعد که دیدمش باز هم از او عکس می‌گیرم. دوست داشتم که هنوز باشد، اما یقین داشتم که رفتنی است. بابت حذف عکس‌هایی که این اواخر از او گرفته بودم تأسفی ندارم و این را با افتخار می‌گویم که این دو سه سال آخر، همه ساعاتی که در کنارش بودم، لحظات را با یقین کامل به شهادتش در کنارش می‌گذراندم.

محمودرضا امکان این تجربه را برای من فراهم کرد که ؛ از شهید عکس بگیرم با شهید حرف بزنم 

 با شهید روبوسی و معانقه کنم و با شهید راه بروم…

 آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی