شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

کارش مورد قبول ارباب واقع شده بود

يكشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۹، ۱۰:۱۰ ب.ظ

هر سال محرم که میشد، با بچه های محل تکیه ای برپا میکردیم، تو پارکینگ خونه حسین، یک سال به خاطر یه سری از مشکلات نمی خواستیم تکیه رو برپا کنیم، تو جمع رفقا حسین میگفت: هر طور شده باید این سیاهی ها نصب بشه، باید این روضه ها برقرار باشه، حسینی که از جون و دل مایه می گذاشت در خونه ارباب و نمیخواست هیچ جوره کم بزاره، وقتی دید کسی همراهیش نمیکنه اومد در خونه ما، گفت: من دلم نمیاد که امسال تکیه نباشه، سیاهی ها و پرچم رو ازم گرفت و رفت، اون شب خودش تکیه رو برپا کرده بود، تنهای تنها، از قرار معلوم شب رو هم تو تکیه خوابیده بود. صبح روز بعد سراسیمه و البته با خوشحالی زنگ خونمون رو زد، بهش گفتم: چی شده حسین جان؟ گفت: دیشب که پرچم ها و سیاهی هارو نصب کردم تو همون تکیه خوابم برد، تو خواب دیدم امام حسین (ع) اومده تو پارکینگ خونمون و به من گفت: احسنت چه تکیه قشنگی زدی، دستی به سیاهی ها کشید و بهم خسته نباشید گفت. وقتی حسین این جملات رو میگفت، اشک تو چشماش حلقه زده بود و میدیدم که چقدرخوشحاله از اینکه کارش مورد قبول ارباب واقع شده بود، اون سال تکیه مون حس و حال دیگه ای داشت‌.

شهید حسین ولایتی فر

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی