شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

مصطفی و نذرش

دوشنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۸، ۰۵:۰۵ ب.ظ


زمانی که هیئت را بنا کرد اصلا از نذرش اطلاعی نداشت. 

یک روز آمد خانه و با خوشحالی  گفت:  مامان یک هیئت به اسم

حضرت عباس ( ع) زدم. 

خیلی خوشحال شدم و اشک در چشم هایم جمع شد. وقتی دید دارم گریه

 می کنم با تعجب  علتش را  پرسید؟ اشک هایم را پاک کردم و گفتم: آخه تو رو نذر عمویم عباس(ع) کردم  حالا خوشحالم که این کاروکردی .  

ازآنجا متوجه شدم که حسابی هوای مصطفی را دارند. برای مصطفی خیلی اتفاقهای خطرناکی می افتاد و همیشه ختم بخیر می شد.

همیشه برایم عجیب  بود که چقدر مصطفی درمعرض خطر بوده و همیشه به خیر گذشته. 

کنجکاو حکمت خدا می شدم..... حالا خوب دلیلش را می فهمم. عمویم مصطفی  را برای خاندان  آل علی علیه السلام انتخاب کرد.

شهید مصطفی صدرزاده

شهید مدافع حرم

 @zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی