شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

داغ جدایی رو تحمل کنم یا داغ موندن؟

دوشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۷، ۰۶:۱۱ ب.ظ

دکتر احمدرضا بیضائی :

حاج مرتضی، بعد از شهادت محمودرضا آمد تبریز.

آمد سر خاک محمودرضا نشست و بلند بلند گریه کرد.

بعد بلند شد آمد کنار.

حاج بهزاد اصرار میکرد یکی از بچه‌ها حرف بزند.

هیچکس حاضر نشد حرف بزند.

کنار مرتضی ایستاده بودم.

اصرار کردم حرف بزند. قبول نکرد.

گفت: میشه کوثر رو بگیری بیاری؟

گفتم: بله. رفتم کوثر را از مادر معززش گرفتم و آوردم دادم بغل مرتضی. 

یکی دو دقیقه کوثر را به حرف گرفت بعد دادش به من و شروع کرد مثل آدمهای حیران دور خودش چرخیدن و با گریه حرف زدن. گفت: خدا... 

داغ جدایی رو تحمل کنم یا داغ موندن؟ گفتم کوثر رو بغل کنم شاید آروم شم اما نشدم... و های های گریه کرد.

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی