دلنوشته همسر شهیدمهــدےنعــمائے
تولدت مبارک مهدی جانم
تا نوشتم تولد
دلم پر زد و رفت...
رفت به سال قبل
رفت به تولد آخر
رفت به سوریه...
سوریه ، تولد ، عکس یادگاری ، یادش بخیر
تولدت را جشن گرفتیم
مثل همیشه این رو قشنگ را فراموش کرده بودی
و خوشحال بودی ازینکه من بیاد داشتم
آمدی شمع را فوت کردی ، کیک را بریدی و یک عکس یادگاری که آخرین عکس تولدت شد
نمیدانم لحظه فوت کردن شمع چه آرزو کرده بودی
همان لحظه صدای بی سیم بود که تو را پیج میکرد ، پاسخ دادی .
و ازما عذر خواهی و خداحافظی کردی رفتی منطقه و شب دیر وقت برگشتی من چشم به در دوخته بودم تا برگردی
دخترها دیگر خواب بودند نشد تولد بابا را خوب جشن بگیرند و بازی کنند
توی حیاط نشستیم کیک و میوه خوردیم
گفتیم و خندیدیم وگفتی امشب خاطره میشود
درست گفتی عزیزم ، خاطره شد
خاطره ای که هرگز فراموش نمیشود
واما امروز......
امروز سر مزارت جشن میگیریم برایت
مهدی جانم ....
امروز کیک را چه کسی ببرد ؟
شمع را بگو چه کنم ؟
چه کسی فوت کند ؟
بهترست بی شمع باشد تا دلم کمتر بسوزد
امسال هدیه ام به تو اینست جانا
حمد و یس و زیارت عاشورا
29/شهریور/96
تولدت مبارک همسر آسمانی ام
@Shahid_Mahdi_Namaei_aali
- ۹۶/۰۶/۳۰