شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۱۲۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۷
مرداد

بسم رب الشهدا والصدیقین

پاسدار رشیدسپاه اسلام صحابه آخرالزمانی حضرت رسول الله (ص)

حسین قمی ، یار و همرزم شهید محمودرضابیضائی از گیلان در شهر 

تدمر سوریه به خیل عظیم شهدای مدافع حرم پیوست...

هنیألک الشهادة


بسم رب شهداء والصدیقین

پاسدار شهید علی عظیمی در روز  یکشنبه به جمع شهدای مدافع حرم پیوست

شهادتت مبارک

اولین شهید استان کرمان

شهرستان زرند

@Haram69

  • دوستدار شهدا
۱۷
مرداد

بسم رب الشهداء والصدیقین

مدافع حرم حضرت زینب (س)

« محمد تاجبخش » ، در راه دفاع از حرم آل الله به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

@Haram69


بسم رب الشهداء والصدیقین

مدافع حرم حضرت زینب (س)

سرهـنگ پاسدار

« مرتضی حسین‌پور شلمانی »

اعزامی گیلان در راه دفاع از حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب (س) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

@Haram69


  • دوستدار شهدا
۱۶
مرداد

«علی اکبر»های لبنانی؛

لبخند مادر کوچکترین شهید حزب الله در عرسال/ شهیدی که قبر خودش را کند

شهید «محمد علی عواضه» بعد از درگیری‌های مستقیم شدیدی که با عناصر مسلح تکفیری داشت، به شهادت رسید. او در روضه الشهیدین بیروت و در قبری که خودش به صورت اختصاصی برای خود حفر کرده بود ، به خاک سپرده شد.

سرویس جهان مشرق - محمد علی عواضه پسر ۱۹ ساله لبنانی چند روز مانده به تولد بیست سالگی اش در روز ۲۷ جولای ، آسمانی شد. او ترجیح داد به جای هیاهوی زندگی ، خود را به یکی از عناصر فعال مبارزه و مقاومت در راه دفاع از مرزها و مردم کشورش تبدیل کند. او یکی از عناصر استشهادی نیروهای مقاومت بود که حضرت علی اکبر فرزند امام حسین (ع) را الگوی مناسبی برای خود قرار داد و دوران جوانی خود را در مبارزه در مسیر مقاومت سپری کرد.

او که اهالی منطقه میس الجبل است، جوانی مومن و متعهد بود. او چهارمین و بزرگترین فرزند از خانواده ای بود که پدر و مادر علاوه بر او دو دختر و یک پسر کوچکتر نیز دارند. احمد یکی از دوستان محمد می‌گوید: مادرش همواره طی سال‌های گذشته او را به گونه‌ای تربیت کرد که به یک فرد مجاهد تبدیل شود. او در نتیجه تربیت فرزندش سختی ها را تحمل کرد تا فرزندش را در چهره شهید ببیند. این سخنان را در تصاویر و فیلم‌هایی که از روز تشییع جوان لبنانی وجود دارد، به خوبی می‌توان احساس کرد. مادر این جوان لبنانی با لباس‌های مشکی که بر تن دارد، آرام ایستاده و لبخند از لبانش محو نمی شود. او خوشحال است که چنین فرزندی تربیت کرده است و حالا حاصل تلاش‌های چند ساله خود را می‌چشد.  

۱۴ جولای در زندگی محمد علی یک روز عادی نبود. او نوجوانی بود که قبر خود را چند ماه قبل از شهادتش حفر کرده بود و عکس یادگاری نیز در درون آن انداخته  بود و حالا درون این قبر قرار می گرفت. او به قبر خود وعده داده بود که به زودی در آنجا حاضر می‌شود و خواب ابدی خود را در کنار رفقایش و با اراده خودش آغاز می‌کند. ۱۴ ژانویه روز تشییع جوانی بود که چند روز پیش در ارتفاعات بخش شرقی لبنان در جریان مشارکت در مبارزه بر ضد جبهه تروریستی النصره به شهادت رسیده بود.

یکی از دوستان نزدیک وی در مورد نحوه شهادتش به الحدث نیوز می‌گوید که محمد بعد از اصابت یک گلوله به گردنش و خارج شدن آن از پشتش در منطقه‌ای در نزدیکی مرزهای سوریه به سمت بقاع به شهادت رسید. البته چند ساعتی سپری شد تا اینکه وی در نتیجه خونریزی زیاد شهید شود، چرا که نیروهای امدادی به علت سختی درگیری های موجود در آن منطقه ، نمی‌توانستند بر بالین وی حاضر شوند. نیروی امدادی سه ساعت بعد از زخمی شدن محمد بر بالین وی حاضر شد، اما دید که وی شهید شده است. یکی دیگر از نیروهای مجاهد مقاومت که در کنار محمد علی عواضه به شهادت رسید ، شهید علی النمر بود که پیکرش توسط تروریست‌ها ربوده شد ، اما نیروهای مقاومت بار دیگر پیکر این شهید را از اسارت آزاد کردند.

قبری که شهید برای خود تدارک دید

لبخندهای مادر شهید در مراسم تشییع جنازه پسرش

شهید محمد علی عواضه بعد از درگیری‌های مستقیم شدیدی که با عناصر مسلح تکفیری داشت، به شهادت رسید. او در روضه الشهیدین بیروت و در قبری که خودش به صورت اختصاصی برای خود حفر کرده بود ، به خاک سپرده شد. این شهید یکی از کوچک‌ترین عناصر مقاومت و چه بسا کوچک‌ترین آنها بود که در درگیری‌های ارتفاعات مناطق شرقی عرسال و قلمون به شهادت رسیده است. او که فرمانده یکی از یگان‌های کشافه امام مهدی در ضاحیه جنوبی بیروت بود، در میان یگان‌های تخصصی مبارزات وارد فعالیت‌های نظامی شد.

بار آخر وقتی که منزل را ترک می‌کرد، می‌دانست که دیگر بازنمی‌گردد و به شهادت خواهد رسید. این چیزی بود که دوستش می‌گفت. یکی از بخش های وصیت نامه‌ این شهید این بود که در این قبر دفن شود و در هنگام تشییع و تدفین در این قبر نیز روضه امام حسین و مجلس عزاداری سید الشهدا (ع) برپا شود.

محمد که پیش ‌از این در تشییع بسیاری از نیروهای مقاومت شرکت کرده بود، این بار خود شهید شد تا افراد دیگری در تشییع او شرکت کنند، افرادی که جه بسا آنها نیز در آینده در مسیر مقاومت به شهادت می رسند... و این یک مسیر مستمر است.

  • دوستدار شهدا
۱۶
مرداد

وداع غرورمندانه فرزند شهید "فادی شهواری" یکی از فرماندهان حزب‌الله لبنان 

با پیکر پدرش، در مراسم تشییع پیکر او در جنوب بیروت

  • دوستدار شهدا
۱۶
مرداد

بـرگـی از خـاطرهۦ رزمنـده فاطمـی با

شــهید والـا مقــام

شهید مهدی نظری

یادش بخیر با مهدی خیلی سالها پیش بچه محل بودیم و در یک منطقه زندگی میکردیم، به قول بچه ها شرور2 اسم او بود

روزی که اعزام میشدیم چون شناسنامه دار بود یه جور یواشکی با یه اسم دیگ آمده بود، تو 72 تن دیدمش از بچه ها دورتر ایستاده بود.

از دور دیدم چهره برایم آشنا بود جلو رفتم دیدم مهدی هست سلام روبوسی کردم، گفتم مهدی توهم میخوای باما بیای گفت: اره مگه من نمیتونم!

گفتم چرا داداش ولی اگه بفهمند شناسنامه داری نمیزارند اخراجت میکنند جلو آمد گفت جان داداش هیچی نگو منم میخوام باشما بیام خلاصه مارا راضی کرد به کسی چیزی نگیم. 

من هم چیزی نگفتم رفتیم آموزشی، آموزشی را تمام کردیم وارد سوریه شدیم سید احمد که از پادگان از ما جدا شد من به همراه حسین فیاض، مهدی نظری و سید اسحاق در ارگان شناسایی مشغول فعالیت شدیم

چندین چندتا عملیات رفتیم یادش بخیر مهدی با حسین باهم شده بودند دوتا دیوانه جنگ و درگیری هروقت این دوتا باهم میشدند دیگه کسی جلو دارشان نبود

مهدی نفر چهارم گروه ما بود شخصی شر و شوخ بود ولی دلی به صافی دریا داشت مهدی همچون برادر بزرگم بود ولی به من همیشه احترام میگذاشت

یادش بخیر علاقه شدیدی به بی بی زینب داشت یاد آنروزی که در ملیحه زخمی شده شده بود از ناحیه پا ، وقتی به عقب میبردم من از دستش ناراحت بودم که چرا بی احتیاطی کردی...

که فقط میگفت داداش منو ببخش حسین فیاض تنها مونده وقتی به نقطه جای امن رساندم گریه میکرد میگفت منو ول کن برو پیش حسین... داداش برو داداش کوچیکه زمین گیر شده برو منو ولم کن خدایا چه روز سختی بود آنروز از گروه پنج نفره ما سیداحمد که شهید شده بود در عملیات قبلی، در آن عملیات حسین فیاض شهید شده بود مهدی زخمی شده بود سید اسحاق که رفته بود پیکر حسین عقب بیاورد ترکش سطحی به سینه اش خورده بود

درآن عملیات فداکاری را از مهدی آموختم همیشه به فکر دیگران بود و از زورگویی متنفر بود.

تا روزی که به مرخصی آمدم ب گمانم مهدی و پیکر حسین را با هم به ایران آوردند من در منطقه بودم ودر تشییع حسین فیاض نتوانستم شرکت کنم

وقتی به قم رسیدم به حضور مهدی رفتم خداروشکر مهدی بهتر شده بود وباهم رفتیم سر مزار حسین.

مهدی در آن روزها خیلی ناراحت بود و میگفت مقصر من بودم ک حسین تنها گذاشتم ای کاش من جای حسین بودم سرخاک گریه میکرد میگفت خدایا مرا ببخش جانم را بگیر میخوام پیش برادرم بروم. 

چند وقتی در مرخصی بودیم و تاباهم اعزام شدیم و او اینبار در تخریب مشغول شده بود ومن در شناسایی بودم آن دوره تموم شد خیلی تنها شده بودم از گروه پنج نفره ما فقط مهدی مانده بود...

چون در مرخصی بودم شنیده ام کوچکترین عضو گروه، یعنی سیداسحاق هم شهید شد..

دیوانه و حیران بودم به مهدی گفتم بیا باهم اعزام شویم در یک جا باهم خدمت کنیم گفت داداش بیا یه چند وقت از هم دور باشیم.

مهدی اعزام شد من که خیلی احساس تنهایی میکردم دوباره تصمیم گرفتم، بعد از یک ماه از اعزام مهدی رفتم منطقه، که شنیدم مهدی هم شهید شد...

 خدایا !!!

مرا ببخش که در کنار

سید احمد

سیداسحاق و

مهدی نبودم.

بعد از شهادت سیداحمد و حسین فیاض مهدی به من گفت یه چند وقت ازهم جدا باشیم چون ماپنج نفر خیلی وابسته هم بودیم ای کاش به حرف مهدی گوش نمیدادم و با مهدی اعزام میشدم 

آخرین نفر گروه هم رفت مرا تنها گذاشت ...

ولی قول میدهم که راهتان را ادامه دهم و تنهایتان نگذارم به امید دیدار...

