شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

خاطره ای از شهید حججی

سه شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۷، ۰۸:۱۹ ب.ظ

به روایتی از دوست شهید :

 یک شب برفی زمستون به محسن زنگ زدم که هوا دو نفره‌ست  پاشو بریم بیرون.

میون خواب و بیداری گفت:  تو این هوا خطرناکه با موتور. 

تازه ماشین خریده بودم.گفتم با ماشین میریم ؛اگرم اتفاقی بیفته برای ماشین من می‌افته،تو راحت باش.

از اون انکار و از من اصرار که بزن بریم . از اون طرف خانم‌ها هم خواستند بیاند و دسته جمعی زدیم بیرون.

تا راه افتادیم دیدیم که انگار ماشین‌ها رو گذاشتن توی سرسره.لیز می‌خوردند برای خودشون.

داشتیم به ماشین‌های لیزخورده توی جوی آب می‌خندیدیم که محسن گفت: مجید بگیر این طرف

بوووووومممم، رفتیم توی صندوق ماشین جلویی.یکی ما رو می‌دید فکر می‌کرد چیزی زدیم ، خیلی می‌خندیم

افتاد به التماس که از خر شیطون بیا پایین.گفتم تا سه نشه بازی نشه.

می‌گفت اگه دیگه ده به بعد زنگ زدی، نامردم جوابت رو بدم!

شهید محسن حججی

@modafeonharem

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی