رفیقی که هیچوقت تو را نشناخت
اولین باری که اومدم اردوگاه شهید باکری رو،خوب به یاد دارم.
خیلی متعجب شدم.
از اینکه چرا هر کی هر کاری داره از بلباسی اجازه میگیره و مشورت میکنه!!
از هرکی هر چیزی میپرسیدیم میگفتن باید با آقای بلباسی هماهنگ کنیم!!
برام خیلی عجیب بود.
چندین سال بود که میشناختمش...
میدونستم پاسدار و تو قسمت راهیان نور خدمت میکنه ولی هیچوقت بهم نگفت سمتش چیه...
وقتی اونروز فهمیدم که فرمانده اردوگاه خرمشهر هست، به خودم گفتم وای برمن..
چقدر این مرد گمنام وبا اخلاصه..
حتی لباس تنش هم مثل بقیه خادما بود...
اما الان دارم میببنم که هرچقدر بلباسی میخواست گمنام وناشناس باشه... ولی همونقدر آوازش همه جا پیچیده...
وقتی آمار یکساله صفحات مجازی وچک میکردم دیدم هیچ صفحه پربازدیدی نیست، که داخلش ردی از بلباسی نبوده باشه...
امضا: رفیقی که هیچوقت تو را نشناخت..۱۳ دی.
فرمانده دلها
شهید محمد بلباسی
https://telegram.me/joinchat/Bjgz0D9FwE7OxbgjXScIcw
- ۹۵/۱۰/۱۹