@AhmadMashlab1995
همسر شهید مدافع حرم مهدی بیدی:
در آخرین روزی که قرار بود برای اولین بار به منطقه اعزام شود.نیمه شب سراسیمه از خواب برخاست و از خوابش برایم تعریف کرد که حضرت زینب (س) را در خواب دیدم که فرمودند در شهادت باز شده،سریع خودت را برسان که در شهادت بسته نشود.
خواب بی بی زینب اورا در تصمیمی که گرفته بود راسخ تر کرد و آن زمان بود که از ته قلب راضی به رفتتش شدم و مجدد از او پرسیدم:بچه هایت چه می شود؟که پاسخ داد:خودم و فرزندانم به قربان بی بی رقیه (س).
@Agamahmoodreza
همرزم شهید میردوستی:
شبی که فردایش آقا سید محمد حسین به شهادت رسید یعنی شب تاسوعا جمعی از بچه ها روی بلندی نشسته بودن و جا نبود. آقاسید محمد حسین با چند تا از همکارانشون رسیدن، جمع ما خندیدن و گفتن جا نیست بشینین،
آقا سید محمد حسین گفتن :
حتی برای شهید فردا؟؟؟
بچه ها جا باز کردن و آقا سید نشستن...
فردا
روز تاسوعا تنها کسی که از آن جمع شهید شد آقا سید محمد حسین بود.!
@Agamahmoodreza
عاشق دایی هایش بود و نسبت به دو دایی شهیدش ارادت خاصی داشت.
از نظر اخلاقی شباهت هایی به دایی هایش داشت. در متانت، ادب و مقیّد بودن شبیه دایی بزرگش شهید محمدعلی طوسی بود. اما در پر جنب و جوش بودن و شیطنت هایش به دایی کوچکش شهید محمدرضا طوسی رفته بود. طوری که پدربزرگش به او میگفت: محمدرضا شیطنت هایت شبیه محمدرضای من است..!!
نقل شده از مادر شهید
@shahid_dehghan
امام خامنهای: بنده از قدیم به برادران هزاره افغانستان نگاه ستایشگرانهای داشتم.امید من این است که در قیامت از شفاعت شهدای شما [فاطمیون]بهرهمند شویم
@Afsaran_ir
شهیدانہ
دلم تنگ اسٺ
دلـم اندازه حجم قفس ٺنگ است
سڪوتم سرد و طولانیست
نمے دانم چرا
در قلبـــــ من
پاییز طولانیسٺ...
شهید علاء حسن نجمه
تراب الحسین
@alaahasannajme
حرف زدن
در تربیت فرزندانم سعی کردم با آنها حرف بزنم و از روش و منش شهدا و خاطرات گذشته برایشان بگویم.
حتی مجبورشان میکردم که حرف بزنند و ساکت نباشند. البته محمدرضا که بزرگتر شد، شاید خیلی از حرف هایش را نمی گفت.
اما من آرام آرام از زیر زبانش بیرون می کشیدم تا حرف بزند.
به این شکل فاصله ها بینمان کمتر می شد.
نقل شده از مادر شهید
@shahid_dehghan
بسم رب الشهداء و الصدیقین
مختصری از زندگی نامه شهید لبنانی، علی حسین الرز ملقب به ذوالفقار
شهید علی حسین الرز در روستای بنعفول در جنوب لبنان دیده به جهان گشود.
از سن 14 سالگی در تمرینات و دوره های نظامی شجاعانه فعالیت میکرد و هیچگاه خسته نمیشد و حتی روز به روز علاقه او به این مسیر بیشتر میشد.
زمانی که جنگ در سوریه شروع شد شهید الرز به همراه تعدادی از دوستان خود، برای دفاع از حریم حرم ام المصائب (س) رهسپار سوریه شدند که مقدمه ای برای حضور در لشگر صاحب الزمان (عج)بود.
او فرمانده گردان بود و برای دوره ها و آموزش های نظامی به ایران سفر میکرد.
بسیاری از افرادی که در ایران او را میشناختند به ما پیام رساندند که پس از شهادتش برای او مراسم عزاداری برگزار کردند.
شهید علی بسیار وفادار و مسئولیت پذیر بود و میتوانست از عهده کار های بزرگی که به او میسپردند بربیاید، و همچنین فرد مطمئن و مورد اعتمادی بود.
دوستان او از رفاقت و دوستی با او بسیار راضی بوند زیرا اورا فردی با روحی پاک و دلی صاف میشناختند.
ایمانی بسیار قوی داشت و هیچگاه نماز شب او ترک نشد. استمرار در خواندن زیارت عاشورا و دعای عهد داشت.
در هنگامی که مشغول کار بودیم ( و هنگام نماز بود ) از ما فاصله میگرفت و بدون تکبر و ریا اعمال دینی و نماز را به جا می آورد.
او بسیار به امام خمینی، رهبر معظم انقلاب و سید حسن نصرالله علاقه داشت و به آنها عشق می ورزید.
سرانجام در صحرای تدمر به دست تکفیری ها به شهادت رسید.
تکفیری هایی که خود را شجاع میپندارند؛ نتوانستند شهید ذوالفقار را با تیر مورد اصابت قرار دهند و یا نبردی رو در رو با او داشته باشند بلکه اورا با موشک هدایت شونده مورد هدف قرار دادند.
و او همانگونه ای به شهادت رسید که آرزویش بود...
همانند علی اکبر امام حسین(ع)
راوی: خواهر شهید الرز
شهدای حزب الله
شهید علی حسین الرز
ملقب به ذوالفقار
لبنان
شهید لیله القدر
همنام امیرالمومنین
@ahmadmashlab1995
دست نوشته
شهید لطفی نیاسر در تاریخ ۱۱ محرم سال ۱۳۸۲
درباره اولین سفر تفحص شهدا به خاک عراق نوشته ...
متن :
بسم رب الشهید
امروز اولین روز تفحص بود که من با دوستان به خاک عراق رفتیم ، تا تفحص را شروع کنیم ...
امروز با توسل به طفلان حضرت مسلم ، دو شهید را یافتیم یا در واقع دو شهید ما را یافتند ...
شهید محمد مهدی لطفی نیاسر
شهید راه نابودی اسرائیل
@sh_mahdilotfi
رَد شُد دُرُست
یک دُو قَدم از مُقابلم
آرام ریخت
پُشتِ قَدَم هـایِ او
دِلَم ...!
امروز۱۴محرم الحرام مصادف با پنجمین سالگرد قمری شهید رسول خلیلی
شهادتت مبارک برادر...
@shahid_dehghan