روحش شاد و یادش گرامی

گروه فرهنگے سـرداران_بے_مـرز 

https://telegram.me/joinchat/D7HRmT8L2XFeVuNZ7v8YUQ

  • دوستدار شهدا
۱۶
مرداد



۸۶/۱۲/۰۸

 @jamondegan

  • دوستدار شهدا
۱۶
مرداد


روزها میگذرد و خاطرات

شادت اینجاست

عطر تن و خنده های

نابت  اینجاست

در باورِ من نیست

نباشی دیگر

تصویرِ رخِ پُر تب

و تابت اینجاست

@jamondegan

  • دوستدار شهدا
۱۵
مرداد


جشن میلاد دهه کرامت و رونمایی از تابلو باشگاه شهید بریری (استاد محمدی)

اهدا لباس تکواندو منقش به تمثال شهید بریری به فرزندش آقا محمدامین 

کانال رسمی شهید جاویدالاثر علیرضا بریری 

 @shahidalirezaboriri

  • دوستدار شهدا
۱۵
مرداد

یکی از شهدای مدافع حرم که از کشورهای دیگر به سوریه اعزام شدند، شهید حمزه علی یاسین است. وی از جمله شهدای لبنانی است که در سن 21 سالگی در سوریه شهید شد.

 شهید حمزه علی یاسین از شهدای لبنانی شهیدی دیگر از تبار نصرالله برای اسلام

به گزارش جام نیوز، همزمان با شعله کشیدن بیداری اسلامی در برخی کشورهای مرتجع عربی، که بارقه‌هایی از آن تا اروپا نیز پیش رفت، توطئه‌ای از سوی برخی سران عربی با همکاری استکبار غربی در گرفت، تا با طرح بهار عربی،‌ به خنثی سازی و به محاق بردن بیداری اسلامی اهتمام ورزند.

در این میان سوریه به لحاظ موقعیت ویژه‌ای که برای آمریکا و غرب خصوصا اسرائیل داشت و از سویی ستاد کانون جنگ‌های نیابتی انقلاب اسلامی و غربی‌ها و برخی کشورهای عربی وابسته به غرب بود، محور این فتنه جدید انتخاب شد.

گروه داعش که با حمایت مالی و تسلیحاتی رژیم‌هایی چون قطر و عربستان و آمریکا نضج گرفت، چون سرطانی بدخیم در سوریه و عراق گسترده شد و با توحش تمام به جان مال و جان و ناموس مردم منطقه، فارغ از هر کیش و آیینی افتاد.

در پی توحش داعش، جوانانی پاکباخته و دلاور، به محوریت ایران، قد راست کردند تا در قالب «مدافعان حرم» به دافع از بقاع متبرکه و ناموس مردم منطقه از سویی، و حفظ خط مقدم جبهه مقاومت از سوی دیگر اقدام کنند. در این میان شهدای بسیاری از ایران، افغانستان، پاکستان، لبنان، عراق و دیگر بلاد مسلمین تقدیم شد، که به دلیل پیچیدگی فتنه داعش و ملاحظات سیاسی، در کمال مظلومیت و گمنامی به مقابله با داعش پرداختند.

یکی از شهدایی که در این عرصه به ساحت مقدس اهل بیت (ع) تقدیم شده است، شهید حمزه علی یاسین است. رزمنده‌ای که پسر برادر همسر «سید حسن نصرالله» دبیر کل حزب‌الله و متولد ۲۷ ژانویه ۱۹۹۴ میلادی، در «مونترآل» کانادا است.

این شهید عزیز که مانند سایر رزمندگان لبنانی دل در گرو محبت آل الله داشت، هم‌پای حزب الله لبنان در مقابله با گروهک تکفیری داعش عازم جبهه نبرد در سوریه شد که نهایتا در ۲۵ جولای ۲۰۱۴ میلادی به همرزمان شهیدش پیوست.


دفاع پرس

  • دوستدار شهدا
۱۵
مرداد

سردارحبیب الله ولایی پس ازتحمل دوسال بیماری ودردورنج ناشی از مجاهدت 

درسوریه صبح امروزدعوت حق را لبیک گفت

پیکرایشان درزادگاهشآمل تشییع خواهدشد.


 شهید حاج فادی شاحوری فرمانده میدانی حزب الله در جریان نبردهای اطراف شهر السخنه واقع در صحرای شرقی استان حمص سوریه به یاران شهیدش پیوست.

شهدای حزب الله 

  ۱۳مرداد۹۶

 @jamondegan



  • دوستدار شهدا