شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۶۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

۲۸
مرداد


شهید حسن قاسمی دانا

شهید مدافع حرم 

راوی: مادر شهید

یک روز ظهر وارد خانه شد، سلام کرد، خیلی خسته و گرفته بود، یک ساک دستش بود، آن روز از صبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام و بی‌صدا به اتاقش رفت.

صدا کرد:  مادر، برایم چای می‌آوری؟ برایش چای ریختم و بردم.

وارد اتاقش شدم، روی تخت دراز کشیده بود، من که رفتم بلند شد و نشست.

پرسیدم: چه خبر؟ در جواب من از داخل ساکش یک پرچم سه‌ رنگ با آرم «الله» بیرون آورد. 

پرچم خاکی و پاره بود. اول آن را به سر و صورتش کشید و بعد به من گفت: «این را یک جایی بگذار که فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن را روی جنازه‌ام بکش».

خیلی ناراحت شدم، گفتم:«خدا نکند که تو قبل از من بری».

اجازه نداد حرفم را تمام کنم، خندید و گفت: «این پرچم روی تابوت یک شهید گمنام تبرک شده است»

وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشید و اگر شد با من دفنش کنید تا خداوند به‌ خاطر آبروی شهید به من رحم کند و از گناهانم بگذرد و شهدا مرا شفاعت کنند».

نمی‌دانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش می‌شود....



  • دوستدار شهدا
۲۸
مرداد


السلام‌علیکم‌یا‌اولیاء‌الله...

یک ملتی که زن و مردش برای جان فشانی حاضرند و طلب شهادت می کنند هیچ قدرتی با آن نمی تواند مقابله کند.

 امام‌خمینی‌ (ره)

ما از خدا هستیم همه!

همۀ عالم از خداست..

جلوۀ خداست...

و همه عالم به سوی او بر خواهد گشت...

پس چه بهتر که برگشتش اختیاری باشد و انتخابی و انسان انتخاب کند شهادت را در راه خدا

و انسان اختیار کند موت را برای خدا

و شهادت را برای اسلام...

نه دهه 50 ای بود!!

نه دهه 60 ای !!

این جملات را از زبان امام نشنید...!

جنگ را در خانه های مردم ندید...!

نا امنی را در کشور خود لمس نکرد...!

یه دهه هفتادیه امروزی بود...!

که خاطرات پدرش را از جنگ شنیده بود و رزمندگان دیگر...!

ناامنی در کشورهای مسلمان رادیده بود...!

سخنان رهبرش را فرا گرفت!

تاب نیاورد که بماند

و به تماشای اوضاع نابسامان حرم های اهل بیت بنشیند!

تابِ دیدن اسارت دوباره ی ناموس آل الله را نداشت...

راه دور نرویم!

درهمان نزدیکی

رفیق شهیدش رسول گفته بود:

ما همه می میمیریم اما چه بهتر که زیبا بمیریم...

اما او این ها را نمی شنید که تنها برای لحظاتی متاثر شود...

می شنید که عمل کند...

که برگزیند و انتخاب کند...

راهش را...

راه برگشت...

برگشت به سوی خالقش...

در آخر کار نیز با اختیار خودش انتخاب کرد...

و چه انتخابی...

هــنیئاً لکم...

ازشلمچه تاحلب

محمدرضادهقان

دهه هفتادی

انتخاب

بهشت

غربت

غیرت

دلتنگ

جوان

حرم حضرت زینب

مدافعان حرم

شهید محمدرضا دهقان 

شفاعت

Hoseinvesali

شهید محمدرضا دهقان 

 @Shahid_dehghan

  • دوستدار شهدا
۲۷
مرداد


از من مخواه 

خنده ڪنم در نبود تو

با مشقِ اسم تو

قلمم درد می ڪند . . .

شهید مدافع حرم

مصطفی نبی‌لو

سالروز ولادت

@ravayate_fath

  • دوستدار شهدا
۲۷
مرداد


دخترشهید «جمالی»:

داوطلبانه به سوریه رفت و به شهادت رسید 

شهید محمد جمالی

فاطمه جمالی گفت: پدرم خود را جامانده از غافله شهدا می دانست سر از پا نمی‌شناخت، به سوریه داوطلبانه و عاشقانه رفت تا به شهادت رسید.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - فاطمه جمالی دختر شهید اولین مدافع حرم استان کرمان سردار «محمد جمالی» در گفت وگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس اظهار داشت: پدرم بازنشسته سپاه بود، مسئولیتی در نیروهای نظامی نداشت ولی به خاطر عشق و علاقه ای که به شهادت داشت و خودرا جا مانده از قافله شهدای دفاع مقدس می دانست به سوریه رفت. رفتنی عاشقانه که سر از پا نمی شناخت و خوشحال بود که بار دیگر در باغ شهادت گشوده شده است.

وی با اشاره به مشارکت و همراهی مادر خود برای حضور پدر در سوریه افزود: همراهی مادرم برای حضور پدردر دوران جبهه و جنگ و بعداز جنگ در مناطقی که برای مقابله با اشرار  می رفتند و خانه زندگی خود را نیز به آن مناطق می بردند مثال زدنی است، هرگز به یاد ندارم مادرم حتی کوچکترین حرفی به پدرم زده باشند. سه سال در منطقه سیرجان ساکن شدیم 2 هفته یک بار پدرم به خانه می آمد، همه کودک و کم سن و سال بودیم، فامیل و دوست آشنایی هم در شهر نداشتیم، به مادرم خیلی سخت می گذشت ولی با پدرم همراهی می کرد و حتی خم به ابرو نمی آورد.

جمالی ادامه‌ داد: زمانی که پدرم به سوریه می خواست برود، در شرایطی که رفتن وی محرمانه بود و فقط ما (خانواده)  می دانستیم، مادرم  همراه و شریک همه صحنه های حضور پدرم بود، همسری با وفا و با ایمان که همراهی و مشارکت برای حفظ حریم اهل بیت (ع) انجام داد.

دختر شهید مدافع حرم یادآور شد: پدرم در زندگی بسیار مهربان، خوش اخلاق و قدردان زحمت های مادرم بود، با این که زمان های کوتاهی در خانه بود ولی در کارهای خانه به مادرم و حتی ما (2دختر) خود کمک می کرد من و خواهرم هر 2 متاهل هستیم وقتی به خانه پدری مان می آمدیم می خواستیم کمک مادر خود ظرف بشورییم  پدرم اجازه نمی داد، خودش  ظرف ها را می شست. علاقه به مشارکت و همکاری و همراهی از خصوصیات اخلاقی و همیشگی پدرم بود.

وی با اشاره به نکته سنجی و دقت شهید بیان کرد: پدرم در روز تولد حسین از سوریه تماس گرفت، تولدش را به وی تبریک گفت. پدرم به فرزندان خود اهمیت می داد، درس زندگی و رفتار درست را بیش ازحرف زدن با عمل به ما یاد می داد.

دختر شهید مدافع حرم به مثالی که شهید برای فهمیدن مفهوم زندگی واقعی برای وی زده بود اشاره کرد و ادامه داد: پدرم می گفت: «فاطمه دنیا مثل قطار است فرض کن فقط چهار ساعت در کوبه قطار هستی برای این چهار ساعت کوپه را تزیین می کنی، دخترم دنیا این چنین است ما باید برویم، سعی کن، سرگرم دنیا و مسائل دنیایی آن نشوی و برای زندگی که باقی و جاویدان است کار انجام بدهی و براستی پدرم خود این گونه زندگی کرد. پدرم هیچ گاه اسیر مادیات و تعلقات دنیایی نشد؛ از نعمت های الهی بهره می برد و تلاش می کرد، ولی وابسته و دل بسته به دنیا نبود.

جمالی  با اشاره به خاطره ای که پدرش در مورد کاروان راهیان نور برای وی  نقل کرد ه بود بیان کرد: یکی از کارهایی که سال های بعد از جنگ انجام می داد حضور در کاروان های راهیان نور به عنوان راوی بود، دانشجویان علوم پزشکی  را به اردوی راهیان نور برده، برای آنها از خاطرات جبهه و منطقه عملیاتی تعریف کرده بود، بعد متوجه شده بود، بسیاری از دانشجویان به تاسی از رزمندگان در نیمه شب نمازشب خوان شدند، در بین دختران دانشجوی پزشکی کمتر حجاب چادر داشتند به همین خاطر در مورد توصیه رزمندگان و شهدا در وصیت نامه هایشان در مورد حفظ حجاب لابه لای مطالب اشاره کرده و همین عاملی برای آنها برای انتخاب حجاب برتر چادر شده بود.

وی ادامه داد: عاشق سخنان نهج البلاغه امیر المومنین (ع) بود،نه تنها آنها را می خواند، بلکه برای این که بتواند به این جملات قصار و ارزشمند بهتر  عمل کند در برگه هایی کوچک آنها را یادادشت کرده و همیشه  و در جیب خود می گذاشت و در هر جا مجلس و جلسه ای که کنار دوستان خود می نشست به جای هر حرف و کلام غیر ضروری به این سخنان زیبا  نهج البلاغه استناد کرده و از همه فضاها برای تبلیغ دین و ارزش ها استفاده می کرد و خود بیشترین بهره را برد.

جمالی گفت: یک تابلویی از سخنان حضرت علی (ع)  با خط زیبا در اتاق پذیرایی پدرم نصب کرده اند، «بگذارید و بگذرید، بنگرید دل مبندید، چشم بیندازید و دل مبازید که دیر یا زود باید گذاشت گذشت» تابلویی که پدرم به این جملات در زندگی خود عمل کردند. همین جمله نیز آذین بخش سنگ مزار  وی است. هر جا که مطلبی می خواست، بیان کند از نهج البلاغه امیرالمومنین (ع) استفاده می کرد.

دختر شهید مدافع حرم خاطرنشان کرد: برای ترویج و نشر ارزش های دفاع مقدس و سیره شهدا باید تلاش کنیم، تا با پرداختن به این ارزش ها جامعه اسلامی را از گزند آسیب های فرهنگی و اجتماعی مصون سازیم و به تقویت روحیه حماسه و جهاد و مقاومت بپردازیم، تقویت روحیه ای که جامعه دراین فضا می تواند رشد و تعالی پیدا کند.

پدرم یکی از یادگاران دوران هشت سال دفاع مقدس و از جمله فرمانده گردان‌ها و فرمانده محورهای لشکر خط‌ شکن ثارالله بود. وی اولین شهید مدافع حرم استان کرمان است و در عملیات مستشاری در سوریه 12 آبان سال 92 به شهادت رسید.

منبع: دفاع پرس


  • دوستدار شهدا
۲۷
مرداد

همسرم برای زنده نگه داشتن اسلام به سوریه رفت /تاکید اصلی شهید تبعیت از محور ولایت فقیه بود

همسر شهید مدافع حرم محمد جمالی گفت : هدف همسرم از حضور در سوریه دفاع از حریم ولایت و زنده نگه داشتن اسلام بود و بر این اعتقاد داشت که دفاع از اسلام مرز نمی شناسد و باید برای دفاع از اسلام در سوریه ، لبنان و ... جان خود را فدا کرد .

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا به نقل از  کرمان۱۴۰۰ ؛ شهید مدافع حرم سردار حاج محمد جمالی‌ پاقلعه در سال ۱۳۴۲ در روستای پاقلعه از توابع شهربابک استان کرمان چشم به جهان گشود. وی یکی از فرماندهان سپاه ثارالله کرمان و به عنوان یکی از پر آوازه ترین فرمانده محورهای خط شکن جبهه های نبرد حق علیه باطل نام آوری های بسیاری را کسب نمود و در عملیات های متعددی شرکت داشت.

با جدی شدن حضور تروریست ها در سوریه و لزوم دفاع از حرم مطهر حضرت زینب(س) و مسلمانان بی پناه سوری سردار جمالی علیرغم سمت های مدیریتی تصمیم گرفت مدافع حریم حرم حضرت زینب (س) باشد و در تاریخ ۱۲ آبان ۱۳۹۲ در شهر دمشق سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

مریم جمالی همسر شهید مدافع حرم محمد جمالی در گفتگو با خبرنگار ما اظهار داشت : هدف همسرم از حضور در سوریه دفاع از حریم ولایت و زنده نگه داشتن اسلام بود و بر این اعتقاد داشت که دفاع از اسلام مرز نمی شناسد و باید برای دفاع از اسلام در سوریه ، لبنان و ... جان خود را فدا کرد  .

وی گفت : شهید جمالی در دوره اول به مدت ۵۵ روز در سوریه حضور داشتند و بعد به مدت ۲ هفته به کرمان آمدند و دوباره به سوریه رفتند که این دوره تنها ۴ روز به طول انجامید و ایشان به شهادت رسیدند .

همسر شهید مدافع حرم جمالی با بیان این که تاکید اصلی شهید تبعیت از محور ولایت فقیه بود ، تشریح کرد : شهید ارادت خاصی به ولایت فقیه داشت و نبود ولی فقیه آگاه در سایر کشورها را دلیل اصلی مشکلات و ناامنی در آن ها می دانست .

جمالی افزود : شهید جمالی در روزهای آخری که در کرمان بودند بیشتر حول محور شهادت صحبت می کردند و به نوعی می دانستند که به شهادت می رسند و از سوی دیگر هم به ما توصیه می کردند که بعد از شهادت من صبور باشید .

وی ادامه داد : شهید همواره بر این تاکید داشت همانطور که حضرت زینب (س) از ولی فقیه زمان خود تبعیت کردند ما هم به نوبه خود باید بصیرت داشته و پشتیبان ولی فقیه خود باشیم و او را از خودمان راضی نگه داریم .

  • دوستدار شهدا
۲۷
مرداد


قدم به قدم با محسن از ولادت تا شهادت

شهید حججی

۲۱ تیر ۱۳۷۰ به دنیا آمد، در ۲۱ سالگی لباس دامادی پوشید و ۲۵ سال بیشتر نداشت که پدر شد؛ اما در ۲۶ سالگی به قهرمان شماره یک ایران تبدیل شد و مدال نمایندگی شهدا را بر گردن بریده‌اش انداخت.

به گزارش مشرق، «به چشم‌های شوهر من نگاه کنید، اصلاً ترس در این چشم‌ها نیست، همه‌اش شجاعت است، دلیری است، محسن توی این عکس مثل کوه با صلابت است.» این جملات توصیف زهرا عباسی است از یکی از جاودانه‌ترین عکس‌های معاصر ایران؛ تصویری که جوانی ۲۶ ساله را با موهایی پریشان اما با چهره‌ای باصلابت نشان می‌دهد که یک داعشی نگران او را به اسارت گرفته و به قتلگاه می‌برد.

خیمه‌ای نیم‌سوخته، دود غلیظ در هوا و آسمانی مایل به رنگ غروب؛ همگی دست به دست هم دادند تا عکسی متفاوت از جنگ مدافعان حرم با تروریست‌ها به دنیا مخابره شود، مشخص نیست عکاس که بوده اما قطعاً انتشار این تصاویر به سود او و همفکرانش نشد و همین تصویر بود که بارها دست به دست چرخید تا دل‌های ایرانیان را به سوی جوان نجف‌آبادی سوق دهد.

۲۱ تیر ۷۰؛ محسن در نجف‌آباد به دنیا آمد خانواده‌ای که حجت‌الاسلام مصطفی حسناتی این طور توصیف می‌کند: رشد این شهید در خانواده‌ای علمی بوده و خاندان حججی معروف هستند، آیت‌الله حججی در زمان رضاخان بیشترین خدمت را به منطقه اصفهان داشت، زمانی که حجاب از سر زنان و عمامه از سر علما بر می‌داشتند این عالم ربانی در گوشه و کنار دست افراد مستعد را می‌گرفت و به حوزه می‌برد.

۱۱ آبان ۹۱؛ در نمایشگاه دفاع مقدسی که در نجف‌آباد برپا شده بود محسن با زهرا عباسی همکار می‌شود و همین آغازی می‌شود برای آشنایی و ازدواج؛ به قول همسر محسن، شهدا واسطه آشنایی این دو بودند، ۱۱ آبان ۹۱ خطبه عقد جاری و محسن در ۲۱ سالگی داماد می‌شود؛ دو سال بعد در مرداد ۹۳ مراسم عروسی برگزار می‌شود.

۲۴ فروردین ۹۵؛ اولین و آخرین فرزند محسن به دنیا می‌آید،اسمش را علی می‌گذارند، محسن در فایل صوتی وصیتش این گونه به تنها بچه‌اش خطاب می‌کند: سلام علی آقا، سلام باباجان، سلام پسر گلم، چند کلمه‌ای هم می‌خواستم با تو حرف بزنم، ببخشید که باباجان در سن کودکی رهایت کردم و رفتم!... اسمت را گذاشتم علی تا مولا و پیشوایت، الگویت علی (ع) شود!... می‌خواهم طوری علی‌وار (ع) زندگی کنی که یکی از سربازان امام زمان (عج) شوی...

۲۷ تیرماه ۹۶؛ محسن برای دومین بار به سوریه اعزام شد، در مأموریت اولش بیشتر در حلب و لاذقیه عملیات داشتند اما این بار قرار بود به نزدیکی مرز با عراق بروند؛ به گفته همسر شهید، این دفعه که می‌خواست برود گفت زهرا دعا کن من دوباره سردار را ببینم، می‌خواهم از او بخواهم کاری بکند که من همانجا در سوریه بمانم و تا تمام نشدن جنگ برنگردم ایران.

۱۶ مرداد ۹۶؛ طبق آنچه داعش منتشر کرده، همه چیز از ۱۶ مرداد سال ۹۶ شروع شد، از «التنف»، در عملیاتی در منطقه مرزی بین سوریه و عراق، زمانی که محسن حججی با تنی مجروح در پشت سنگری در کنار اجساد نیمه‌جان تعدادی از هم‌رزمانش آخرین مقاومت‌ها را می‌کند؛ آن زمان هیچ‌کس تصور نمی‌کرد که این جوان ایرانی قرار است چه بر سر داعش بیاورد، شاید اگر داعشی‌ها می‌دانستند که انتقام همین شهید آن‌ها را ظرف ۳ ماه ریشه کن خواهد کرد ترجیح می‌دادند با او کاری نداشته باشند.

نمی‌دانستند و فیلم و تصویری که از او منتشر کردند تا به خیال خود خط و نشانی بکشند و نشان دهند اگر دستشان به ایران و ایرانی برسد چه می‌کنند؛ چه نتیجه معکوسی به همراه دارد، تصاویری که با آن ترکیب دود و آتش صحنه کربلا را بر هر مخاطب آشنا با تاریخ تداعی می‌کند؛ اما همه ارتباط محسن با کربلا فقط این عکس نبود، تصاویر بعدی که به صورت محدود انتشار پیدا کرد از پیکر بی‌سر و بی‌جان او بود تا به پیروی از مرادش شهادتی حسینی داشته باشد.

۱۸ مرداد ۹۶؛ محسن به آرزویش رسید، تصاویر و خبر شهادتش در کانال‌های تلگرامی محلی منتشر و بعداً از سوی خبرگزاری‌ها، رسماً اعلام شد، بیش از پیکر بی‌جان محسن آن عکس حماسی بود که توجه‌ها را به خود جلب کرد که چطور می‌توان اسیر بود و با این اقتدار به دریچه دوربین نگاه کرد.

صفحات مختلف عکس را بازنشر کردند، هنرمندان با افکت گذاری و تغییراتی عکس را زیباتر کردند، حسن روح‌الامینی محسن را در آغوش اباعبداله به تصویر کشید، شاعران شعرها سرودند و آهنگ‌های به یاد او ساخته شد؛ رفته رفته اینستاگرام و تلگرام و سایر شبکه‌های اجتماعی پر شدند از همان عکس معروف و طی همان چند روز اول هشتگ محسن حججی به یکی از داغ‌ترین موضوعات فضای مجازی بدل شد.

شخصیت‌های سیاسی همچون قاسم سلیمانی،علی‌اکبر ولایتی، محمدجواد ظریف، امیر حاتمی، محسن رضایی، علی لاریجانی، سید عمار حکیم، حسین امیرعبداللهیان ،سعید جلیلی و اسحاق جهانگیری و نیز تعدادی از هنرمندان و بازیکنان از جمله علیرضا عصار ،مهدی طارمی، پرویز شیخ‌طادی و رسول نجفیان  به اظهارنظر در خصوص محسن حججی پرداخته‌اند.

۱۹ مرداد ۹۷؛ در بین این واکنش‌ها آنچه بیش از همه در رسانه‌ها انعکاس داشت بیانیه سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس بود که در بیانیه‌ای اعلام کرد: مردم دلاور و امت حزب‌الله خصوصاً خانواده شهید محسن حججی مطمئن باشند که فرزندان دلیر شما انتقام این اقدام ددمنشانه را با تصمیمی قاطعانه که همانا ریشه‌کن کردن شجره خبیثه وهابیت و تروریسم از جهان اسلام است خواهند گرفت... به حلقوم بریده این شهید عزیز راه اباعبدالله (ع) سوگند یاد می‌کنیم که از تعقیب این شجره ملعونه و نابودی این غده خطرناک برآمده در پیکر جهان اسلام تا آخرین نفرشان از پای نخواهیم نشست.

۲۳ مرداد ۹۶؛ مراسم گرامیداشت شهید محسنی حججی در حسینیه امام خمینی نیروی زمینی سپاه برگزار شد، در این مراسم محسن رضایی دبیر تشخیص مصلحت نظام، سردار حسین سلامی، جانشین سپاه پاسداران، علی لاریجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی، صالحی امیری، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، قاضی‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، سردار خاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه، حجت‌الاسلام شیرازی، نماینده ولی‌فقیه در سپاه قدس و سردار سرلشکر رحیم صفوی، مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا حضور داشتند؛ مراسم بزرگداشت محسن حججی در بسیاری از شهرهای ایران از جمله تهران، اصفهان، اردبیل ،رشت ،بیرجند، یزد، مشهد، اهواز، قم، نجف‌آباد، گرمسار، جاسک، دلوار برگزار شد.

۷ شهریور ۹۶؛ پیکر شهید مدافع حرم، محسن حججی در جریان مبادله میان نیروهای مقاومت و گروهک تروریستی داعش، تحویل معراج‌الشهدای شهر تدمر سوریه شد؛ بر همین اساس نیروهای حزب‌الله لبنان پیکر این شهید را به همراه شهدای این حزب و اسیر دست داعش بعد از ورود اتوبوس‌ها به تدمر تحویل گرفتند.

۳ مهر ۹۶؛ پس از مدت‌ها انتظار پیکر مطهر شهید محسن حججی ساعت ۲۰:۳۰ از طریق پایگاه هوایی قدر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی وارد تهران شد، در این مراسم با نواخته شدن سرود جمهوری اسلامی ایران و مارش نظامی از پیکر شهید حججی استقبال شد، خانواده شهید، آحاد مختلف مردم و جمعی از مسئولان کشوری و لشکری از حاضران در این مراسم بودند.

۴ مهر ۹۶؛ نخستین مراسم، وداع با شهید در حرم مطهر رضوی بود که بنا به درخواست مردم مشهد صورت گرفت؛ تولیت آستان قدس رضوی در این مراسم حاضر شد و گفت: دلدادگی او را مشاهده کردید که عشق، انتخاب راه و پیام او برای همگان روشن است، شهید حججی یکی از جلوه‌های عاشورای حسینی است؛ شهید حججی! تو و یارانت بازی دشمن را خوب به هم زدید، تو نماینده همه شهدا هستی و عطر بهشتی شهادت را در بین مردم کشور پراکنده ساختی و دل همه را بردی؛ تو یک طوفان ملی از شور و شعور را با آمدنت در کشور ایجاد کردی؛ تو رمز وحدت همه سلایق شدی.

صبح ۵ مهر ۹۶؛ رهبر انقلاب قبل از مراسم تشییع در تهران در جمع اعضای خانواده محسن حججی و در کنار تابوت او حضور پیدا کردند و خطاب به خانواده شهید گفتند: ببینید چه غوغایی در کشور راه افتاده به‌خاطر شهادت این جوان. شهید خیلی هستند؛ همه شهدا هم پیش خدای متعال عزیزند لکن یک خصوصیتی در این جوان وجود داشته -خداوند هیچ‌وقت کارش بدون حکمت نیست- اخلاص این جوان و آن نیّت پاک این جوان و به موقع حرکت کردن این جوان و نیاز جامعه به این‌جور شهادتی، این موجب شده که خدای متعال، نام این جوان شما را، شهید شما را، بلند کرد؛ بلندمرتبه کرد. کمتر شهیدی را ما سراغ داریم که این‌جور خدای متعال او را در چشم همه عزیز کرده باشد. خداوند جوان شما را عزیز کرد.

