شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

شهید مدافع‌حرمـ ابوذر امجدیان

شنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۱۲ ب.ظ

شهید مدافع‌حرمـ ابوذر امجدیان 

زمانی که از سر کار با موتورش برمیگشت من همش منتظر بودم که صدای موتور ابوذرو بشنوم برم کنار آیفون تا زنگ و بزنن.

 با اینکه کلید خونه همراهش  بود اما دوست داشت که من در خونه رو براش باز کنم.

وارد خونه که میشد با اینکه میدونستم خیلی خسته ست اما  وارد خونه که میشد آنچنان انرژی داشت و همش میخندید دیگه خستگی در ایشون احساس نمیکردم.

.میگفت خانومم من چایی رو دم میکنم ولی دوست دارم شما واسم چایی بیاری چایی دست شما یه مزه دیگه ای داره

دوست داشت همش کنارش بشینم و ازش دور نشم حتی آشپزخونه هم که میرفتم میومد کنارم و کمکم میکرد.

میگفت کنارم نیستی دلتنگت میشم.

توی کارای خونه خیلی کمکم میکرد نمیذاشت زیاد کار کنم بعضی وقتا یا باهم ظرف میشستیم یا اینکه نمیذاشت من بشورم خودش همه ظرفارو میشست میگفت کمی استراحت کنم بعدش بریم بیرون.

اکثرا پارک میرفتی با اینکه زندگی ساده ای داشتیم ولی خیلی خوشبخت بودیم با موتورهمه جا را میگشتیم.

روای همسر شهید

کانال‌شهیدابوذرامجدیان  

@shahid_abozar_amjadian

شهادت تاسوعای حسینی۹۴

بانکــ‌اطلاعات‌شهدای‌‌مدافـع‌حـــرمـ 

@Haram69

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی