شهادتــ را از دستــ دوستان شهیدش گرفت
عاشقانه های همسر شهید:
حمیدرضا و خواهرش سمیه دوقلو بودند.
سمیه و من در فرهنگسرا باهم فعالیتــ میکردیم.
یڪ نسبتــ فامیلی دوری هم داشتیم.
دورادور حمیدرضا دیده بودم و میشناختم اما فڪرش را نمیکردم روزے به خواستگاری ام بیاید.
مادرم که موضوع خواستگارے حمیدرضا را گفتــ تعجب کردم،اما خوشحال شدم
انتظارش را نداشتم که حمیدرضا به خواستگاری ام بیاید.
حمیدرضا جانشین فرمانده بسیج مسجد بود پسری با ظاهرے مذهبی و با اعتقاداتی محکم
هرچه بیشتر اورا میشناختم بیشتر به تفاهم های اخلاقی بین خودمان پی میبردم.
مراسم ازدواجمان در روز میلاد حضرت معصومه (ع) برگزار شد.
ساده و بی آلایش بعدها حمیدرضا گفت:
شما هدیهء حضرتــ معصومه(ع) به من هستید.
من از ایشان خیلی خواستم همسرے به من بدهند و ایشان شما را به من هدیه دادند.
زمانیکه بار اول وارد اتاقش شدم اتاقش پر بود از عکسهای شهدا
رابطهء قوے با شهدا داشت و یڪ ارتباط ویژه با حاج حسین خرازی
همسرم شهادتــ را از دستــ دوستان شهیدش گرفت.
شهید مدافع حرم حمید رضا دائی تقی
@Ioveshohada313
- ۹۶/۰۴/۰۱