شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

رفیق مثل رسول (خلیلی

سه شنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۷، ۰۷:۴۳ ب.ظ



اولین گروهی که از ایران اعزام شدند, وظیفه داشتند با حفظ این اصل که اجازه حضور فیزیکی نداریم, ثبات و آرامش را در شهرهای مهم مثل. دمشق و حلب برقرار کنیم.

 اوایل دی ماه که مصادف با اوایل ماه صفر بود ,گروه بعدی انتخاب و اعزام شدیم. در این گروه من و محرم ترک هم بودیم.

 دستور حضور مستشاری نیروهای ایرانی بود .ما به محض ورود مباحثی مثل امنیت راه ها ,دعوت مردم به هم سو شدن اعتقادات برای حفظ کشور و آموزش های اولیه ,مقابله با دشمن را آموزش می دادیم .

بارها با سخت ترین شرایط دست وپنجه نرم کردیم .محرم در مقری که داشتیم بحث آموزش دوره های رزم انفرادی, تخریب و ...را آموزش می داد .

یک روز بعد از کلاس از محرم خواستم که جزوه مربوط به تخریبش را به من به صورت امانت بدهد تا من بتوانم نکات ریزی که محرم ضمن آموزش, بارها به آن اشاره می کند را یاد بگیرم و در اولین فرصت از روی این جزوه کپی بگیرم. 

شب داخل مقرمان بودیم .من ,سیدعلی و محرم کنار هم نشسته بودیم که محرم گفت: 

"شهادت در غربت رنگ و بوی خاص خودش رو داره ".

من و سیدعلی حرفش را تأیید کردیم و زیر همان سقف آسمان باهم قول و قراری گذاشتیم. 

رفیق مثل رسول 

@ahmadmashlab1995

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی