اونا رو سپردم به حضرت زینب س
يكشنبه, ۲۶ خرداد ۱۳۹۸، ۰۵:۰۰ ب.ظ
دو روز قبل از شهادت بابک بود.
مصادف با شهادت امام حسن ع.
همرزممون سردار صمدی ، رفت روی مین کنار جاده ای ، دوکیلومتر قبل تر از محل شهادت بابک ،به شهادت رسید.
تیم ما ورودی بوکمال مستقر بود.
همه باید از کنار ماشین ما رد میشدن.
راننده ی سردار حق بین ما رو دید.
گفت : ینفرو لازم داریم بره کمک کنه پیکر شهید رو بیاره.
بابک چون بچه ی حرف گوش کنی بود بابک رو فرستادم.
امبولانس که حرکت کرد بابک اومد پیشم.
گفتم : اونی که توی امبولانس بود کی بود؟
گفت: سردار صمدی.بنده خدا خیلی ناجور شهید شده بود .جفت پاهاش از ران قطع شده بود.
شب پست نگهبانی بودیم .دیدم داره گریه میکنه.
گفتم چرا گریه میکنی :
گفت منم دوست دارم شهید بشم.
گفتم پس خانوادت چی؟
گفت اونا رو سپردم به حضرت زینب س.
پ ن: هر قسمت جداگانه به نقل از یکی از همرزمان هست.
شهید بابک نوری هریس
@modafeanharam77
- ۹۸/۰۳/۲۶