مدافعان حرم
https://telegram.me/modafain414
مدافعان حرم
https://telegram.me/modafain414
تاسوعای سال ٩٢ بود، بهمون خبر دادند، بچه های مقاومت، عملیاتی وسیعی تو منطقه زینبیه، اطراف منطقه حجیره، کردند و تروریستها رو سه کیلومتری از اطراف حرم مطهر خانم زینب ( س )، دور کردن.
صبح زود رفتیم اونجا و محمود رضا رو هم دیدیم ، خیلی از عملیاتی که منجر به تامینِ امنیت حرم خانوم شده بود، خوشحال بود . پرچم سیاهی تو دستش بود و می گفت : خودم از بالای اون ساختمون پایینش آوردم .
به اون ساختمون نگاه کردم دیدم پرچم سرخ یا ابالفضل رو جاش به اهتزاز در آورده
رسیدیم خیابون جلوی حرم که دو سال احدالناسی جرات رد شدن ازش رو نداشت
و تک تیراندازها حسابش رو می رسیدند و حالا با تلاش محمود رضا و دوستاش، امن شده بود .
رفتیم وسط خیابون، رو به حرم وایستادیم، دیدم محمود رضا داره آروم گریه می کنه و سلام می ده .
السلام علیکی یا سیدننا زینب …
خــــــــادم الشـــــهداء
@khadem_shohda
برخی تازه اعزام شده بودند و برخی هم به تازگی از میدان جنگ بر می گشتند. هر دو گروه خسته راه بودند و تعدادی از آنها تنها وقت داشتند تا لباسی عوض کنند، دوشی بگیرند و خود را به حرم حضرت رقیه(س) برسانند.
تعداد بچه های فاطمیون بیشتر از شبهای قبل بود. خودم را میان آنها جا دادم تا از نزدیک عزاداری آنها را ببینم.
اکثرا با لباس نظامی آمده بودند، با پَچ هایی که روی بازوی آنها بود و نوشته شد بود «کلنا عباسک یا زینب».
برخی هم بر روی سینه شان « فاطمیون» داشتند و تعداد کمتری هم تی شرت سیاه پوشیده بودند که روی آنها عبارت فاطمیون با رنگ زرد نقش بسته بود.
پشت سر آنها هم تعداد دیگری از افغانستانیهای مدافع حرم نشسته بودند.
جای ما نزدیک ضریح بود و در کنار ضریح هم تعدادی نشسته بودند و آرام آرام گریه می کردند.
صدایشان مفهوم نبود ولی یکی از آنها را (که از بچه های فاطمیون بود) دیدم. موبایلش را روشن کرده بود و تصویری داشت با فرد دیگری آن طرف خط صحبت می کرد و به او نشان میداد که الان در کنار ضریح حضرت رقیه(س) است.
چشمهایش از گریه باد کرده و چند ثانیه بعد، صفحه مویابلش را بوسید، آن را خاموش کرد و در جیبش گذاشت.
برخی برای گرفتن عکس یادگاری با ضریح می آیند و تنها ده دقیقه وقت دارد چون چراغها خاموش می شود و هم باید حرم را ترک کنند.
مدافعان حرم هم -چه ایرانی، چه افغانستانی و چه غیره- با اتوبوسهایشان می روند.
وقت زیادی نبود.
چند نفر از فاطمیون داشتند عکس یادگاری میگرفتند. جلو رفتم و با یکی از آنها سلام و علیکی کردم.
اسمش مصطفی بود. 24 ساله با لباس نظامی لجنی.
خانواده اش افغانستان هستند و خود او چند سال است که در ایران زندگی میکند.
می گفت قبل از آمدن به سوریه، نجار بوده ولی وقتی برای اعزام، اعلام نیاز شده کار را رها کرده، ثبت نام کرده و به سوریه آمده است.
این سومین اعزام او بود و با هر اعزام هم حدودا دو ماه در سوریه می ماند.
از او درباره حرفهایی که راجع به مدافعان افغانستانی حرم میزنند سوال کردم. همه را شنیده بود.
وقتی نظرش را پرسیدم، خندید و گفت: چه باید بگم؟
گفتم می گویند شما در ازای آمدن به سوریه امکان اقامت در ایران می گیرید. جواب داد: من الان هم در ایران مقیم هستم. هم کار دارم و هم درآمد.
بیشتر که پرسیدم، گفت بهتر است حرفی نزنیم چون آن کسی که باید بداند، خبر دارد.
سوال کردم اگر تصمیم بگیری -به هر دلیلی- دیگر به سوریه نیایی، کسی تو را مجبور خواهد کرد؟ گفت من الان هم با اصرار آمده ام چون افراد زیادی در نوبت هستند و می خواهند به سوریه بیایند.
مصطفی 3 خواهر و 2 برادر دارد و خودش فرزند سوم خانواده است.
صحبتمان طولانی شده بود و او عجله داشت تا به اتوبوس برسد. تا دم در خروجی حرم با هم رفتیم. حتی وقتی تعارف کردم که با هم چای بخوریم گفت وقت نیست.
آخرین سوالم را از مصطفی پرسیدم: «به کجا اعزام میشوید؟» جواب دیپلماتیکی داد و گفت: جبهه اصلی در حلب است.
خواستم سوال کنم از اسارت، مجروحیت و مرگ نمیترسی؟ به نظرم سوال بیجایی آمد.
کسی که 3 بار اعزام شده و با اصرار آمده است، از چه چیزی میترسد؟
https://telegram.me/joinchat/BLg3jD72m2rJl4oI74z-SA۵
کانال رسمی فاطمیون
باید گذشتن از دنیا به آسانی
باید مهیا شد از بهر قربانی
سوی حسین رفتن با چهره ای خونین
این سان بود زیبا، معراج انسانی
آقا محمودرضا
ﺗﻘﻮای اﯾﺸﻮن درس ﻫﺎی زﯾﺎدی داﺷﺖ, ﺑﺎ ﻧﻬﯽ از ﻣﻨﮑﺮﺧﺎص ﺧﻮدﺷﻮن ﺟﻠﻮی ﻏﯿﺒﺖ رو ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻨﺪ.
اﮔﺮ ﺻﺤﺒﺖ از ﻓﺮد ﻏﺎﯾﺒﯽ ﻣﯿﺸﺪ،اﮔﺮ ﻓﺮد ﻏﺎﯾﺐ رو ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ،ﺑﻪ ﻧﺤﻮی ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﺮدﻧﺪ اورا ﺗﺒﺮﺋﻪ ﮐﻨﻨﺪ,
ﻣﺜﻼ اﮔﺮ ﺑﺪی او ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯿﺸﺪ ﺣﺎج رﺿﺎ ﻣﯿﮕﻔﺖ:"ﻧﻪ،ﺣﺎﻻ اﯾﻨﻄﻮر ﻫﺎ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ"
اﮔﺮ ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺑﺎزﻫﻢ ﺟﻠﺴﻪ ﺑﻪ ﻏﯿﺒﺖ اداﻣﻪ ﻣﯿﺪﻫﺪ،ﺑﻠﻨﺪ ﺻﻠﻮات ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﺎد ﺑﻪ ﻃﻮری ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﮐﺖ ﺷﻮﻧﺪ،ﺑﺎز اﮔﺮ اداﻣﻪ ﻣﯿﺪادﻧﺪ اﯾﺸﻮن ﺻﻠﻮات ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﺎد آﻧﻘﺪر ﺻﻠﻮات ﻣﯿﻔﺮﺳﺘﺎد ﺗﺎ ﮔﻮﯾﻨﺪﻩ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ و اداﻣﻪ ﻧﻤﯿﺪاد.
ﻧﻬﯽ از ﻣﻨﮑﺮ اﯾﺸﻮن, ﻫﻢ ﻏﯿﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ ﺑﻮد ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺎراﺣﺖ ﻧﺸﻮد، ﻫﻢ ﻣﻮﺛﺮ واﻗﻊﻣﯿﺸﺪ.
شهید مدافع حرم شهید حاج رضا فرزانه
خادم الشهدا
@khadem_shohda
خاطرات شهدا
شیطنٺـــــــــــ
مسعود خیلے زرنگ و باهوش بـود گاهے ڪنجڪاوےهاے زیادے بہ خرج مےداد ڪہ همہ رو نگـران مےڪـرد
وقتے بچہ بود دوبار برق گرفتشـ یڪبار سیم ڪاملا لخت و بدون محافظے رو برداشته بود و این در حالے بود ڪہ هنوز دو سالش تمام نشده بود
این سیم لخت رو کاملا در پریز فرو برد اما فقط کف دستش کمے سوخت. بہ نظر منـ این معنے رو میده ڪہ این بچہ از اول ذخیره خـود خـدا بود نیـامده بود که الکے از دسـت بـرود.
منبعـ:زهـــــــرا نبے لو مادر شهیـد مسعود عـسگرے
کانال خادم الشهدا
@khadem_shohda
پروازپرستویی دیگر
شهیدعلی حسن کورانی از
رزمندگان جوان حزب الله
لبنان در درگیری با تروریستهای تکفیری به درجه رفیع
شهادت نائل آمد.
کانال شهدای مدافع حرم قم
https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT8asaRTEMLDAA
متن نامه سردار حاج قاسم سلیمانی به مناسبت شهادت سردار عباسعلی علیزاده:
«خداوند ای هستی بخش تمام هستی، تو شاهدی که عباس ها و ایران تشیع با عشق به اهل بیت (س) این گوهرهای خلقت و دفاع از حرمت حریم میلیون ها انسان در خطر جهل خوارج زمان و برای نجات هزاران انسان بی گناه در محاصره خوارج به جرم حب اهل بیت (س) هر آنچه به او در این عالم خاکی عطا فرموده بودی همه را راه تحقق فرمانت و برای نجات دینت اهدا نمود و دل از عزیزترین عزیزان خود بر کند و جان شیرین خود را بر کف دست گرفت و اسماعیل وجود خود را با دست خود ابراهیم وار در پای درخت راه نبی معظمت فدا نمود.
خداوند ای حبیب و ای عزیز او را که پاک و پاکیزه بود با پاکان درگاهت از اهل بیت محمد (ص) محشور بفرما و به خانواده گرانقدرش که همه وجود خودشان را در این راه تقدیم نموده اند جز عظیم و اجر جزیل عطا بفرما. حاج قاسم را از شفاعت خودت محروم نکن »
در متن وصیت نامه شهید عباسعلی علیزاده آمده است:
«حال که این وصیت نامه را می نویسم عازم منطقه هستم . نمی دانستم کجا می روم ولی می دانستم پایم به حرم اربابم بی بی زینب و رقیه جانم می رسد. خدای من تو شاهدی که بهترین عزیزانم و تمام دنیایم را پس گذاشتم . حالا دستم خالی است این هم دنیای من است . پس قبولم کن خدایا.
به باور و یقین رسیدم این آخرین سفر و پایان کار است. به آرزویم خواهم رسید البته که شهادت آرزوست بلکه هدف دفاع از حریم و ندای لبیک یا زینب است و شرمنده و شرمسارم که فقط قطره خون ناچیزم را فدای آرمان های انقلاب اسلامی و حضرت امام خامنه ای و شهدای وطنم می نمایم.
وصیت به دوست و برادر عزیزم سردار امام و سردار حرمت دارم با هزینه شخصی ام سه عدد تابلوی بزرگ عین همان تابلویی که در گوشی موبایلم تهیه کردم تهیه و قبل از مراسم هفتم در ابتدای مازندران اول گدوک و اول ورودی جویبار و اول کوچه روستایم بزنید و بنویسید: حاج قاسم افتخار انقلاب اسلامی و مبارزان جهان اسلام و خار چشم دشمنان است.
وصیتی می کنم به سینای عزیزم و ندا و همسر عزیزم که سفارش کنید کسی حق گریه کردن بر من را ندارد و فقط به جان امام زمان خود و جان حاج قاسم و مبارزان حزب الله و شیعیان پاکستانی و سوری و عراقی و بچه های گمنام دعا کنید. به حرمت سفارش می کنم برایت در حرم بی بی دعا کردم که انشاالله به آرزوی خود خواهی رسید و راه زیادی دارید ولی شهادت انشاالله دور نیست.
مواظب بچه هایم باشید. دوست دارم سینا در رشته خودش خادم مجاهدان و مبارزان حزب الله و نیرو باشد. نداجان دلت برایم تنگ شده است ولی بدان امروز روز تصمیم و سرنوشت سازی است. خط و راهی که آمده ام اصلا دست من نبوده و علی رغم تمام سختی ها و خطرها و احساس غیر قابل وصفی که دارم از روزی که حرکت کردم بی بی جانم از آخر صف دست مرا گرفت و دعوت نامه این مسافر جامانده و خسته از جور زمانه را با دست مبارک خودش امضا کرد شما هم راضی باشید. هدیه ای که داده اید دیگر برنخواهد گشت.
سینای من روزی که از فرودگاه امام داشتم خارج می شدم اشک تو را دیدم ، اما خودت نمی دانی من برای رسیدن به این تصمیم آیینه خود را شکستم و دیگر هیچ چیزی را نمی دیدم. سفارش می کنم هر روز از کانال المنار فصل الخطاب شیخ حسن را درباره شهدا و حوادث را ببین. حال و روز من خیلی بهتر از آن است که شما فکرش را بکنید.
از حقوق من هرکس را که حقی برگردن من دارد را ادا کن در مراسم من اگر امکان بود به مهدی بگو هم رزم من شیخ باشد و سخنرانی کند. پارچه ای که خودم از داخل صحن بی بی جان گرفتم را در داخل قبرم و زیر سرم بگذارید.
سلام مرا به تک تک دوستانم در قرارگاه رمضان برسانید و بگویید در حلب دلم هوای شما را داشت و برایتان خصوص حُرمَت مسگریان، قدوسی، عابدی، لوروی و امام دعا خواهم کرد»
خاطرنشان می شود نمایش میدانی «سینا سینا عباس» با حمایت انجمن تئاتر انقلاب و دفاع مقدس همزمان با فرا رسیدن ایام ماه محرم با موضوع شهدای مدافع حرم به تهیه کنندگی حمید نیلی و کارگردانی علیرضا مهران تا روز جمعه ۱۶ مهر ماه در محوطه تئاتر شهر اجرا شد.
کانال شهدای مدافع حرم قم
اے ڪہ دیدے
آنچہ را من شنیدهام...
ڪلماٺے بفرسٺ...
ڪہ منوّر بزند در روحم...
ڪہ بہ اندازه خمپاره ٺڪانم بدهد....
ڪہ بہ موج ٺو دچارم بڪند...
@shahid_saberi