شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی


دوست شهید موسی جمشیدیان : 

رزمایش داشتیم و هوای بسیارسردی بود.

صبح زود همه از خواب بیدارشده بودیم و از سرماکسی نمیتوانست از جایش تکان بخورد.

حاج موسی با دوتا قابلمه بزرگ شلغم اومد کنار بچه ها.

قبل از اینکه ما از خواب بیدارشویم.حاجی شلغم ها را که از باغشان اورده بود.پخته بود و اماده کرده بود برای بچه ها که حالااز خواب بیدار میشوند بخورند.

حاجی همیشه بدون چشم داشت یامنت برای بچه ها کارمیکرد.

آقا محودرضا

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی