شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

رفیق محمود همراه کربلایی

پنجشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۷، ۰۴:۱۰ ب.ظ


بسم الله

قربتا الی الله .

دم غروب بود راه افتادیم به طرف امامزاده صالح.خیلی وقت بود نرفته بودم پابوسشون.خیابونا شلوغ بود و جای پارک کیمیا. از کوچه پس کوچه ها زدم و توکوچه رفعت پارک کردم و راه افتادیم به سمت حرم.از کوچه محمودی رفتیم به طرف حرم.نمیدونم چرا ولی از وقتی که راه افتادیم حالم خوش بود. چرا؟ نمیدونم.

باشگاه و تعمیرموتوری رو که رد کردیم رسیدیم به مغازه های سمساری و نجاری و...با دیدن اینا هی حالم بهتر میشد و یاد روزایی میافتادم که با محمود این راه رو میرفتیم تا بریم زیارت صالح بن موسی.حالم خوش بود.وارد تکیه اعظم تجریش شدیم، همه جاش رو بالذت نگاه میکردم. همش محمود بود و محمود.حال خوشی داشتم. سمنو فروشی ها و نونوایی وکبابی و...همه رو رد کردیم تا تو تاریکی،گنبد فیروزه ای امامزاده صالح معلوم شد.ابهت و زیباییش حالم رو خوشتر میکرد مضاف بر اینکه محمودهم بود.حال خوشی بود.

رفتم تا تجدید وضو کنم...یادش بخیر...انگار محمود آستیناش رو زده بود بالا و داشت وضو میگرفت...یادش بخیر...وضو گرفتم و اومدم بیرون...محمود مثل همیشه جلوی در ایستاده بود منتظرم...یادش بخیر...حالم خوش بود.

واردحرم شدم.کفشهام رو درآوردم و رو به ضریح از همون ایوون سلام دادم...مثل اون روزا.حرکت کردم و در چوبی حرم و بغل کردم و بوسیدم و اذن دخول خوندم و پام روگذاشتم داخل و بعد دوباره دست به سینه سلام دادم...حالم خیلی خوش بود...

نمازم رو که خوندم بلند شدم تابرم زیارت.حال خوشی بود.زیارتنامه رو خوندم و رسیدم به در ورودی، با انگشت دق الباب کردم وبلند سلام علیکمی گفتم و وارد شدم...خیلی حال خوشی بود. انگار فقط من بودم و محمود بود و آقا جانمون امامزاده صالح...حالمون خیلی خوش بود...خیلی

وقت رفتن بود.سرخوش بودم و سبک...خوش بود حالم.لبخندی به ضریح زدم و عقب عقب تا در اومدم. تو چارچوب در به خودم گفتم این همه راه تا اینجا اومدی از آقا هیچی نمیخوای؟

نگاهی به ضریح کردم وگفتم:

آقا...دلم برای حسین تنگ شده...دلم برای کربلا تنگ شده...آقا...میشه ردیف کنی اربعین پیاده برم کربلا؟

لبخندی زدم و سلامی دادم وخارج شدم.

.

.

تو شلوغی حرم، اشک نشست توچشمام،دست گذاشتم روی سینه ام وگفتم:

به نیابت از آقاجانم صالح بن موسی وبه نیابت از محمودرضا

السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن.

رفیق

محمود

همراه کربلایی

شهیدمحمودرضابیضایی

@bi_to_be_sar_nemishavadd

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی