خاطره دوست شهید مختاربند
حاج حمید نسبت به سرنوشت جوانان جامعه بی تفاوت نبود و از تمام نیرو و امکانات خود برای کمک به آنها استفاده می کرد.
روزی با حاج حمید در حال گذشتن از محلی بودیم، ایشان جوانی را دید که سر کوچه ایستاده بود، زنجیری در دست گرفته بود و وقت گذرانی می کرد. حاج حمید کنار این جوان رفت و پرسید: چرا اینجا ایستاده ای؟
جوان گفت: چون بیکارم.
ایشان پرسید: یعنی اگر کاری برای تو پیدا شود مشغول به کار می شوی؟ جوان پاسخ داد: بله.
حاج حمید از او خواست که شب برای نماز به مسجد چهارده معصوم که ایشان با دست های خودش آنجا را بنا کرده بود، بیاید.
جوان شب به آنجا رفت و حاج حمید بعد از سوال و جواب راجع به وضعیت او کاری مناسب با وضعیتش در بانک انصار برایش در نظر گرفت.
کانال شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند (ابوزهرا)
@shahid_mokhtarband
https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g
شھداے مدافـــع حـــرم قــــمــ
- ۹۵/۱۰/۱۳