سیــــدرضــاحسینــــے 《ســالــــــروزولادتــــــــ》)(فاطمی
دوشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۸، ۰۵:۴۳ ب.ظ
《فرزندم کاملاً سالم بود و لبخندی روی صورتش بود. او را چندین مرتبه بوسیدم ولی حتی ذرهای اشک نریختم.
[تنها جایی که اشکم سرازیر شد زمانی بود که عکس بچههای گرسنه سوریه را به من نشان دادند. ]
سید رضاهمیشه غصه کودکان سوریه را می خورد. همرزمانش به من میگفتند که او بچهها را یکجا جمع میکرده و غذای اضافی پادگان و غذای خود را به آنها میداده.
از سرهنگ مسئول سپاه خواستم کولهپشتی او ر ا برای دخترش به یادگار بیاورد. سرهنگ گفت: سیدرضا لحظهای عقبنشینی نکرد و دلیرانه شهید شد؛ مثل حضرت علی اکبر و حضرت اباالفضل(ع).》
مــــدافــــعحــــرمـ
سیــــدرضــاحسینــــے
《ســالــــــروزولادتــــــــ》
@modafeanharam77
- ۹۸/۰۲/۲۳