شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۳۰۰ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۰۸
تیر


قرآن...

چمدان...

بدرقه...

بیتاب شدم

بیمار و پراکنده و

بیخواب شدم

یک کاسه ی آب و

برگ تر چیزی نیست

رفتی وخودم پشت سرت آب شدم!

همسر مکرمه شهید بزرگوار روح الله قربانی 

خــــــــادم الـشــهداء

@khadem_shohda

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر

همسرشهیدمدافع حرم محمدتقی ارغوانی: 

در خواب حضرت زینب فرمود

                                برای حفظ اسلام باید جان بدید

بار اول که مطرح کرد که بره من هیچ مشکلی نداشتم با رفتنش، چون دلم قرص بود که بر می‌گرده، با خوشحالی بدرقش کردیم. رفت و بعد از 43 روز برگشت. دوباره این بار آگاهانه دوست داشت بره. خیلی دوست داشت بره ولی من مخالفت کردم. 

شب خوابیدم، خواب دیدم از چند جهت مختلف دارند با لودر حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) را خراب می‌کنند. یکدفعه حضرت زینب  (سلام الله علیها) از روبرو اومد، مچ دو دستم  رو گرفت، دستامو آوردن پایین، گفتند: عزیز من با جیغ و گریه حرم من سرپا نمی‌مونه، اسلام زنده نگه داشته نمی‌شه، واسه حفظ این چیزا باید جون بدید. 

من با گریه از خواب بیدار شدم. صدای گریم رو شنید. برای من یک لیوان آب آورد. گفت چی شده؟ من هم گفتم راضیم به اینکه بری، من مشکلی ندارم با رفتنت. بعد گفت: چرا؟ یکدفعه چه اتفاقی افتاد؟ خوابم رو براش تعریف کردم. گفت: واقعا از ته دل راضی هستی؟ گفتم از ته دل راضیم. دیگه روی حرف حضرت زینب (سلام الله علیها) نمیشه حرف زد. مطمئن هم بودم که بر نمیگرده. چون اسمی از خون برده نشد خود حضرت زینب گفت که باید جون بدید.

کانال محمدتقۍارغوانی  @ShahidArghavani

شهادت۹۴/۱۱/۲۲

بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم

@Shohadaye_Modafe_Haram 

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر


احمدرضابیضائی

اسفند سال هشتاد و نه، درست یک هفته مانده به عید، از پایاننامه دکترای تخصصی دفاع کردم. روز بسیار سختی بود. بعد از دو ترم تمدید مهلت دفاع، حالا در آخرین مهلتم در روز دفاع به یک مشکل ناخواسته برخورده بودم و احتمال لغو جلسه دفاعیه از طرف آموزش دانشگاه بود. آنروز آنقدر درگیر حل این مشکل و بالا و پایین رفتن از پله های دانشکده بودم که برای وسایل پذیرایی جلسه جز خریدن یک جعبه شیرینی که آنرا هم با عجله زیاد رفتم و از خیابان کارگر شمالی خریدم، نتوانسته بودم هیچ تدارک دیگری ببینم. همه چیز را آنروز از خرید میوه و آبمیوه تا آوردن ست لیوان و بشقاب و ظروف بلوری میوه و شیرینی، همه را  محمودرضا برایم حل کرد. حتی کت و شلوارش را برایم آورد تا با کت و شلوار اتو شده بروم سر جلسه. آن پایاننامه را بخاطر ارادتی که به شهید مهدی باکری داشتم به روح بلند او تقدیم کردم اما دوست دارم اگر گذرم دوباره به کتابخانه دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران بیفتد پایاننامه ام را از کتابخانه بگیرم و در صفحه تقدیم نامه، نام محمودرضا را هم با خودکار کنار نام بلند آقا مهدی اضافه کنم. آبروی آن جلسه را از محمودرضا دارم.

آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر

به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، حجت الاسلام والمسلمین امیر مسروری (فعال سیاسی-فرهنگی) بمناسبت برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای تیپ مظلوم زینبیون (رزمندگان مجاهد پاکستانی) در تلگرام نوشت:

حسین با این ها چه کرده؟ مظاهر حسین، عدیل حسین، شفیق حسین،  مطهر حسین، کامل حسین، جاوید حسین، مهدی حسین، هلال حسین، اقبال حسین، اعتزاز حسین و..... همه اینهایی که نوشتم اسامی شهدای #زینبیون است. شهدایی که نه تنها اسم و فامیلیشون حسینی است، حسینی هم شهید شدند. می گویند آنهایی که رفتند کار حسینی کردند، آنهایی که ماندند زینبی باشند. اینها در زینبی بودنشان هم حسینی هستند. چند روز قبل رفتم قم سر قبر این شهدا. به قبری رسیدم که هیچ سنگی روی آن نبود. با شدت ناراحت شدم و گفتم باز در حق اینها داره ظلم میشه نه اسمی نه رسمی چرا... کناریم خندید گفت «آشیخ آروم باش. باز تو عصبی شدی! » گفتم آخه نگاه کن این اسم که دیگه ایرادش چیه. عکسش که هست اسمش را هم می زدند. گفت: «آشیخ نفهمیدی! این شهید خودش وصیت کرده سنگ قبر نداشته باشه» تازه فهمیدم چه خبره! بابا ما کجا و اینها کجا. عجب کوته اندیشیم. ما با این کوته اندیشی ها می خواستیم دنیا را بگیریم و این زینبی های حسینی ببین چقدر بزرگ اند!  اگر به ما بود فکر می کردیم باید یک یادمان بزرگ روی سنگ قبرمان بگذارند و وصیت می کردیم « روی قبرم بنویسید حلب لرزید و من نلرزیدم ( مثلا خیلی قویم)....» نه بابا این بچه ها سنگ نمی خواهند تا نکنه جلوی مادرشان حضرت زهرا خجالت بکشند.....

امسال که رفتم نجف زیارت. نصف شبی حرم خیلی خلوت بود. با خودم گفت بیام برم ایوان طلای آقا. همین صحن خوشگل آقا بشینم زار زار به حال بدبختی های خودم گریه کنم. وارد بخش تفتیش شدم دیدم یک تعداد آدم با لباس #پاکستانی ایستادند. همه سر به زیر و پا برهنه! فضولیم گل کرد. یکی چیزی می گفت و بقیه هم زار زار گریه می کردند و من بیش از همه متعجب! باز فضولیم گل کرد سریع خودم را رسوندم جلو تا با هاشون برم، وارد امانت داری حرم حضرت امیر شدم. یک دفعه دیدم یکی صداش بلندتر شد. علی علی علی.... هیچ چیز دیگه نمی گفت و منم نمی فهمیدم. علی علی علی.... این صدای بغض ها بود که می ترکید. علی علی علی..... یک دفعه خودشان را کشیدن کنار روبروی ایوان نجف. باور کنید تازه فهمیدم « ایوان نجف عجب صفایی دارد»... اینجا بود فهمیدم حسین با اینها چه کرده. اینجا بود فهمیدم الکی نیست وقتی می گویند بچه های #زینبیون عملیات می کنند «پشت بی سیم فحش و ناسزاست که از تکفیری ها علیه یک دیگر بلند می شه و الغوث و الامان که منطقه را می گیره». تازه فهمیدم چرا سینه زدنشونم با همه دنیا فرق می کند. تازه فهمیدم حسین با اینها چه کرده..

آقا جان، یا حسین بن علی، امشب شما ما را هم بخر. امشب اگر قراره کاری، چیزی یا هر موضوعی در نامه یک سال ما نوشته باشد فقط یک حسینی اضافه کن. آقا ما می خواهیم کارمون، زندگیمون، همه چیزمون حسینی باشد. از شما نخواهیم از کی بخواهیم.


 

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر


تصاویر شهدای مدافع حرم تیپ زینبیون (شهدای پاکستانی ) برای نخستین بار منشرشد.

صلوات 

مقداد

نابِ جَهٰادىْ٨حِیفٰاراباموشَکْ میزَنیمْ

@nabjahadi008 

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر


به گزارش سرویس مقاومت جام نیـوز، شهید عباس دانشگر متولد 72 یکی از جوان ترین شهدای مدافع حرم حضرت زینب(س) بود که بیستم خرداد ماه امسال در سوریه به شهادت رسید.پیکر وی روز  (سه شنبه) با حضور جمع کثیری از مردم شهید پرور سمنان در امامزاده اشرف این شهر به خاک سپرده شد.

تصاویر اختصاصی زیر دست‌نوشته ها و برنامه های روزانه شهید دانشگر است که عدم دروغ، غیبت، سوء ظن، نگاه به نامحرم، حفظ بیت المال، خواندن نماز شب، ورزش،خواندن کتاب و برنامه کاری و منظم از جمله برنامه های روزانه بارز وی است.

شهید دانشگر در قسمتی از دست‌نوشته خود می گوید:«می خواهم عوض بشوم  همه ی زندگی ام را عوض بکنم می خواهم آن کسی باشم که دوست دارم نه آن چیزی که یک ذهن مریض از من ساخته است هرگز از تاخیر و دیر شدن به آرزوهایم نا امید نمی شوم زیرا بخشش الهی به اندازه ی نیت است».


 

 

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر

شهید مدافع حرم رضا کارگربرزی 

شهادت: ۲۴رمــــــــــضان ۹۲

خیلی عجله ای برای افطار کردن نداشت ،نماز مغرب و عشا را اول وقت می خواند بعد میومد سر سفره افطار ، البته بخاطر شرایط تغییر مکان بچه ها خیلی ها روزه نبودن و برای همین خاطر هم من برام خیلی مهم بود که از افطار برای رضا یک مقداری نگه دارم تا وقتی اومد بخورد.

یک بار که یکی از اهالی برای بچه ها غذای گرم آورده بود باز رضا برایش نماز اول وقت مهم بود ، هرچند از اون غذا شاید چند لقمه ای بیشتر سهم رضا نشد.

همرزم شهید

کانال شهید 

 @rezakaregarbarzi

بانک اطلاعات شهدای مدافع حـــــرم

@Shohadaye_Modafe_Haram

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر

 

همیشه براۍحال مادرش بعدِشهادتش نگران بود،میگفت وقتۍمیرم سوریه مادرم خیلی نگرانه هربار ڪ میرم برام گوسفندعقیقه میکنه،میگفت انشاءالله خدا صبرزینبی بهش بده.


۹۵/۳/۲۰

بانک اطلاعات شهدای مدافع حـــــرم

@Shohadaye_Modafe_Haram

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر


انگشتر و جانماز حضرت آقا هدیه به همسر و فرزند شهید محمد اینانلو در دیدار با خانواده شهدای مدافع حرم.

@shahidmodafe

 بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم

@Shohadaye_Modafe_Haram 

  • دوستدار شهدا
۰۸
تیر


با سلام در سلسله عملیاتهای ازاد سازی نبل و الزهرا(س) .یگان ما از خانطومان به منطقه ی مورد نظر اعزام شدیم ...بماند که رزمندگان با چه شجاعتی در عرض چند ساعت دشمن را تارو مار کردن ...چون اتش تهیه ی ما عالی عمل کرد ...رفتیم خاکریز دشمن را گرفتیم و بچه ها مستقر شدن .خاکریز دوجداره و بسیار شیکی زده بودن.....وتقریبا ۵۰۰ متر بود ....بعد عقب نشینی دشمن .اونا به خودشون اومدن شروع به پاتک کردن ....از هر طرف گلوله میبارید ولی بچه ها عقب ننشستن.   در گوشه خاکریز یک قسمت جدا افتاده بود که من و یکی از بچه ها به اسم جعفر با هم بودیم ...فاصله ی ما از اون نقطه تقریبا ۱۰۰ متر با دشمن فاصله داشتیم ..‌‌‌انقدر که صداشونو میشنیدیم....میگفتن ایرانیون ....ولی شک داشتن ...چون از ایرانی ها وفاطمیون حسابی میترسن اول فکر کردن سوری هستیم ......گفتیم چکار کنیم به این احمقها بفهمونیم ایرانی هستیم .....خلاصه ....وقتی این ارپی جی زنشون میخاست شلیک کنه میگفت الله اکبر.    ما هم بلند میگفتیم خامنه ای رهبر ....ارپی جی خورد به خاکریز ....خلاصه دوستان اونا تا هوا روشن شد هی گفتن الله اکبر ما هم دونفری میگفتیم خامنه ای رهبر .‌‌‌کلی ارپی جی زدن و گلوله هاشونو مصرف کردن اما جلو نیامدن به برکت اسم مقام معظم رهبری .‌‌‌‌‌.....الله اکبر خامنه ای رهبر"

دم عشق،دمشق" 

@labbaykeyazeinab

  • دوستدار شهدا