شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

خاطره ای از شهید اعتزاز حسین

پنجشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۹ ب.ظ


 دو روز بعد از تدفین شهید اعتزاز همراه با خانواده خود و خانواده شهید بر سر مزار رفتیم. گذرنامه های ما رفته بود برای روادید خروج تا بتوانیم به کربلا برویم... خیلی دیر شده بود.

پدر شهید بیقراری می کرد، گفتم ناراحت نباشید شهید اکنون در اعلی علیین خوشحال و شادمان است و زنده است و مارا می بیند و اگر باور نمی کنید همین الان امتحان می کنیم...

گفت: خب امتحان کنیم..!

رو کردم به آرامگاه شهید و عرض کردم: اگر زنده اید آنگونه که خداوند می فرماید کاری بکن که گذرنامه های ما امشب برسد. 

بلند شدیم که بر گردیم به شهر؛ از بهشت معصومه (س) به سمت حرم راه افتادیم، شاید هنوز صد متر از بهشت معصومه دور نشده بودیم که دوستان زنگ زدند و ـ  درحالی که وقت اداری نبود و اول شب بود ـ  گفتند که گذرنامه هایتان رسیده بیایید و بگیرید ..!

من هم به والدین شهید و بقیه افراد گفتم و همگی شادمان شدند چون دیگر می توانستیم به عتبات عالیات برویم و اثبات شد که شهید نه فقط زنده است بلکه در نزد خدا آبرو دارد و شفاعتش در دنیا هم به این شدت تاثیر دارد ... 

راوی: پسرعموی بزرگوار شهید اعتزاز حسن از شهدای والامقام لشکر زینبیون

شهیدان زنده اند

زینبیون پادشاه عالمند

شهدا را یاد کنید با صلوات

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی