شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۷۹ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است

۱۰
مهر

شهید عباس دانشگر:

خدایا

دلم تنگ است

هم جاهلم هم غافل

نہ در جبهۂ سخت مے جنگم

نہ در جبهۂ نرم

کربلاے حسین(ع)

تماشاچے نمیخواهد

یا حقے یا باطل

راستے من ڪجا هستم؟


  • دوستدار شهدا
۱۰
مهر


پدر شهید مدافع حرم ابوذر امجدیان:

ابوذر هیچگاه از یاد همنوعان غافل نمی شد با آنکه سن زیادی نداشت اما همیشه سعی می کرد تا حد امکان گره گشای مشکلات همنوعان و دوستان و آشنایان باشد. آن چیزی که برای او مطرح نبود خواب و خوراک و استراحت بود. هر زمان که برای دیدار خانواده اش به روستا می رفت، در آنجا لحظه ای از گره گشایی مشکلات و گرفتاری های مردم باز نمی ایستاد و دائماً در اندیشه انجام خدمتی به خلق الله بود. ابوذر در خوش خلقی و برخورد نیک با همسایگان و اقوام زبانزد بود و همه او را دوست داشتند.

پسرم همیشه نماز اول وقت را بر همه چیز مقدم می شمرد  ؛ قرآن و توسل برنامه روزانه او بود. پسرم عاشق ولایت و رهبری بود و عاشق این بود تا برای اسلام و انقلاب جان خویش را فدا کند.

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۱۰
مهر

قسمتی از کفن شهید محمدرضادهقان

 در موزه شهدای امامزاده علی اکبر (ع) چیذر

خادم

@shahid_dehghan

  • دوستدار شهدا
۱۰
مهر

در گفت‌وگو با همسر شهید مدافع حرم «مهدی حسینی» مطرح شد

«مهدی» اول محرم با لب تشنه شهید شد 

شهید مهدی حسینی - مدافع حرم

هر چند دوری، بخش اعظم زندگی ما شد؛ اما به وی گفتم، «اگر شما و امثال شما نباشید و اگر ما از خودمان نگذریم، باید شاهد بریدن سر برادران‌مان در کشور خود باشیم.»

به گزارش مشرق، روایت مدافعان حرم، روایت رزمندگانی است که برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) و اسلام ناب محمدی در جغرافیای مظلوم سوریه و عراق می‌جنگند تا پرچم پیروزی اسلام همیشه بالا باشد.

مهدی حسینی یکی از آن رزمندگان و مستشاران زبده نظامی در سوریه بود. وی متولد ۱۳۵۹ و ساکن تهران بود. مهدی اولین شهید مدافع حرم «نظام آباد» تهران (منطقه ۷) و از بسیجیان هیأت «یازهرا (س)» بود که در ۱۲ مهر ۱۳۹۵ در سوریه به شهادت رسید. از وی یک دختر شش ساله به نام نغمه به یادگار مانده است.

«زهرا سلیمانی‌زاده» همسر شهید مدافع حرم مهدی حسینی در گفت‌وگو با خبرنگار ما، با اشاره به بارزترین خصوصیات اخلاقی همسر خود اظهار داشت: مهربانی مهدی زبان‌زد خاص و عام بود. مهدی مظلومانه زیست و مظلومانه به شهادت رسید.


آشپز هیات یا زهرا

وی در خصوص فعالیت‌های شهید در ماه محرم بیان کرد: ماه محرم که فرا می‌رسید، مهدی پیراهن مشکی خود را آماده می‌کرد و تا پایان ماه صفر آن را می‌پوشید. وی در هیات «یا زهرا» محله نظام آباد تهران فعالیت داشت و هر کمکی که می‌توانست، انجام می‌داد. مهدی آشپز هیات نیز بود.


درس گرفتن از سیره اهل بیت (ع)

همسر شهید ادامه داد: با مهدی عهد بستیم که هرگاه فرزندمان متولد شد، دهه دوم محرم در منزل‌مان هیات بگیریم. هرچند ابتدا به نیت فرزندمان بود، اما سپس تصمیم گرفتیم این مراسم را برای رشد معنوی بیش‌تر خود برگزار کنیم و از سیره امام حسین (ع) درس بگیریم. مراسم عزاداری از سال ۱۳۹۲ آغاز شد و همچنان ادامه دارد.

تنهاترین سردار

سلیمانی‌زاده تاکید کرد: مهدی هیچ‌گاه شعار نمی‌داد و محب اهل‌بیت (ع) بودن خود را در عمل ثابت می‌کرد. زمانی‌که می‌گفت، «اگر در عاشورا بودم، با ارباب همراه می‌شدم.» در واقعیت نیز همان را نشان می‌داد.

وی افزود: سال ۱۳۹۵ اولین مرتبه‌ای بود که وی برای ماه محرم در ایران حضور نداشت. زمانی‌که به وی می‌گویند، «اگر می‌خواهی به ایران برگرد!» پاسخ می‌دهد، «حتی اگر تنهاترین سردار باشم، امسال مراسم عزاداری سالار شهیدان را با کمک بچه‌ها در سوریه برگزار می‌کنم. ان‌شالله حضرت زهرا (س) قبول می‌کنند.» هر چند که این فرصت مهیا نشد. تصاویر شهادت وی نشان می‌دهد که همچون حضرت زهرا (س) از پهلو مجروح می‌شود و ظهر اولین روز ماه محرم با لبان تشنه به آرزوی خود می‌رسد.


ماجرای عنایت و نگاه ویژه امام حسین (ع)

همسر شهید با اشاره به خاطره‌ای از سفر کربلای همسر خود ادامه داد: چند روز پیش از عید قربان سال ۱۳۹۳ برای ماموریت به عراق رفت. آن روزها داعش در سامرا پیش‌روی کرده بود. مهدی دعای عرفه را در کربلا خواند و سپس برای غبارروبی حرم آماده شد. خودش معتقد بود، امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) نگاه ویژه به وی کرده‌اند که برای وارد شدن به حریم‌شان انتخاب شده است. مهدی می‌گفت، «نمی‌دانم این عنایت، پاداش کدام عمل من است، اما هرچه هست، بسیار عزیز است و ان‌شالله قبول کنند.»

وی عید قربان سال ۱۳۹۴ و ۱۳۹۵ را در سوریه حضور داشت.

مهدی اگر به عراق بروی، همان ابتدا به شهادت می‌رسی!

وی تصریح کرد: ماموریت مهدی به نحوی بود که خود باید بین عراق و سوریه، یک کشور را انتخاب می‌کرد. استخاره گرفتیم. برای عراق بد و برای سوریه خیلی خوب آمد. گفتم، «مهدی اگر به عراق بروی، همان ابتدا به شهادت می‌رسی! سوریه را انتخاب کن.»، اما واقعیت خلاف تصور من شد. غافل بودم از آن بودم که خیلی خوب برای مهدی، عاقبت بخیری وی و صعود در پله‌های انسانیت است که با شهادت در سوریه به آن می‌رسد.


من و نغمه مهدی را با چشم دل می‌بینیم

همسر شهید در خصوص روزهای سخت پس از شهادت همسر توضیح داد: هرجایی که به تنگنا می‌رسم، احساس می‌کنم مهدی کمکم می‌کند. من و نغمه مهدی را با چشم دل می‌بینیم. اولین مرتبه پس از شهادت وی به کربلا رفتیم. سفر بسیار سختی بود؛ نغمه بی‌قراری می‌کرد و من تنها بودم. هر چند که حضور مهدی را همه جا در کنار خود احساس می‌کردیم؛ اما بسیار اذیت شدیم. چراکه همیشه همسرم همراه ما بود، اما حالا باید خودمان حتی چمدان‌ها را جا به جا می‌کردیم.


عهد بستیم که بال پرواز هم‌دیگر باشیم

سلیمانی‌زاده گفت: از ابتدای ازدواج عهد بستیم که بال پرواز یک‌دیگر باشیم. بال پرواز شدن یعنی تحمل تمام سختی‌ها برای اوج گرفتن. سعی می‌کردیم حرف‌هایی به هم‌دیگر بگوییم که سبب استحکام‌ما در مسیر شود. دوری از هم‌دیگر بخش پررنگ زندگی ما بود. افرادی که می‌گویند امثال همسر من برای پول رفته‌اند، مدیون ما می‌شوند. مهدی می‌گفت، «اگر سخت‌تان است، برگردم!» مستندی دیده بودم که داعش سر نوجوانی را از تن وی جدا می‌کند. همش با خود می‌اندیشیدم که، «اگر آن نوجوان برادر من بود، چه حالی داشتم؟!» و پاسخ می‌دادم، «نه مهدی! در سوریه بمان و تکفیری‌ها را نابود کن! اگر شما و امثال شما نباشید و اگر ما از خودمان نگذریم، این اتفاق برای برادر و خواهر من می‌افتد. هرجا که لازم باشد من هم آماده‌ام تا اسلحه در دست بگیرم و با دشمن بجنگم.»


و عاقبت بخیری...

وی در پایان بیان کرد: با ارزشمندترین اتفاق برای من عاقبت بخیری مهدی و رسیدن به آرزوی قلبی وی است. ان شالله آن‌ها نیز شفاعت‌مان کنند.

منبع: دفاع پرس

  • دوستدار شهدا
۱۰
مهر

مادر شهید مدافع حرم علیرضا قبادی از ماجرای سفر خود به سوریه و جنایت‌های تروریست‌های تکفیری می‌گوید.

به گزارش مشرق، پاسدار شهید مدافع حرم «علیرضا قبادی» متولد 5 اردیبهشت سال 67 از شهدای تخریب چی مدافع حرم حضرت زینب(س) بود که چندی پیش داوطلبانه عازم سوریه شد و 26 اردیبشهت 96 در راه دفاع از حرم عقیله بنی‌هاشم حضرت زینب(س) توسط تروریست های تکفیری در حومه دمشق به فیض شهادت نائل شد. چندی پیش مادر شهید قبادی برای اولین بار پس از شهادت فرزندش برای زیارت حرم حضرت زینب(س) به همراه کاروان خانواده شهدای مدافع حرم عازم سوریه شد.

فاطمه سادات موسوی اصل مادر شهید علیرضا قبادی از حس‌وحال این سفر معنوی می‌گوید. در ابتدای این گفت‌وگو مادر شهید قبادی به اولین سفرش سوریه اشاره می‌کند و می‌گوید: اولین بار در شهریور ماه  1395  برای زیارت حرم حضرت زینب(س) به سوریه رفتم. وقتی به فرودگاه دمشق رسیدم فرزندم علیرضا قبادی به استقبال من آمد. من  مدت 5 روز همراه فرزند شهیدم در سوریه بودم و به زیارت خانم زینب (س) و حضرت رقیه (س)رفتیم و از لحاظ  معنویت در این سفر خیلی به ما خوش گذشت. در همه جا فرزند شهیدم راهنما و مترجم ما بود و این باعث افتخار من بود.دومین بار در تابستان امسال و بعد از شهادت پسرم به همراه فرزند دیگرم حسین قبادی با خانواده های شهدای مدافع حرم اهل بیت (ع) به سوریه رفتیم. این‌بار وقتی وارد فرودگاه دمشق شدم  جای خالی فرزند شهیدم را  احساس کردم و دیگر فرزندم نبود تا به استقبالم بیاید و به من خوش آمد بگوید و قوت قلبم باشد.

وی در خصوص ماجرای دعوت دومش برای رفتن به سوریه می‌گوید که  چند روز قبل از این ماجرا, سفره حضرت ابوالفضل عباس (ع) ویژه خواهران در مسجد امام حسین (ع) برپا شد که فضای معنوی بسیار خوبی بود. در این مراسم تضرعانه از حضرت ابوالفضل عباس (ع) خواستم توفیق زیارت حضرت زینب(س) و حضرت رقیه (س) به من عطا کند. هفته بعد از این مراسم به طور ناگهانی از بنیاد شهید با ما تماس گرفتند و گفتند "حاج خانم سه روز دیگر عازم سوریه هستید به همراه یکی از فرزندانتان آماده باشید" پس از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شدم و اشک شادی از چشمانم جاری شد از این که حضرت ابوالفضل عباس (ع) کمتر از ده روز حاجت من را داد.


مادر شهید قبادی مشاهدات خود از شهر دمشق و جنایات تروریست‌های تکفیری در سوریه را این‌چنین بیان می‌کند: وقتی که برای اولین بار از محل اقامتمان در سوریه که خارج از شهر بود به همراه نگهبانان برای زیارت حرم حضرت زینب (ع) حرکت کردیم, تازه اوج ویرانگری های داعش و تروریست‌های تکفیری به روشنی قابل مشاهده بود. آنها تمام زمین های کشاورزی را تخریب و ساختمان‌ها را ویران کرده بودند و اثری از زندگی طبیعی دیده نمی شد و غبار غم فضا را در بر گرفته بود. در مسیر, هر چند کیلومتر ایست و بازرسی وجود داشت و نیروهای ارتش حضوری فعال داشتند. در آن لحظه بود که تازه متوجه ارزش امنیت در کشورمان شدم که به پاس خون شهدای جبهه مقاومت و  وجود سربازان دلیر اسلام تامین شده بود و اگر خون جوانان ایرانی نبود, ایران هم مثل سوریه و عراق  می‌شد.

موسوی بیان می‌کند: وقتی وارد شهر شدیم, عکس شهدا در تمامی نقاط دمشق به فراوانی دیده می شد. دلهره و نگرانی مردم سوریه از داعش همچنان وجود داشت و این نشان دهنده عمق فجایعی است که تروریست‌ها از خود به بر یاد آنها برجای گذاشته اند. خسارت‌های به جای مانده از تروریست‌های تکفیری در شهر به وضوح قابل مشاهده بود.زمانی که  وارد حرم خانم حضرت زینب (س) شدم غربت اهل بیت را با پوست و گوشتم احساس کردم و در اولین نگاه به گنبد مطهر, به خانم گفتم" خانم جان ممنونم که اجازه دادی به زیارت حرم مطهرت بیایم. نه تنها علیرضایم فدای حریمت شد, بلکه حاضرم خودم و دیگر فرزندانم فدای حریم شما و اهل بیت شویم."

وی ادامه می‌دهد: وقتی دستم به ضریح خانم زینب (س)  و خانم رقیه (س) رسید از خدای مهربان خواستم که کشور ایران،  رهبر و ملت ایران را در پناه خودش حفظ کند از دست دشمنان اسلام دور نگه دارد، شهدای وطن به ویژه شهدای مدافع حرم خانم زینب (س) را با شهدای کربلا محشور کند و ظهور آقا صاحب الزمان را نزدیک بفرمایید. همچنین برای تشکر قدردانی از شهدای مدافع حرم حضرت  زینب (س) دو رکعت نماز به نیابت از آن ها در حرم خانم زینب (ع) خواندم.

مادر شهید قبادی در خصوص واکنش مردم و رزمندگان سوریه به حضورشان می‌گوید که از همان لحظه ورود به فرودگاه دمشق کارکنان و  سربازان حاضر در فرودگاه دمشق استقبال گرم و با محبتی داشتند. در داخل شهر مردم هم خیلی محترمانه با ما رفتار می کردند. در بازار دمشق هم بازاریان اکثرا قادر به صحبت کردن به زبان فارسی بودند و میگفتند "الان که ما در امنیت هستیم به وجود سربازان ایران و جبهه مقاومت است وگرنه داعش همه ما را قتل عام می‌کرد و به مسلمان  غیر مسلمان رحم نمیکردند."


موسوی در ادامه سخنانش به یک خاطره در حرم حضرت زینب(س) اشاره می‌کند و می‌گوید: در روز دوم زیارت حرم حضرت زینب (س) که برای خواندن نماز ظهر به حرم رفته بودیم، در هنگام ظهر در حرم چهار نفر  پیکر یک سرباز ارتش سوریه که توسط داعش به شهادت رسیده بود را برای طواف و خواندن نماز میت داخل حرم خانم زینب (ع) آوردند، من با دیدن این صحنه و فریادهای صلوات  و یا حسین کنترل خود را از دست دادم و به سمت تابوت شهید رفته و  آن را در آغوش گرفتم و گفتم "مادرت به فدایت! چقدر مظلومی. مگر مادر، پدر، برادران و خواهرانت نیستند که این طور غریب هستی؟"سلام من را به پسرم برسان ای شهید!جماعت حاضر در حیاط حرم با دیدن این صحنه منقلب شدند و یک صدا فریاد یا حسین (ع) را با صدای بلند گفتند.

وی به خاطره دیگری اشاهر می‌کند و می‌گوید:برای زیارت حرم حضرت زینب (س) رفته بودیم که من عکس پسرم به همراه دوستش شهید حاج احمد غلامی را در کنار خودم قرار دادم که ناگهان یک سرباز ارتش سوریه با دیدن عکس به شدت گریه کرد و گفت "من ایشان را می شناسم! فرمانده بنده بودند. فردی بسیار با ایمان مخلص و شجاع که به همه سربازان سوریه کمک مالی و معنوی می‌کرد" و عکس خودش با شهید علیرضا قبادی را در گوشی همراه خود به ما نشان داد.با گذشت چهارده ماه از شهادت پسرم هنوز عکسش را در گوشی همراه خود نگه داشته بود و مرتب می بوسید. او میگفت که در یکی از عملیات‌ها شهید علیرضا قبادی از کشاله پای راست مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و با وجود خون ریزی همچنان در میدان نبرد حضور داشت.

موسوی همچنین می‌گوید که در طول این سفر در حرم خانم زینب (س)، حرم خانم رقیه(س) و حتی فرودگاه دمشق اکثر دوستان و همرزمان  فرزند شهیدم علیرضا قبادی حضور داشتند. تا عکس شهید علیرضا قبادی را به آن ها نشان می دادم اشک از چشمانشان جاری می شد می گفتند" شهید علیرضا قبادی خیلی شجاع  و با ایمان و  مخلص بود. با آن که همرزمانش به ایشان پیشنهاد داده بودند که مسئول حراست فرودگاه امام خمینی (ره) شود اما ایشان نپذیرفتن گفتن می خواهم در راه خدا  اسلام  قرآن   اهل بیت (ع)  با دشمنان آن ها بجنگم و در این راه به شهادت برسم این آرزوی قلبی من است.

تسنیم.



  • دوستدار شهدا
۰۷
مهر

این روزها سالروز شهیدی است که اسرائیل او را خوب میشناسد

شهید امام پناه: مسلمانان دو قبله دارند، کعبه برای «عبادت»، قدس برای «شهادت»

شهادت جنوب لبنان، زیارتگاه: گلزار شهدای تبریز

@Afsaran_ir

  • دوستدار شهدا
۰۷
مهر



@shahid_vahid_farhangi_vala

  • دوستدار شهدا
۰۷
مهر

و تــو چه میدانے 

ڪه درد جــا ماندن 

از قافلــه چیستـــ ...!!

ڪاروان برگرد 

ما جامانـده ایم..

التماس دعای شهادت

| @shahid_dehghan


  • دوستدار شهدا
۰۷
مهر

 خواهر عزیزم

هرگاه خواستے از حجاب خارج شوے و لباس اجنبے را بپوشے به یاد آور که اشک امام زمانت را جارے میکنے به خون هاے پاکے که ریخته شد براے حفظ این وصیت خیانت میکنے به یاد آر که غرب را در تهاجم فرهنگے اش یارے میکنے و فساد را منتشر میکنے و توجه جوانے که صبح و شب سعے کرده نگاهش را حفظ کند جلب میکنے به یاد آر حجابے که بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمے حفظ کند تغییر میدهے ...

تو هم شامل آبرویے بعد از همه این ها اگر توجه نکردے (متنبه نشدے) 

هویت شیعه را از خودت بردار (دیگه اسم خودتو شیعه نزار)

شهید علاء حسن نجمه 

تراب الحسین

خاک حسین 

 @alaahasannajme

  • دوستدار شهدا
۰۷
مهر


@ra_sooll

  • دوستدار شهدا