قرارابوالفضل و بابا
فرزند شهید خداداد موسوی
قرارابوالفضل و بابا
دستان کوچکش را روی سنگ سفید مزاری که عکس بابا روی آن حکاکی شده میکشد و چهره مهربان او را نوازش میکند. طوری به عکس بابا نگاه میکند که انگار بابا با او حرف میزند. ابوالفضل کوچولو هرگز گرمای آغوش پدر را احساس نکرده اما گاهی خیلی دلتنگ بابا میشود و دلش میخواهد در کنار او باشد. او پنج ماه بعد از شهادت بابا به دنیا آمده است. قرار او با پدر خوبش بعد از ظهر پنجشنبه هر هفته است. مادر هر هفته او را به بهشت رضا(ع) میبرد تا احساس دلتنگی نکند و بداند او هم مثل همه بچههای دیگر بابا دارد. فرق او با بقیه بچهها در این است که بابای آنها همیشه در کنارشان است ولی بابای ابوالفضل به آسمانها رفته و همنشین فرشتههای آسمان شده ولی از آن بالا همیشه هوای او را دارد و مراقبش است. بابای ابوالفضل به جنگ دشمن رفت و شهید شده تا کشور ما همیشه آرام باشد و سایه همه پدرها روی سر بچهها باقی بماند. او به جنگ دشمن رفت تا بچهها همیشه شاد و خوشحال باشند و هیچ وقت گرد ناراحتی و غصه روی چهره معصومشان ننشیند. حتما ابوالفضل وقتی بزرگ شد به داشتن چنین پدر قهرمان و فداکاری افتخار میکند و سعی میکند مثل او یک رزمنده قهرمان و شجاع باشد.
- ۹۶/۱۰/۱۸