شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

وقتی به سوریه رفت به مسئولان آنجا معرفی‌اش کردند و گفتند که کریم غوابش آمده اینجا به عنوان مستشار کار کند ولی آن مسئول موضع تندی گرفت و گفت: آقای غوابش کارش فرهنگی است و تخصصی در مورد تانک ندارد و باید برگردد زیرا ما نیروی زرهی و فنی می‌خواهیم. حاجی در کارش خبره بود، قبول کردند به مدت یک هفته به صورت آزمایشی در سوریه کار کند یک هفته که ماند آن مسئول در تعجب ماند و گفت که من نیرویی مثل حاج کریم می‌خواستم این رو از کجا آوردید. کاش زودتر می‌آمد. فرمانده به صورت روزانه با حاج کریم تماس می‌گرفت و شیفته او شد. به طوری که نقل می‌کند که آقای غوابش یک ماهی که در سوریه مستقر بود اندازه یک سال تعمیرات تانک انجام داد زیرا شبانه روزی کار می‌کرد و هیچ وقت در مقر فرماندهی نخوابید، در طول این مدت چند سرهنگ و فرمانده زرهی سوریه زیر دستش کار می‌کردند تا کار را یاد گرفتند. بعد از عملیاتی که در ارتفاعات انجام دادند حاج کریم در چادر بود و از یکی از دوستان خود خواست که عکسی از او بگیرد بعد از گرفتن عکس همراه نیروهای سوری به پادگان تیفور ارتش سوریه رفت و باید یک سری وسایل می آورد. وقتی از پادگان حرکت کرد در راه برگشت از یک جاده مواسلاتی خودروی آنها با تله انفجاری برخورد کرد و منفجرشد و ۱۰ تا ۱۵ متر آن طرفتر واژگون می‌شود همه سرنشینان آن که ۴ نفر بودند شهید شدند. پس از واژگونی به علت وجود مواد قابل اشتعال، خودرو آتش می‌گیرد و پیکرهای شهدا نیز گرفتار شعله‌های آتش می‌شوند، پس از آن که شهدا به سردخانه دمشق منتقل شدند پیکر شهید غوابش از روی انگشتری که در دست داشت شناسایی کردند. شهید عبدالکریم غوابش اهواز -------------

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی