شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

خاطره ای از شهید محمد مسرور

سه شنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۶، ۰۷:۱۱ ب.ظ


چند سال قبل به عنوان راننده کاروان راهیان نور در خدمت تعدادی از مشتاقان شهدا بودم. محمد آقای مسرور هم در کاروان بود. در یکی از روزها آمد و گفت: جارو دارید؟ گفتم: چطور مگه؟ گفت: می‌خواهم داخل اتوبوس را جارو کنم. گفتم شما زحمت نکشید این وظیفه ماست. خودمان انجام می‌دهیم. اما محمدآقا اصرار کرد و خودش تمام خاک‌های کف اتوبوس را تمیز کرد و وقتی همه خاک‌ها را جمع کرد؛ همه را بیرون از اتوبوس بر روی خاک های همان منطقه ریخت. وقتی از علت این کارش پرسیدم گفت: این خاک ها با خون شهدا آمیخته است و مقدس هستند و نباید جای دیگری برود.

خاطره از آقای مهرداد مرادیان

شهید محمد مسرور مدافع حرم

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی