شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۱۳۰ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۰
آذر


تشییع پیکر مطهر شش شهید مدافع حرم  از لشکر فاطمیون و تیپ زینبیون

مسجد امام حسن عسکری(ع)

 شهدای مدافع حرم قم

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT8asaRTEMLDAA


  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر

در جوار مرقدش 

هرگز بـه کـم قانع مشو 

چونکه از «مشهد» 

براتِ «کربلا» باید گرفت

زائران دیروز 

 شهیدان امروز . . . 

اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک

@khadem_shohda

  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر


@khadem_shohda

خــــادم الــشهــــدا


  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر

هشتمین شهید لشکر زرهی هشت نجف اشرف...

پویا که درزندگی دنیایی اش وابستگی وعشق زیادی به هشتمین امام شیعیان داشت.

شهادت وحیات اخروی اش هم رنگ وبوی رضایی داشت.

اودراول ماه هشتم مصادف باتاسوعای حسینی سال (۹۴) به شهادت رسیدودرهشتمین روزهشتمین ماه سال (۹۴) دردل خاک به امانت سپرده شد

هرموقع حرم امام رضا (ع) میرفتیم لحظه ی وداع روبروی 

پنجره فولادمی ایستادوبه پهنای صورت اشک میریخت و شعری راباخودش زمزمه میکرد:

دلموگره زدم به پنجره ات دارم میرم 

قول بده تامن میام این گره هاروواکنی 

بهش گفتم گره زندگی ات چیه ؟که ازآقامیخوای بازکنندلبخندی زدوسکوت کرد....

وقتی که بچه دارشدیم همیشه میگفت من هرچیزی ازامام رضا(ع)خواستم ایشان همیشه به من عنایت داشتندوودرخواستم رابی جواب نگذاشتندان شاءالله آخرین درخواستی که دارم هم اجابت کنند....

بعدازشهادتش متوجه شدم آخرین درخواستش ازامام هشتم شهادت بود.

شهادت گوارای وجودت باد، ای هشتمین شهید.....

شهیدمدافع حرم پویا ایزدی

تاریخ شهادت :۹۴/۸/۱ مصادف باتاسوعای حسینی

تاریخ خاکسپاری:۹۴/۸/۸

به قلم همسرشهید

ارسالی همسر شهید

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر

سلام من به توکز دیدن تو محرومم

گرفته حال وهوایم ، نوشته ام خوبم !

دلم برای تو تنگ است هوای غم دارم

تو را برای نمردن چقدر کم دارم

گرفته پنجرها را هوای شیدایی

توکی برای همیشه دوباره می آیی

تمام سهم من از تو فقط سرابی بود

شبیه خاطرای تلخ، شبیه خوابی بود

اگر چه روی کتابت نوشته ام قهرم

برای دیدن رویت خراب این شهرم

سلام من به تو کز دیدن تو بی تابم

نگاه صورت ماهت نشسته در قلبم

دلم برای تو تنگ است وخوب میدانم

برای بوسه رویت همیشه می مانم

آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر


نقل از خانم جوانی در همسایگی شهید مصطفی عارفی

تا قبل از شهادت ایشون ،گاهی که شهید عارفی رو با همسرشون می دیدم، خیلی محو رفتار ومنش این شهید بزرگوار با همسرشون می شدم ...

برام خیلی جالب بود ،که همیشه احترام خاصی به همسرشون داشتند ، ایشون رو خیلی با مرام می دیدم،خیلی کوتاه می دیدمشون، در حد یه فاصله از در منزلشان تا ماشینشون.

شهید عارفی همیشه وقت تو درو همسایه اگه کسی کمکی می خواست بهشون کمک می کردند، من دوفرزند دارم ،گاهی همسرم راجع به حجاب به من تذکر می دادند اما می گفتم من اینجوریم نمی تونم خودم رو عوض کنم، آخه قبلا یک مانتویی بی حجاب بودم، از وقتیکه آقا مصطفی شهید شدند و اینکه در همسایگی ما بودند دیگه شرم 

می کردم بد حجاب جلوی خانواده محترم ایشون ظاهر بشم، واز زمان شهادت ایشون به من یه تلنگری خورد و با حجاب شدم،از این دلم می سوخت که این جوان هم مثل همه ی جوانان دیگر دارای زن ،زندگی فرزند و...بودبه خاطر ارزشها وبه خاطر امنیت ما،به خاطر اینکه دست شیاد هایی مثل داعش به ما نرسه تو غربت جنگیدند وشهید شدند،دیگه نتونستم اون سرووضع قبلمو تحمل کنم با توجه به مرامی که ایشون تودروهمسایه داشتند، شهادت ایشون خیلی برای من گران تمام شدو...

تصمیم خودمو گرفته بودم واز ایشون مددی خواستم برای تحول عظیم درخودم ....وشکر خدا هر روز از این تغییر خوشحال وخرسندم وآرزو میکنم خیلییا که مثل من بودند با یه تلنگر راه درست رو انتخاب کنن، یادوخاطرشون گرامی وشهادت گوارای وجود پاکشون

محل شهادت تدمر

تاریخ شهادت اردیبهشت۹۵

شادی روح شهداء مدافع حرم صلوات

کانال رسمی شهداء مدافع حرم ساوه

 @Modafean_saveh

  • دوستدار شهدا
۱۰
آذر


خاطره ای که با لذت برای من تعریف کرد این بود که می گفت ، وهابی ها می آیند با شعار یالثارات یزید با ما 

می جنگند ندای یالثارات یزید را می گویند و تیر را رها می کنند. یک شب بین ما و آنها یک تپه فاصله بود ، به موقع نماز صبح که نزدیک شدیم روی تپه ایستادم و شروع کردم به اذان گفتن و ذکر "علی ولی الله" را  هم آوردم ، هر چه بچه ها می گفتند که نگو با تیر می زنند، می گفتم نه هر طور شده باید نام "امیرالمؤمنین(ع" را روی این تپه بیاورم، آقا خیلی غریب هستند. شجاعتشان خیلی مثال زدنی است. هر کسی این کار را نمی کند.

(علاقه ویژه ای به حرم امام حسین(ع) داشت و بیش از 60-70 بار به زیارت امام حسین(ع) مشرف شده بود. یک بار خودش تعریف کرد که پاسپورتش به اتمام رسیده بوده و از طرفی هم مرزها بسته بود گفت که خودش را به لالی زده که عرب هستم و از مرز رد شد.)

شهید مهدی نوروزی

خاطره شهدا 

ڪانال خـاڪـےها

telegram.me/joinchat/AtQMXTwpQdo8yChf_PrD7g

  • دوستدار شهدا
۰۹
آذر



عشق یعنی

این بانوی مجاهد از شهدای حله بود..

خواهران مدافع حرم 

https://telegram.me/joinchat/B0bupz1QIYZDQntEl0ChxA

  • دوستدار شهدا
۰۹
آذر

بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن

تقدیم به روح بلند سرکار خانم شهیده اسکندری:

خوب یادم هست آشنایی مان را. چند روز بیشتر از پر کشیدن همسرم نگذشته بود که پیامتان به دستم رسید.

برای همسرم مطلب می نوشتید در فضای مجازی. دوست داشتید برای شهدا خدمت کنید. شناساندن شهدا را وظیفه خود می دانستید.

آن روزها من به دنبال هم دلی می گشتم تا همدردم باشد. سر صحبتتان که باز شد، از پیوندتان گفتید با شهدا.  از تجربیاتتان برایم گفتید و روزهایی که پشت سر گذاشته اید.

و من که به دنبال نشانه بودم، به فال نیک گرفتم این آشنایی را.

من هم دردی پیدا کرده بودم و شما گویی خودتان را در برابر خودتان می دیدید. از شباهتمان برایم گفتید. از عشق و محبتی که به همسرانمان داشتیم. از دردهایی که کشیدید و دردهایی که دیدید. از روزهای پر کشیدن همسرتان گفتید. از اشک هایی که کنار تختش جا گذاشتید. از التماس هایی که کردید برای ماندنش و من گویی خودم را می دیدم. اگرچه آسمانی شدن همسرانمان 10 سال فاصله داشت اما شک نداشتم اسباب این دوستی را خودشان برایمان فراهم کرده اند. 

آمده بودید آرامش بگیرید اما آرامش بخشیدید به دل داغدیده ام.

خودتان راوخواهر بزرگترم می دانستید و من شما را الگوی خود. 10سال زمان کوتاهی نیست. فراق هر روزش یکسال می گذرد. از قدم های خدا برایم گفتید کنار قدم هایتان. از حضور همسرتان. از مددهایشان. و من باور داشتم گفته هایتان را.

دلم گرفته بود که پیامتان از کربلا رسید. از جوار امامان عشق. نایب الزیاره مان شده بودید.

و من چقدر غبطه خوردم به حالتان. دوست داشتم همراهتان می بودم. گفتید که هر جا رفتید به یاد همسرم و من و دخترهایمان بوده اید. گفتید همراهتان بوده ایم.

عکستان را که دیدم میان زوار اربعین، بدجور به دلم نشستید و محبتتان افزون شد در دلم.

خبر انفجار حله که به گوشم رسید، دلم لرزید. حال و هوای روزهای شهادت همسرم را داشتم. دلهره و اضطراب.

خبر شهادتتان را که شنیدم اگرچه حس جاماندن دوباره برایم زنده شد، اما آرام شدم.

سرنوشتمان اگر چه شبیه به هم بود اما سرگذشتتان بسیار زیباتر رقم خورد.

چه سعادتی بالاتر از این. شهادتتان این گونه مقدر باشد. ایام زیارت اربعین ارباب در 

وادی عشق. 

حالا همسرتان به انتظارتان ایستاده است که همراهی تان کند تا بهشت. 10 سال فراق اینگونه زیبا ختم به وصال شد.

و من دوباره به حالتان غبطه می خورم. دست من را هم بگیر بانو...

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۰۹
آذر



خشت متبرک شده به نام شهیدان مدافع حرم "قربانی، محمدخانی، سرلک و خلیلی"، که توسط یکی از خدام حرم امیرالمومنین علیه السلام به نیت و یاد این شهدا، به گنبد حرم حضرت، آذین شد.

ارسالی کاربران

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا