
این عکس رو توی پیاده روی اربعین ازش گرفتم.
گفتم : حجت این عکس خوراک شهادتته ...
روز تشیعش همین عکس رو قاب کردند و جلوی تابوتش میبردند...
شهید حجت اصغری شهید تاسوعای 94
دوست و همسفر شهید حجت اصغری :
داشتیم میرفتیم کربلا ! با حجت ته اتوبوس نشسته بودیم ! کلى گپ زدیم ! خیلی باهاش شوخی میکردیم تو کربلا همیشه از ما جدا میشد تنهایی میرفت حرم ،برامون سوال شده بود .
آخر ازش پرسیدم چرا همش جدا میشی تنهایی میری که وسط حرفاش یه دفعه گفت من خیلى دوست دارم شهید بشم ! از دهنش پرید گفت من شهید میشمااا !
من و امیر حسینم بهش گفتیم : داداش تو شیویدم نمیشى چه برسه شهید ! حلالمون کن حجت چقدر اون شب تو اتوبوس وقتى خواب بودى با دستمال کاغذى کردیم تو گوشت اصلا ناراحت نمیشد دقیقا محرم سال بعد روز تاسوعا مثل اربابش هر دو دستو سرشو فدای عمه جانما زینب کرد شهید شد حاجتشو اون سال تو کربلا گرفته بود خوب خبر داشت سال دیگه شهید میشه شد علمدار حلب.