شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

خاطره ای از شهید طهماسبی

چهارشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۲۴ ب.ظ


به نقل از پدر شهید:

آقامهدی خادم افتخاری جمکران بودند و هر سه شنبه افتخارخدمت به زائران آقا امام زمان(عج) رانصیب خودمینمود، آقای مهدی جعفریان نقل نمودند مدتی بود پیرزنی که مادرشهید هم بودند و از شهرهای اطراف هرسه شنبه به جمکران میآمدند، به مهدی خیلی احترام میگذاشتند و میگفتند تو مانند فرزندشهیدم هستی، آقامهدی هم به او میگفتند که شماهم مانند مادرم هستید، تااینکه مدتی بعد مهدی به سوریه رفتند و این مادر برای برگشت مهدی زیاد دعا و بی تابی مینمودند، تا اینکه مهدی برگشتند، او بارها به ما میگفت ترابه خدا نگذارید دیگر فرزندم مهدی به سوریه برود و ماهم به او میگفتیم، چشم، تا اینکه برای باردوم که آقامهدی رفتند و شهیدشدند، همکاران عکس آقامهدی راقاب گرفته بودند و درهمین غرفه ۷ گذاشته بودند، چند هفته هم از آن پیرزن خبری نبود، (گویابدلیل اینکه چشمش راعمل نموده بودند) تا اینکه یک شب یکدفعه آمدند، به همکارم گفتم جلوی قاب عکس شهید بایستید تا متوجه نشوند ولی متاسفانه دیر رسید و او قاب عکس شهید رامشاهده نمودند و آنقدر گریه کردند تا فکر کنم که مجددا چشمش عودنمود، (بعدهادردفترخاطرات مهدی خواندم که آقامهدی در بازگشت از سفر اولش برای آن مادر شهید یک چفیه عربی خریداری و به ضریح حضرت زینب تبرک نموده وبرایش سوغات آورده بودند).

 شهدای مدافع حرم قم

@sh_modafeharam_qom


  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی