شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۷۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۸
اسفند


شهادت تصویربردار جوان شبکه العالم در حومه جنوبی حلب

http://www.alalam.ir/news/3413856

https://t.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g

شھداے مدافع  قم

  • دوستدار شهدا
۱۸
اسفند

روز مادر

تصویری ماندگار از وداع مادر شهید مدافع حرم عمار بهمنی در معراج شهدا 

زینب کبری، نسخه‌ اصلی رفتار مادران شهدای ماست

امام خامنه ای

 @jamondegan


  • دوستدار شهدا
۱۸
اسفند

هدیه چفیه امام خامنه ای رهبر معظم انقلاب به خانواده شهید محمد حسین حدادیان

حضور و دیدار امام خامنه ای در منزل شهید حدادیان 

 ۱۵اسفندماه ۹۶

@jamondegan


  • دوستدار شهدا
۱۸
اسفند

 عطرزینبیہ

عطرتولدشهیدمے‌آید...

عطرتولد"محمدحسین "مےآید...

لحظہ تولدت

شروع پروازاست

براےپرستوها 

وخاطرہ ماندنے

براےتمام آسمانها...

شهیدمدافع حرم محمدحسین

حمزه


اکنون که تو بر زمان ومکان احاطه یافته اى

ماهمچنان درمکر لیل و نهار،به شمردن سالها وماهها براى تو مشغولیم...

امشب تولد فرمانده شهید محمد جنتی مصادف شده با شب میلاد بی بی دو عالم حضرت زهرا (س)

@modafeonha

  • دوستدار شهدا
۱۸
اسفند


مادر عزیزم روزت مبارک 

ممنون که اجازه دادی که فدایی حضرت زینب(س) باشم .

مادران شهدا 

روز مادر 

شهید علی اقاعبداللهی

 @jamondegan


  • دوستدار شهدا
۱۸
اسفند


بسم رب الشهداء والصدیقین

مدافع حرم سید فاضل موسوی که در اسارت داعش درمنطقه البوکمال

قرار گرفته بود به درجه رفیع شهادت نائل آمد و مفقودالاثری وی تایید شد

یک ماه اسارت...

یازینب 

@modafeonhare

  • دوستدار شهدا
۱۸
اسفند


‌‌قربة الى الله 

عملیات صحرای سوریه و عراق

بخش اول/

صحرایی بسیار مهم برای جبهه مقاومت و البته دشمن

بیابانی که در آن نفس های داعش به شماره افتاده بود و آخرین دست و پاهایش را برای بقا میزد 

دشتی خشک و پُر از پوشش خارهای بی رحم که روزگاری اهل بیت اباعبدالله علیه السلام را به اسارت از آن عبور داده بودند به مقصد شام

توصیف شرایط آن صحرا با نوشتن کلمات سخت نیست ، غیر ممکن و نشدنی است !

از طوفان های شنی اش بگویم یا از گرمای ٦٠ درجه ای ظهر های تابستانش 

طوفانی که یک درصد از بخش ناچیز آن ، میشود بحرانی مثل هوای اهواز  

یا گرمایی که مجال حیات بر هیچ جانداری نمیدهد ، چه رسد که بخش مهمی از عملیات ماه رمضان و عطش باشد!

صحرانشینی عجیب است

با صحرا که انس بگیری ، خدا به صحنه می آید

جل جلاله 

بخش دوم/

ماه ها رزمنده ها درگیر این عملیات بودن

بعد از آزادسازی دیرالزور ، برای آخرین مرحله عملیات باید کل صحرا را از سوریه تا عراق عبور میکردیم

چند روز قبل ، دشمن به بچه ها تاخت زده بود و تعدادی شهید داده بودیم

همان معرکه ی معروف شهید حججی و رشادت های حسین قمی (شهید مرتضى حسین پور)

که اگه نبود غیرت و درایت این فرمانده ی شجاع ، اتفاق بسیار تلخ تری می افتاد

برای عبور از صحرا و رسیدن به هدف کاروان عظیمی از رزمندگان و تجهیزات و سلاح و مهمات آماده شده بود

خیلی نگران بودیم ، که این حجم از افراد و سلاح در این صحرای باز و مکشوف رو به سلامت به مقصد برسونیم

از لحظه شروع ، اسم بانوی دو عالم حضرت #فاطمة_زهراء سلام الله علیها به زبان ها آمد و ذکر لب همه در طول مسیر اسم بی بی شد

ظهر شد ، تا نیمه های مسیر رفته بودیم

ایستادن و توقف در این صحرای بی پوشش خیلی خطرناک بود

اما برای نماز اول وقت ایستادیم

بعضی ها مخالفت کردند که بریم ، اما فرمانده گفت همین نماز اول وقت برکت و توفیق در کار می آره

 بعد از نماز ، بچه ها که همه غرق در خاک شده بودن با همون وضع ناهار با صفاشونم خوردن و دوباره راهی شدیم

توی صحرا کافیه ماشین اول راه بیفته تا دید همه ماشین های پشت سر کور بشه و هیچی جز خاکِ جلوشون رو نبینن و فقط همونو دنبال کنن

انقدر طول کاروان بلند بود که سر و ته نداشت

ارتباط هم خیلی سخت بود برای کنترل و هدایت

اگر ماشینی یک متر اشتباه میرفت ، ادامه ی اون انحرافِ یک متری ، کیلومتر ها میشد که ممکن بود از دل دشمن سر در بیاره  

توی همچین وضعیتی یک کاروان از داعش به صورت عمود به کاروان ما در حال حرکت بود

نه ما از آنها خبر داشتیم نه آنها از ما

اما خدا از همه چیز خبر داشت

نماز اول وقت و تاخیر ۴۵ دقیقه ای و آن ذکر یا فاطمه و یا زهرای طول مسیر ، کار خودش رو کرد

ما عبور کردیم و کاروان داعش مماس با آخرین ماشین های ما رد شد

دو سه ماشین آخر کاروان ما که با فاصله زیاد از ما حرکت میکردن ، رسیده بودن به آخرین ماشین های داعش و به اشتباه چند کیلومتری هم دنبالشون رفته بودن و تا متوجه شده بودن که چه خبره بی سر و صدا گازش رو گرفته بودن و برگشته بودن 

فقط خدا میدونه اگه این دو کاروان به هم خورده بود چه اتفاقی میفتاد وسط اون صحرا

معروفه توی بچه های جبهه و جنگ از ٨ سال دفاع مقدس تا مدافعین حرم ، که همیشه هر جا نام مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها اومده چطور گره ها باز شده و کار موفق شده

صلى الله علیک یا فاطمة الزهراء

مادران شهداء روزتون مبارک

@sangar_neveshteh

  • دوستدار شهدا
۱۸
اسفند

شهادت، همیشه با ارزش است و فداکاری در راه خدا، همیشه کاری عظیم و ارجمند است

امام خامنه ای

سالروز شهادت سردار شهید مدافع حرم حسنعلی شمس آبادی گرامی باد

صلوات 

 @jamondegan


  • دوستدار شهدا
۱۴
اسفند


همسرشهید مدافع حرم مسلم خیزاب:

کار همیشگی اش بود.

لباس نظامی اش را که میپوشید دست به سینه می گذاشت و سلام به امام حسین (علیه السلام)میداد.بعد هم رو به روی عکس اقا می ایستاد و احترام نظامی میگذاشتند.

به او گفتم :مگه اقا شما را میبینند که همیشه احترام میذاری؟!

گفت:وظیفه ی من احترام به حضرت اقاست حتی اگر به ظاهر ایشان من را نبینند.

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۱۴
اسفند


دستش تیر خورده بود

عمار ( شهید محمدحسین محمدخانی) گفت خدا رو شکر بالاخره یه بهونه جور شد ؛ قدیر رو بفرستیم مرخصی 

فردای همون روز دیدیم برگشت جبهه از بیمارستان حلب

گفتیم چی شد پس ؟ گفت هیچی ، ردیف شد برگشتم 

گفتیم قدیر بازی ات گرفته ؟ برو مرد حسابی این دست تیر نزدیک خورده ، شوخی بردار نیست

هر روز به یه بهونه ای میموند و برنمیگشت

دستش چرک کرده بود ، بازم بر نمیگشت 

بالاخره بعد از کلی وقت راضی اش کردیم که برگرده

روز آخر عمار بهش گفت قدیر دیدی برگشتی و شهید نشدی 😄 غم وجودش رو گرفت 

همون موقع صدای بیسیم اومد : قدیر قدیر علی 

(علی = شهید روح الله قربانی)

قدیر وایسا دارم میام دنبالت بریم عقب یه دوش بگیریم امشب گودبای پارتی داریم

بعد پشت بیسیم تک تک مون رو دعوت کرد و گفت امشب شام دور همیم برا گودبای پارتی داش قدیر 

علی اومد و قدیر رو سوار کرد و رفت

منم جلوتر از اونها ، رفتم همونجا که قرار بود بریم

یکی از بچه ها رو دیدم و شروع کردیم قدم زدن و صحبت کردن ، وسط همین صحبت ها بچه ها هم رسیدن

ما همینجور که صحبت میکردیم کمی فاصله گرفته بودیم

قدیر و علی رسیدن

صدای انفجار و آتش 

ماشین بچه ها بود

من و عمار و میثم و بچه های دیگه ، سوختیم و سوختنشون رو تماشا کردیم.

شهید قدیر سرلک 

شهید روح الله قربانی

https://telegram.me/sangar_nevesteha

  • دوستدار شهدا