شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۱۱۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۱
فروردين


اناشید حماسى حزب الله را دوست داشت و گوش میداد. سال ٨٥ بود که یک مجموعه از این اناشید [سرودها] را داد که گوش کنم. بین آنها سرودى بود بنام "اُکتب بالدّم النازف" که توجهم را بخود جلب کرد و بسیار علاقمند شدم که متن آنرا داشته باشم و حفظ کنم. ترجیع بند این سرود "الموت، الموت لإسرائیل" بود که در هر سطر آن تکرار میشد. به این صورت: 

"اکتب بالدم النازف.. الموت، الموت لإسرائیل.. واصنع بالجسد الناسف.. الموت، الموت لإسرائیل.." الى آخر. 

از محمودرضا خواستم سرود را به یکى از رفقاى لبنانى اش بدهد تا متنش را برایم پیاده کند. چند هفته بعد محمودرضا متن دستنویس عربى این سرود را با خودش از تهران آورد. محمودرضا هر از چند گاهى همینطور مقدارى فایل صوتى به عربى که گاهى سخنرانى و مداحى هم تویشان بود براى شنیدن میداد و توصیه مى کرد گوش بدهم حتما. یکبار ماه محرم بود که به او گفتم: "دارم مداحى هاى ملا باسم کربلایى را گوش میدهم. گفت: "ملا باسم چیه؟! حسین اکرف گوش بده." اسم حسین اکرف، [مداح بحرینى] تا آنروز به گوشم نخورده بود و آنروز از محمودرضا شنیدم. پرسیدم: "از ملا باسم قشنگتر مى خواند؟" گفت: "ولایتمدارتر است." 

شهید محمودرضا بیضائى 

@ahmadrezabayzaie

https://t.me/Agamahmoodreza/20893

  • دوستدار شهدا
۲۱
فروردين


جملۀ دختر یک مدافع حرم جاویدالاثر دریک مدرسه ابتدایی به عنوان زیباترین جمله انتخاب شد.

اگر شما گُلی را در صحرای حلب دیدید خاک آن را ببوسید ممکن است پدرم آنجا دفن شده باشد

@MolazemanHaram69

  • دوستدار شهدا
۲۱
فروردين


سلام خدا و حضرت جبل الصبر بر همسر شهید جبار عراقی  شما بانوی عزیز یقینا در ثواب شهادت همسرتان شریکید چرا که زینب وارپای حسینتان تا مقصد شهادت ایستادید

سعیکم مشکورا وعده تان ان شاءالله درسرای جاوید

شهید جبار عراقی در کجا به دنیا آمدند؟

متولد یکی از روستاهای بستان در شهرستان دشت آزادگان از خوزستان

در چه سالی ازدواج کردید؟

در سال ۱۳۸۲/۳/۱۱ ازدواج کردیم

تحصیلات و شغل شریف شهید چه بود؟

فوق دیپلم نظامی. در ۲۵سال سابقه در سپاه و در لشکر والعصر خوزستان خدمت میکرد.

شهید بزرگوار در سپاه چه مسئولیتهایی به عهده داشتند؟

۱۲سال ابتدا درقسمت بسیج تیپ یک لشکر والعصر...

از سال ۱۳۸۵ مسئول گردان امام حسین ع درمون عبدالله اهواز بود.

بعد از سه سال به لشکر والعصر بازگشت و در سمتهای مختلف خدمت کرد.

ولی درسوریه، درماموریت اولش فرمانده ی گردان بود.

درماموریت دوم فرمانده ی تیپ یک قرارگاه محمد رسول الله ص در جبهه ی میانی استان حماء سوریه.

در ماموریت سوم به سمت فرمانده تیپ یک و جانشین قرارگاه محمد رسول الله ص در جبهه ی میانی استان حماء سوریه

به نظر شما همسرتان تحت تأثیر چه تفکر و اندیشه ای به عنوان یکی از مدافعان حرم در سوریه حاضر شدند؟

در صورتی که سال ها پیش در جبهه های جنوب دِینشون رو ادا کرده بودند.

تفکر اسلامی و انقلابی مقام معظم رهبری و راه امام حسین ع و اهل بیتِ رسول و روحیه ی جهادی و اسلامی که داشت.

دلیل این عشق و علاقه و ارادت به اهل بیت از کجا میومد؟

اول حکومت اسلامی و رواج سیرت حسینی و اهل بیت و دوم تبعیت از اقتدار رهبر بزرگوار.

شهید عراقی علاقه خاصی به شخصیت حضرت اباالفضل ع داشت و الگوی والی در مردانگی و غیرت برایش بود.

ایشان برای چندمین بار به سوریه اعزام میشدن؟

سه بار ماموریت رفت ولی مدتها طولانی بود در ماموریت سوم ندای حق را لبیک گفت.

خانم عراقی شما سال ها پیش همسرتون رو در دفاع از ایرانِ عزیز همراهی کردید و حالا هم در دفاع از حرم حضرت زینب سلام الله علیها و حضرت رقیه سلام الله علیها.

براتون سخت نبود تنهایی زندگی رو به دوش کشیدن؟ هدفتون چی بود؟

طبعا برام سخته ولی این اعتقاد من و همسرم که اطاعت ولایت واجب و دفاع از اسلام و کشور امری اصلی و واجب است باعث شده که راه جهاد و شهادت را دوست داشته باشیم.

همسرتان در رفت و آمدهایشان توصیه خاصی به شما و فرزندانشان داشتند؟

اصل حرف حفظ روحیه ی اسلامی و حجاب و پیرو خط ولایت بود و بعد در موارد دیگر توصیه میکرد.

با اینکه همسرتان تک پسر بودند، نظر پدر و مادر بزرگوارشون نسبت به حضور ایشون در سوریه چه بود؟

شهید پسرخاله بنده هستند. پدر بزرگوارشون در قید حیات نیست. خالم نابینا و زمین گیر است. برای خالم رفتن همسرم خیلی سخت بود. طاقت دوری فرزندش برایش بسیار سخته

از دید خودتان به عنوان همسر شهید، ویژگیهای بارز همسرتان چه خصوصیات اخلاقی بود؟

مومن، باخدا، خوش صحبت و کلام، بسیار مهمان نواز، قرآن دوست و قرآن خوان بادقت بسیاری داشت وحتما در صحبت خود آیات قرآنی استفاده داشت، جدی درکار، وقت شناس، مسولیت پذیر، عاشق دوست بود، صداقت سرلوح کارش بود، حسابکرده و حساب سنج بود، مخالف اسراف و زیاد روی

گویا پیکر مطهر شهید دست حرام زاده های داعشی بوده و در قبال پیکر مطهر، پول و یا آزادی 70 تکفیری رو خواستن؟ میشه بفرمایید شما چطور با این مسئله برخورد کردید؟

پیکر مطهر همسرم بر زمین باقی ماند و تا یک هفته ایران شهادت وی را تکذیب کردند. پیکر مطهرش را گروگان نگیرند ولی روزهای اول شناسایی نشد به من گفتن احتمال گروگان هست به یکی ازمسولین سپاه خوزستان اعلام کردم که اگر از شهادت همسرم اطمینان دارید هیچ تعویضی را نپذیرید و اگر زنده است تعویض به شرط زنده بودنش بکنید و قول میدهم این دفعه من و دو فرزندم همراهش به سوریه برمیگردیم.

این عقیده محکم شما و فرزندانتان تحت تأثیر همسرتان شکل گرفته است؟

طبعا همسرم ۲۵سال سپاهی مقید و اسلامی و وفادار به نظام بود طبعا رفتارای اون بزرگوار بر ما تاثیر میگذارد. شهیدم حتی به طرز پوشیدنمان اهمیت میداد.

بالاخره چطور پیکر مطهر رو تحویل دادن؟

و پیکر شهید بعد از چه مدت به کشور بازگشت؟

تا ۱۲ روز تعدادی نیروهای ایرانی از خوزستان سینه خیز رفتن و پیکر مطهر شهید را عقب آوردند و بعد از چند روز در ۱۳۹۴/۸/۱۶ پیکر مطهرش به اهواز آمد و در ۱۱۳۹۴/۸/۱۷  در قطعه دوم مزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد

پیکر مطهر رو دیدید؟

چه حسی داشتید؟

بله بسیار زیبابود، شهادتش را تبریک گفتم و از سر تا پایش را بوسیدم.

خواهر بزرگوار چه توصیه ی خاصی به همسران این مرز و بوم دارید؟

تابع اسلام و ولایت باشند، حجاب و شئونات اسلامی را رعایت کنند و نسل بعد را اسلامی و مجاهد و تابع ولایت بزرگ کنند.

خیلی از حضورتون سپاسگذاریم ان شاء الله از یاوران آقا امام زمان باشید.

ممنونم لطف کردید ان شاءالله از ادامه دهندگان راه شهدا باشیم و سر بلند و روسفید باشیم برایمان و عاقبت بخیرى بچه ها دعا کنید.

شادی روح شهدای مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها به خصوص شهید جبار عراقی صلوات.

@molazemanharam69

  • دوستدار شهدا
۲۱
فروردين


به محسن گفتم:

 تصمیمت واسه رفتن جدی ؟!

با اطمینان گفت: آره .

با اون لبخندهای همیشگی نگاهم کردو گفت:

" مطمئن باش من شهید میشم"

منم گفتم:  همه مون آرزوی شهادت داریم ولی همه چیز خواست خداست.

دوباره گفت: خودم خواب دیدم و میدونم سند شهادتم امضاء شده.

عشق شهادت سراپای وجودش رو گرفته بود و خودش با اطمینان قلبی از  شهادتش آگاه بود .

۲۱ فروردین ؛ نخستین سالگرد شهادت غرور آفرین اولین شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران گرامی باد. 

Agamahmoodreza


  • دوستدار شهدا
۲۱
فروردين

ظهر روز21 فروردین بود 

 باران آتش سنگین دشمن ،کار و خیلی سخت کرده بود.

یکی از خطوط حساس، موقعیت سنگر دوشکا بود و به همین خاطر این خط و سپرده بودن به محمدتقی .

هر جا که محمدتقی بود دل فرمانده ها قرص بود

من با چندنفر از بچه های تیپ فاطمیون چندتا خط اون طرف تر بودیم. ساعت از ظهر گذشته بود.خمپاره های دشمن از زمین وآسمون می بارید..

یکی از نیروهای افغانی که توی خط محمدتقی بود به جمع ما اضافه شد.

ازش پرسیدم چه خبر از موقعیت سنگر دوشکا؟ 

گفت که یکی از نیروهای شما شهید شد؟

گفتم منظورت بچه های مازندرانه؟ گفت: بله

تا اینو گفت یهو بند دلم پاره شد..میدونستم محمدتقی خط و داشت پرسیدم کی شهید شد؟

خدا خدا میکردم که نگه محمد تقی...

گفت: سالخورده شهید شد.

یکباره دنیا رو سرم خراب شد. دلم می خواست فریاد بکشم..سخته بغضت وفرو بخوری و مجبور باشی درد و تحمل کنی..

دیگه هیچی حس نمیکردم، نه صدای تیر نه خمپاره، نه صدای بیسیم...

آخ..ممدتقی..

باورش برام سخت بود ولی به خاطر شرایط و موقعیتی که بود،باید خودمو جمع و جور  می کردم.

دلم می خواست زار زار گریه کنم ولی به خاطر اینکه بچه های افغانی روحیه شونو از دست ندن، باید آروم بودم.

غروب، درگیری ها تموم شد و اوضاع کمی آروم شد ولی دلم آروم وقرار نداشت.

هر چقدر سکوت بیشتری توی منطقه حاکم میشد، بغض و دلتنگیام بیشتر میشد.

چه شب بدی بود! محمدتقی یک لحظه از ذهنم بیرون نمی رفت.

یاد خنده هاش ..یاد شوخی هاش.. خاطراتی که با هم داشتیم..یاد سختی های اموزش هامون..یاد مداحی کردناش...

همه ی این فکر ها داشت دیوونه م می کرد.

بین بچه های افغانی تنها بودم و کسی نبود که حتی باهاش درد و دل کنم

انگار قرار نبود صبح بشه تا خط و تحویل بدم و برم ببینم چه خبره...

اون شب تا صبح بیدار بودم و با این فکر و خیالات شب و به صبح رسوندم.

صبح که خط و تحویل دادم سریع رفتم موقعیت سنگر دوشکا.

دیدم حسین مشتاقی کنار سنگر دوشکا نشسته.

تا منو دید گفت: این خونی که اینجا ریخته خون محمدتقیه

حسین هم شب سختی رو پشت سر گذاشته بود و اون هم مثل من تو خط تنها بود ..کاملا درکش میکردم

چشم های حسین پر از غم بود ولی مجبور بود پیش نیروهاش خودشو حفظ کنه.

و الان که این خاطره رو دارم میگم؛ محمدتقی و حسین پیش هم هستن ومارو با دنیایی از دلتنگی تنها گذاشتن...

خاطرات یک همرزم

خاطرات سرگرد شهید سالخورده

کانال شهید محمدتقی سالخورده 

@shahid_salkhorde

  • دوستدار شهدا
۲۱
فروردين

علمدار بصیرت،سید شهیدان مدافع حرم گیلان:

حدود دو سه هفته مونده به شهادتش،پیامی رو فرستاد واسه  یکی از دوستان که خب تو اون برهه، عادی و معمولی بنظر میرسید...اما؛

 وقتی خبر شهادتش رسید،اون پیام،رنگ دیگه ای بخودش گرفت واسمون: 

پیام این بود

گاهى گمان نمیکنى و میشود,

گاهى نمیشود که نمیشود- 

گاهى هزار دوره دعا بی اجابت است ,

گاهى نگفته قرعه به نام تو میشود- گاهى بساط عشق خودش جور میشود,

گاهى به صد مقدره ناجور میشود-

گاهى گداى گدایى و چاره نیست ,گاهى تمام شهر گداى تو میشود...

۶ شب تاهمراهی درسفری بهشتی

همسفر شهید من 

سفری در راه است.

@seyedsiratnia

  • دوستدار شهدا
۲۱
فروردين

فرمانده تخریب تیپ حضرت ابوالفضل العباس(ع) از لشکر فاطمیون در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به شهادت رسید.

@jamondegan


بسم رب الشهداء و الصدیقین

مدافع حرم حضرت زینب (س)

« مـحمد حـسین مـومـنـی » در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

@Haram69

  • دوستدار شهدا
۲۰
فروردين


پرواز پرستویی دیگر...

شهید مدافع حرم خداداد نجفی در راه دفاع ازحرم عمه سادات آسمانی شد

تشییع

 پنجشنبه24 فروردین

ساعت10

استان البرز ساوجبلاغ بخش چندار

@jamondegan


بسم رب الشهـــداءوالصدیقیــن

مراسم تشییع شهید مدافع حرم اسدالله آشوری از لشکر فاطمیون

زمان:

دوشنبه ۹۶/۰۱/۲۱

۱۰صبح

از مقابل درب مسجدامام حسن مجتبی(ع) به سمت بهشت زهرا(س)

@Sardaranebimarz

  • دوستدار شهدا
۲۰
فروردين

خاطره

شهید حسین معز غلامی 

هروقت حسین به سوریه میرفت دست به دامن یک شهید میشدم بار اول متوسل به شهید آقامحمودرضا بیضایی شدم که حسین سالم بیاد

بار دوم متوسل به شهید آقاجواد الله کرم شدم و حسین سالم بیاد و نذرم در هر بار ادا می کردم

بار آخر شهید سجاد زبرجدی رو انتخاب کردم

که حسین سالم برگرده شله زرد بپزم و به نیت ایشان پخش کنم

چندشب قبل از شهادت حسین خواب دیدم شهید سجاد زبرجدی در عالم رویا به من گفتن نذرت قبول شده ادا کن

نذر من قبول نشد چون حسین ازمن مستجاب الدعوه تر بود

و شهید سجاد زبرجدی در اصل بشارت شهادت حسین رو داده بود

شادی روح همه شهدا صلوات

 از زبان خواهر شهید حسین معز غلامی

کانال رسمی شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی

@shahid_sajad_zebarjady



  • دوستدار شهدا
۲۰
فروردين


هر موقع می خواستم از محمد ماشینش و قرض بگیرم مثلا بهش می گفتم: محمدتقی امروز ماشین نیاز دارم و می خوام برم فلان جا.

محمدتقی هم به شوخی می گفت:

صبر کن تو دفتر ببینم کی تو نوبته! و بعد قولشو بهت بدم و می خندید...

محمد این حرفو به شوخی می زد ولی در واقع همین طور بود. ماشین ظاهرا مال محمدتقی بود ولی خیلی وقت ها دست یه نفر دیگه بود.. 

یکی از بهترین ویژگی های محمد بخشندگی بود..مردان خدا دلبستگی به مال دنیا ندارند و من این ویژگی رو خیلی مواقع در محمدتقی می دیدم .

به بهانه میلاد جوادالائمه علیه السلام

شهید محمدتقی سالخورده

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا