گفتگو با همسر شهید مدافع حرم؛،
سریال «پایتخت» شجاعت شهدای مدافع حرم را به تصویر کشید
داعش برای همیشه از صحنه روزگار محو شد و قدرت پوشالی که در اذهان عمومی ایجاد کرده بودند شکسته شد. به راستی که یاد و نام شهدای مدافع حرم که با شجاعت و صلابت تمام در برابر این گروه تکفیری ایستادند برای همیشه در تارک تاریخ خواهد درخشید. دلاور مردانی که برای دفاع از حریم پاک حضرت زینب(س) و کمک به مردم مظلوم سوریه لباس رزم به تن کردند و تا پای جان در برابر دشمنان ایستادند و حماسهای جاوید در تاریخ معاصر رقم زدند. شهید«محمد رضا سیدی» یکی از شهدای لشکر فاطمیون است که در اینجا زندگی او را به روایت همسرش«مریم سادات حسینی» مرور میکنیم.
اولین نوروز بدون حضور محمدرضا چگونه پشت سر گذاشتید؟
لحظه تحویل سال خیلی جای محمد رضا را کنار سفره هفت سین خالی میدیدم و تحمل این موضوع برای من و بچهها خیلی سخت بود. دوست داشتم محمد رضا هم در آن لحظهها کنار ما باشد تا دعای تحویل سال را با هم بخوانیم و مثل همه سالهای دیگر به بچهها عیدی بدهد. اما با این تصور که رفتن او باعث نجات مردم مظلوم سوریه و به ویژه بچههای بیگناه آن کشور شده است و الان جایی بهتر از اینجا هست دلم آرام میشد.
چند سال زندگی مشترک با شهید داشتید و حاصل این زندگی چند فرزند است؟
من و محمد رضا 17 سال زندگی مشترک داشتیم و ز شهید چهار یادگار برای من مانده است. سه فرزند پسر به نامهای عباس، مصطفی و علیاکبر و یک دختر به نام نرگس.
اولین بار شهید سیدی چه زمانی به سوریه اعزام شد؟
اولین بار تابستان سال 94 بود که به سوریه رفت و اصرار های من برای منصرف کردن او بیفایده بود.
شما با رفتن ایشان به سوریه مخالف بودید؟
بله من خیلی تلاش کردم او را منصرف کنم ولی همانطور که گفتم بیفایده بود. برای اینکه من مخالف بودم او بدون اطلاع من رفت و از فرودگاه زنگ زد و با من خداحافظی کرد و حلالیت گرفت. البته الان از اینکه با او مخالفت میکردم پشیمان هستم و اگر زمان به عقب برگردد و دوباره از من اجازه بگیرد نه تنها مانع رفتن او نمیشوم بلکه مشوق او هم خواهم بود.
چطور شد به این دیدگاه رسیدید؟
آن زمان با مقام شهید آشنا نبودم و نمیدانستم که کسی که در راه خدا به شهادت برسد چه مقام والایی در نزد خدا دارد. اما بعد از شهادت محمد رضا با رفت و آمد در مجالس و محافلی که به یاد شهدا برپا میشود و مطالعه بیشتری که در این زمینه دارم متوجه این موضوع شدهام. به همین خاطر به همسرم که در راه خدا و در راه دفاع از حریم اهل بیت(ع) به شهادت رسیده است افتخار میکنم. دوست دارم فرزندانم نیز وقتی بزرگ شدند راه پدر خود را ادامه بدهند.
تاریخ و محل آسمانی شدن شهید محمد رضا سیدی؟
محمد رضا بعد از اولین اعزام چهار بار به مرخصی آمد ولی بعد از اعزام پنجم، چهارم فروردین سال 96 بعد از یک سال و نیم نبرد با تکفیریهای داعش و دفاع از حرم حضرت زینب(س) در منطقه حماء سوریه به فیض شهادت نائل شد.
زمانی که به مرخصی میآمد چه چیزهایی از جنگ سوریه برای شما تعریف میکرد؟
زمانی که از سوریه میآمد همه فکر و ذکرش پیش بچههای سوریه بود. وقتی با بچهها سر سفره می نشستیم به یاد آنها و میگفت آن بچهها الان آب و غذا ندارند. وقتی بچهها برای غذا خوردن بهانهگیری میکردند به آنها میگفت قدر این نعمتهای الهی را بدانید و خدا را شکر کنید. بچههای سوریه این امکانات و این امنیت را ندارند.
در سریال نوروزی پایتخت گوشهای از جنایتهای داعش و مظلومیت مردم سوریه به تصویر کشیده شده بود، با دیدن این سریال چه احساسی به شما دست داد؟
من و بچههایم با دیدن صحنههای این سریال خیلی گریه کردم. وقتی داعشیها دخترهای نقی را حوری خطاب کردند، با خودم گفتم اگر مدافعان حرم نبودند این اتفاق شاید برای دختر من هم میافتاد. خیلی از مردم با دیدن صحنههای این سریال از قاب تلوزیون به وحشت افتادند و به شجاعت مدافعان حرم که این صحنهها را از نزدیک دیدند و در برابر داعشیهای بیرحم و ددمنش ایستادند، دورد فرستادند.