فجایع داعشیها را هرگز نمیتوان به تصویر کشید
گفتگو با جانباز مدافع حرم؛ سید مهدی شریفی
فجایع داعشیها را هرگز نمیتوان به تصویر کشید
هنوز هم دست و پا زدن کودک 2 ساله که زیر شکنجه داعشیها جان داد، را به یاد دارد. هنوز هم تصویر به آتش کشیده شدن آن زن روستایی بیگناه جلوی چشمش است و یاد دیدن سرهای بریده در آن باغ متروکه روحش را آزار میدهد. گاهی آروز میکند کاش او هم شهید شده بود. اما شاید خواست خدا این بوده تا زنده بماند و امروز روایتگر جنایتهای فرقهای باشد که نمونه آن را تاریخ به خود ندیده است. در این مجال پای صحبتهای جانباز مدافع حرم؛ « سید مهدی شریفی» مینشینیم تا خواننده مشاهدات عینی او از جنگ با داعش باشیم.
سرنوشت«سید مهدی شریفی» چگونه با نام مدافعان حرم پیوند خورد؟
سال 92 بود که تقریبا با اولین گروهها به سوریه اعزام شدم. در آن سال زمزمه فعالیت گروه تکفیری داعش و جنگ در سوریه بر سر زبانها بود و همچنین امکان تخریب و یا آسیب رسیدن به حرم حضرت زینب(س) وجود داشت. به همین خاطر خیلی از جوانان شیعه به فکر دفاع از این حرمهای مقدس افتادند که خداوند توفیق داد با آنها همراه شوم.
آیا سید مهدی در انتخاب این مسیر الگویی نیز داشت؟
جهاد در راه خدا و دفاع از ارزشهای اسلامی تقریبا در خانواده ما موروثی است. پدر بزرگ من نماینده امام خمینی(ره) در افغانستان بودند و به خاطر فعالیت مبارزاتی توسط نیروهای شوروی به اسارت گرفته شد و هنوز هم خبری از او نداریم. پدر و عمویم نیز در جبهههای هشت سال دفاع مقدس حضوری فعال داشتند هر دوی آنها جانباز هستند. اینگونه شد که من هم به ادامه این مسیر تشویق شدم.
رعبی که داعشیها در ابتدای فعالیت خود در دل مردم ایجاد کردند، مانع رفتن شما نشد؟
اوایل فکر میکردم که داعشیها اخبار دروغین منتشر میکنند تا رعب و وحشت ایجاد کنند و کسی جرات مبارزه با آنها را نداشته باشد. اما بعدها دیدیم که حتی قبر صحابی پیامبر(ص) را هم تخریب کردند آنجا بود که فهمیدیم که آنها در نهایت قساوت هستند. بنابراین وظیفه خود دانستیم که به سوریه برویم و از حرم آلالله دفاع کنیم. هرچند اسم داعش هم رعب انگیز بود و از آن وحشت داشتیم ولی عشق ما به اهل بیت(ع) به اندازهای بود که همه سختیها را در راه آنها تحمل میکنیم.
شما جزء اولین گروههای اعزامی به سوریه هستید حال هوای روزهای اول جنگ را برایمان بازگو کنید؟
اوایل جنگ هم ما و هم داعشیها اسلحه ساده داشتیم. آن اوایل با اینکه جنگ جدی بود ولی آنها بیشتر سر میبریدند و جنگ به صورت تسلیحاتی نبود. ما در خیابانها به کرات با سرهای بریده و جنازههای سوخته مواجه بودیم.
در مورد داعش زیاد گفته شده، به عنوان یک شاهد عینی به گوشهای از جنایتهای آنها اشاره کنید؟
متاسفانه در مدت حضور در جبهه سوریه صحنههایی که دل هر انسانی را به در میآورد. یک شب با جمعی از همرزمان از یک باغ متروکه عبور میکردیم. در آنجا سرهای بریده را میدیدیم که روی زمین افتاده است. آن شب حدود 16 سر پیدا کردیم که همه توسط داعشیها از بدن جدا شده بود. ما هم چون فرصت زیادی نداشتیم آن سرها را داخل گونی انداخته و در فرصت مناسب دفن کردیم. یک بار هم سربازان داعشی را دیدم که یک بچه دو ساله را زیر آب خفه میکردند. بارها هم دیدم که افراد بیگناه را زنده زنده میسوزاندند.
از رشادتهای فاطمیون برای مخاطبان نشریه حرم بگوئید؟
هر کدام از بچههای فاطمیون مظهر شجاعت و رشادت بودند. به عنوان مثال ماجرای به شهادت رساندن شهید رضا اسماعیلی را شاید شنیده باشید. او جوانی کم سن و سال بود که داعشیها سر از بدنش جدا کردند. نکته قابل توجه این است که هنگام بریدن سر او بیسیم ها را روشن گذاشته بودند تا صدای ناله و فریاد این بچه شیعه را بقیه داعشیها هم بشنوند و لذت ببرند. ولی او به جای فریاد، ندای "یا زینب" و "یا علی" بر لب داشت. او واقعا مایه افتخار شیعه بود. یکی از فرماندهان فاطمیون که معروف به فاتح بود نیز در یک عملیات به شدت مجروح شده بود ولی برای اینکه بچهها روحیه خود را از دست ندهند روی پای خود راه میرفت.
به عنوان یک سرباز مدافع حرم، اسلام را از دیدگاه داعش چگونه دیدید؟
اسلام آنها به تمام معنا اسلام آمریکایی بود. آنها از اسلام به صورت لحظهای استفاده میکردند. روزی یک سرباز داعشی را اسیر کردیم که در داخل جیبش زیارتنامه حضرت زینب(س) بود و از جیب یکی از آنها که به هلاکت رسیده بود کتاب انجیل را پیدا کردیم. آنها هر زمان به اقتضای موقعیت خود را مسلمان، مسیحی و ... معرفی میکردند. اما در واقع آنها اصلا هیچ دینی نداشتند و تنها دست پرورده آمریکا و اسرائیل بودند.
پیروزی جبهه مقاومت برای شما با چه احساسی همراه بود؟
از گروهی که برای اولین بار اعزام شدیم 112 نفر بودیم تنها 20 نفر زنده هستند و بقیه شهید شدند از این 20 نفر نیز تعدادی نیز مجروح هستند بعد از این همه تلفات قطعا پیروزی خیلی شیرین و دلچسب است ولی جای همرزمان شهیدم در هنگام پیروزی خیلی خالی بود.
نمایش گوشههایی از اقدامات داعش در فیلمها و سریالهایی همچون پایتخت، به وقت شام و ... تا چه اندازه به واقعیت جنگ داعش نزدیک است؟
اینها خیلی خوب بود ولی در آن تنها سه درصد از واقعیت جنگ با داعش به تصویر کشیده شد. اگر روزی کسی بتواند صحنه عاشورا را به تصویر بکشد. این صحنهها را هم می تواند به مردم نشان دهد. ما در سوریه با سرهای بریده مواجهه شدیم با کسانی که با قصاوت تمام سر انسان بیگناهی را میبریدند و صدای ناله و فریاد انسانهای بیگناه زیر خنجر دشمن. کودکانی که مظلومانه به شهادت میرسیدند. به راستی اگر چنین فیلمهایی هم ساخته شود چه کسی طاقت دیدن آن را دارد.
- ۹۷/۰۷/۲۴