شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

'گفتگو با برادر شهید بیضیایی ۱

يكشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۵، ۰۷:۰۵ ب.ظ


شهید بزرگوار متولد چه سالی و کجا هستند؟

تحصیلات ایشون درچه رشته ای بود؟

با سلام. محمودرضا متولد سال ٦٠ در تبریز بود. تحصیلاتش در دوره متوسطه در رشته تجربى و بعد از عضویت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامى در دانشکده افسرى بود.

دغدغه محمودرضا رو از پیوستنش به نیروى قدسِ سپاه میشه فهمید. پیوستن به نهضت جهانى اسلام، یارى مظلومان و لبیک به فرمان امام راحل (ره) برای تشکیلِ هسته هاى مقاومت. این دغدغه تا روز شهادتش وجود داشت و کمى قبل از اون هم قوت گرفته بود. از سوریه ی او اطلاعاتِ کمى دست ماست اما مواقعى که تهران بود آرام و قرار نداشت براى هدفش. فردى بود که تقریبا وقت خالى نداشت. از نوجوانى، هسته ی این کشش و عشق با بسیجى شدن شکل گرفت که با ورودش به سپاه، شکل پخته ترى گرفت و محمودرضا شد اون چیزى که باید میشد.

علایق و دغدغه ی ایشون طی سالهای کودکی، نوجوانی وجوانی تا سالهای اخیرِ قبلِ شهادت چه بود؟

رابطه شون با والدین و خواهر و برادرشون چطور بود؟ نوجوانی وجوانی تا سالهای اخیرِ قبلِ شهادت چه بود؟

خیلى لطیف. رابطه بسیار لطیفى با اعضاى خانواده داشت. کلمه اى بهتر از این سراغ ندارم براى توضیحِ نوع رابطش با ما.

معیارهاشون برای ازدواج چی بود، و در چه سنی ازدواج کردند؟

در این مورد من زیاد عمیق نشده بودم اما یکى از معیارهاش که دقیق از اون اطلاع دارم، انتخاب همسرى بود که راهى رو که انتخاب کرده بود باهاش بیاد. براى محمودرضا انتخاب همسر، انتخاب همسفر بود. براى همین اگر شخصى همه معیارهاى یک همسر نمونه رو داشت ولى این یه دونه رو نداشت، محمودرضا براحتى از اون مورد صرفنظر مى کرد کما اینکه چند مورد رو که پیش اومده بود اینجورى رد کرد.

در سن ٢٧ سالگى ازدواج کرد.

چی شد که تهران رو برای زندگی انتخاب کردند؟

زندگى محمودرضا وقف مجاهدت براى انقلاب بود. من هیچوقت از محمودرضا کلمه اى در مورد برنامه ریزى براى دنیاى خودش و آینده ی زندگىِ مادیش نشنیدم. فقط اواخر، نگران تهیه یه سقف بالاى سر خانوادش بود و تلاش مى کرد قبل از اینکه شهید بشه این کار رو انجام داده باشه. محمودرضا کمى قبل از شهادتش حتى دنبال شغلى مى گشت که درآمدش براى اداره  زندگى از اون طریق باشه و براى گرفتن حقوق سپاه، وظایف پاسدارى رو انجام نده.

بخاطر محل کارش و جذبش در سپاه که از تهران صورت گرفت.

برای آینده ی زندگیشون چه هدفی داشتند؟

زندگى محمودرضا وقف مجاهدت براى انقلاب بود. من هیچوقت از محمودرضا کلمه اى در مورد برنامه ریزى براى دنیاى خودش و آینده ی زندگىِ مادیش نشنیدم. فقط اواخر، نگران تهیه یه سقف بالاى سر خانوادش بود و تلاش مى کرد قبل از اینکه شهید بشه این کار رو انجام داده باشه. محمودرضا کمى قبل از شهادتش حتى دنبال شغلى مى گشت که درآمدش براى اداره  زندگى از اون طریق باشه و براى گرفتن حقوق سپاه، وظایف پاسدارى رو انجام نده.

رفتارشون با همسر گرامی و دختر گلشون به چه صورت بود؟

چطور عشقِ همسری و فرزندی مانع پرواز این مردِ بزرگ نشد؟

اینو باید همسر معززش توضیح بده. من بجز مواقعى که تهران مهمانش بودم، از زندگى خانوادگى محمودرضا چیزى ندیده بودم. زن و زندگى هیچوقت مانع محمودرضاها نبوده. ضمن اینکه تو مکتب ما که پیرو سیدالشهدا (ع) هستیم این مسأله جزو بدیهیاته و احتیاج به پرسیدن نداره. لبیک یا حسین (ع) یعنى همین دیگه.

هدفشون از استخدام در سپاه چی بود؟

از کی و چند بار و چرا به سوریه اعزام میشدند؟

کلمه استخدام در مورد پیوستن محمودرضا به سپاه با اون عشقى که من شاهدش بودم، زیاد معنى نداره! 

محمودرضا کارمند سپاه نبود. پاسدارى، عشقِ محمودرضا بود. تقریبا از زمانِ وارد شدنِ غائله سوریه به جنگ مسلحانه، محمودرضا به سوریه رفت. اون موقع هنوز داعش شکل نگرفته بود. تعداد دفعات اعزامش دقیق یادم نیست. ولى تو دو سالى که در سوریه حضور داشت، تقریبا در رفت و آمدِ مدام بود.


  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی