شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۳۷ مطلب در شهریور ۱۳۹۹ ثبت شده است

۱۴
شهریور

مینویسم روىِ یک کاغذ؛

"صبحت بخیر

،زیباترین بهانه ى بیدارى

میچسبانم به هرکجا که

چشمانَت زودتر درگیرش میشوند

علی قاضی نظام  شهید طلال عادل حمزة

حزب الله

 @zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۴
شهریور

متولد 96/11/12

تاریخ شهادت 1394/08/17

از مردم بغداد

یکی از دلاورانی که فداکاری های زیادی کرد و در نبردهای سوریه و عراق شرکت کرد .. او می گفت ، "اوه ، حالا ، وقتی وارد اقوام خود شدم ، آنها به من می گفتند که چرا جهاد را کنار نمیگذاری؟ و دولت لیاقت این همه فداکاری را ندارد پدر من ! آنها شادی این راه را نمی دانند ... و هر که آن را ترک کرد ،پشیمان شد ...  @zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۴
شهریور

نامه جانکاه حاج قاسم خطاب به یارهمیشگی خود شهید پورجعفری:

قول می‌دهم که اگر رفتم و آبرو داشتم، بدون تو وارد بهشت نشوم بیست سال اخیر، پیوسته مراقبت کردی که تمام وقت من صرف اسلام و جهاد شود و اجازه ندادی وقت من بیهوده هدر رود. 🔹️ خدا می‌داند با هریک از آنها که از دست داده‌ام چه بر من گذشت؛ همیشه نگران بودم تو را هم از دست بدهم. 🔹من همه عزیزانم را از دست داده ام و عزادار ابدی آنها هستم، لحظه ای نمی توانم بدون آنها شاد باشم. هر وقت خواستم زندگی کنم، یک صف طولانی از دوستان شهیدم که همراهم بودند، مثل پروانه دورم چرخیدند و جلو چشمم هستند. 🔹️ حسین عزیزم! اجازه نده روزمرگی روزانه و دنیا یاد دوستان شهیدت را از یادت ببرد. یاد حسین اسدی، یاد حسین نصرالهی، یاد احمد سلیمانی، یاد حسین بادپا، یاد که را بگویم و چند نفر را بجویم؟ چرا که فراموشی آنها حتما فراموشی خداوند سبحان، است.

حاج‌قاسم  شهید پورجعفری

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۴
شهریور

 شهید حسن حزباوی با صداقت و اهل حجب و حیا بود اگر چه کم حرف می‌زد اما همیشه لبخند به لب داشت. انسانی متواضع وکم توقع و در مسائل کاری بسیار با جدیت و نمونه یک پاسدار وظیفه شناس بود چندین بار در رزمایش ها به خاطر همین جدیت و نظم و ذکاوتش مشورد تشویق قرار می گیرند. همین رفتار وکردارش سبب شد تا یکی از برادران اهل سنت در سوریه بعد از دوستی با شهید حزباوی و تحت تاثیر رفتارش به مذهب تشیع مشرف شد.

شهید حسن حزباوی

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۰
شهریور

تصویر دیده نشده از شهید ابوحیدر الانصاری که  به شهادت رسید، در کنار شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید حاج ابومهدی المهندس. شهید ابوحیدر الانصاری که سابقه حضور در سال‌های دفاع مقدس را دارد،  به دست نیروهای داعش در منطقه خانقین به شهادت رسید.

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۰
شهریور

به لطف بالهای غرق خونت

دگر آتش به شهرم شعله ور نیست

بمیرم زخمهایت تازه هستند

میان صورتت جایی دگر نیست

اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا مُرَمَّل بالدّماء

تخریبچی شهید نادر گنجی  متولد ۱۳۴۵ دانشجوی سال دوم دانشگاه اصفهان

رشته ی روانشناسی عضو پایگاه مقاومت فتح المبین

برازجان استان بوشهر که در منطقه ی عملیاتی فاو در تاریخ ۱۳۶۵/۱/۲۹ به شهادت رسید. 

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۱۰
شهریور

 

تقریبا همان هفت ماه بعد از اسارتش بود که از طریق یک شماره تلگرام به ما پیام داد که من زنده ام خیال تان راحت باشد. چطور این اتفاق افتاده بود؟ جزئیات دقیقش را نمی دانیم. اما انگار آنها روی بابا یک عمل جراحی سنگین انجام داده بودند که ما باز هم از جزئیاتش خبر نداریم، اما برای اینکه بتوانند او را زنده نگه دارند ، او را به یک بخش دیگر فرستاده بودند و در آنجا یک مرد میانسالی مسئولیت مراقبت از بابا را به عهده گرفته بود که بابا ، با این فرد دوست شده بود و از طریق تلفن همراه همان فرد برای ما در تلگرام پیام می فرستاد. البته به زبان محلی کردی پیام می فرستاد تا کسی جز خود ما متوجه نشود.

پیام هایش خاطرتان است؟

بله ...بعد از اینکه ما را از زنده بودن خودش مطمئن کرد ، پیام داد که از بچه ها تقدیر و تشکر کنید که پیگیر کارهای من هستند. می گفت: ما همه سربازان آقاییم. به دوستانم سلام برسانید و بگویید کارها را سرصبر انجام بدهند. حتی بابا یک بار از طریق همین پیام ها ، زمان یکی از عملیات های این گروهک تروریستی را لو داد و ما هم به دوستانش اطلاع دادیم. می دانستید در کدام منطقه است؟ بله در ادلب بود. ما در این مدتی که نگهبانی ایشان برعهده همان فرد میانسال بود از بابا خبر داشتیم اما یک دفعه این ارتباط قطع شد و پانزدهم بهمن 1395 هم که بابا را شهید کرده بودند اما ما نمی دانستیم تا اینکه چهار ماه بعد از شهادت ایشان بالاخره تبادل به نتیجه می رسد و آنها پیکر بابا را تحویل نیروهای ایرانی می دهند. اما چون بابا زیر شکنجه شهید شده بود، شناسایی اش خیلی سخت بود، بینی اش شکسته بود، سرش شکسته بود، دست ها شکسته بودند، آنها خیلی بابا را اذیت کرده بودند آخرش هم با دوتا گلوله که یکی به قفسه سینه و یکی به قلبش خورده بود او را شهیدکرده بودند. 

شهید حاج‌فریدون احمدی 

راوی فرزندشهید

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۰۸
شهریور

 ‌برخیز دلا که دل به دلدار دهیم

جان را به جمال آن خریدار دهیم

این جان و دل و دیده پی دیدن اوست

جان و دل و دیده را به دیدار دهیم

شهدای غریب فاطمیون 

@zakhmiyan_eshgh

 

  • دوستدار شهدا
۰۸
شهریور

 

دفعه دومی که می‌خواست کربلا برود، به او گفتم: «حسین جان! ما کربلا نرفتیم. ما پدر و مادرت هستیم. ما را هم کربلا ببر». سال بعد، ما را هم کربلا برد. اصلاً اهل بازار رفتن و خرید کردن نبود. در نجف در راه که به زیارت می‌رفتیم به مغازه‌ها و مردمی که خرید می‌کردند نگاه می‌کردم. گفت: «مامان! از این که مردم اینجا می‌آیند و کفن می‌خرند و تبرک می‌کنند یا آب فرات را به‌عنوان تبرک می‌برند، بدم می‌آید». گفتم: «مگر بد است»؟ گفت: «مگر امام حسین (ع) کفن داشت؟ این آب را باید روی آب ریخت. آب زمزم را باید برای تبرک برد». حالا فکر می‌کنم و می‌بینم چه می‌گفته و به چه چیزهایی فکر می‌کرده است. چقدر فکرش بالا بوده؛ یک روز این جریان را برای پدرش تعریف کردم، پدرش هم می‌گفت: «این چیزها به فکر من که پدرش هستم، نمی‌رسد»

شهادت شهید حسین هریری

ما ملت امام حسینیم

@seyyedammar

  • دوستدار شهدا
۰۸
شهریور

  • دوستدار شهدا