یک خواب قشنگ بود
پنجشنبه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۷، ۰۷:۴۶ ب.ظ
خواب خواهر شهید
اولین شب تولدم بعد از شهادت امین، دلم گرفت.
امین در تمام لحظات و شرایط زندگی کنارم بود
نبودش را در کنارم احساس می کردم.
با بغض و گریه بر سر مزارش رفتم
و گفتم: من همیشه به دیدارت می آیم ولی تو سراغی از خواهر مریضت نمی گیری. تا شب موقع خواب گریه کردم.
آن شب با چهره ای خندان و شاد به خوابم آمد. صورتم را بوسید. من گلایه می کردم
ولی امین مثل همیشه می خندید.
دستم را گرفت و دو سنگ نجف بر دستم گذاشت.
کف دستم را محکم فشار داد
و گفت: این هم کادوی تولد امسال.
صبح وقتی بیدار شدم دنبال سنگ ها گشتم ولی نبود.
فقط یک خواب قشنگ بود......
شهید امین کریمی
شهید مدافع حرم
@zakhmiyan_eshgh
- ۹۷/۱۲/۱۶