پیش از ظهر ۵ مهر ۹۶؛ مراسم تشییع در تاریخ ۵ مهر ۱۳۹۶ با حضور پرشور مردم تهران برگزار شد و بسیاری از مقام‌های ارشد جمهوری اسلامی، نظیر علی و صادق لاریجانی، روسای مجلس شورای اسلامی و قوه قضاییه، در این مراسم حضور پیدا کردند.

بعد از ظهر ۵ مهر ۹۶؛ ساعت ۱۶:۳۰ میدان امام اصفهان مملو از جمعیتی بود که چشم انتظار بازگشت پیکر محسن بودند، ورود پیکر با ساعتی تأخیر صورت گرفت اما هرچه رفت بر تعداد جمعیت افزود شد، آفتاب که از دیواره‌های میدان امام غروب می‌کرد، خودروی حامل پیکر از دل جمعیت خارج می‌شد تا به سمت پادگان لشکر ۸ نجف برود، محسن شب آخر را در کار همکارانش سپری کرد.

۶ مهر ۹۶؛ طلوع خورشید پنجشنبه ۶ مهر سال ۱۳۹۶ خورشیدی، مردم نجف‌آباد برای وداع با محسن‌شان به میدان آمدند؛ بیش از صدها هزار نفر در مراسم تشییع پیکر مطهر شهید محسن حججی در شهرستان نجف‌آباد حاضر شدند تا به دشمنان نشان دهند پای آرمان‌های خود با انقلاب اسلامی ایستاده‌اند؛ محسن را در یادمانی که ویژه او ساخته بودند به خاک سپردند، یادمانی که پس از گذشت یکسال مانند یک امامزاده رونق دارد.

۱۱ مهر ۹۷؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خانواده شهید محسن حججی، این شهید والامقام را نشانه خدا و سخنگوی شهدای مظلوم و سر جدا، خواندند و با اشاره به حضور باشکوه و کم‌سابقه مردم در تشییع آن شهید، خاطرنشان کردند: خداوند به‌ واسطه مجاهدت محسن عزیز، ملت ایران را عزیز و سربلند کرد و او را نماد نسل جوان انقلابی و معجزه جاری انقلاب اسلامی قرار داد.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با اشاره به فراگیر شدن نام برجسته، ممتاز و درخشان شهید حججی در سراسر کشور در اثر مجاهدت و شهادت مظلومانهٔ او، گفتند: همهٔ شهدای ما مظلوم‌اند و غیر از محسن شما، شهدای دیگری نیز هستند که دشمن، سر از تنشان جدا کرده و همگی در نزد خداوند، عزیز و صاحب درجات هستند اما خدای متعال بر اساس حکمت خود و خصوصیات این جوان، او را نماینده و سخنگوی این شهیدان کرد.

ایشان، حضور کم‌نظیر مردم قدرشناس در تشییع شهید حججی در شهرهای تهران، مشهد، اصفهان و نجف‌آباد را بسیار پرمعنا دانستند و گفتند: خداوند دل‌ها را مجذوب کرد و افراد گوناگونی که زندگی برخی از آنان در ظاهر تناسبی با جهاد و شهادت ندارد، عکس شهید را در دست گرفته و به تشییع او آمدند؛ در چنین شرایطی، مجذوب بودن دل‌های بخش زیادی از جوانان به مفاهیم انقلابی، حیرت‌انگیز است و اگر کمیت و کیفیت جوانان انقلابی از دههٔ ۶۰ بیشتر نباشد، کمتر نیست.

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همچنین بر تصویر ماندگار شهید حججی در لحظه اسارت، این جملات را مرقوم کردند: «سلام و درود حق بر این شهید پر افتخار و سرافراز که در حساس‌ترین و خطیرترین لحظهٔ زندگی، نماد حق پیروز و آشکار در برابر باطل رو به زوال شد. سلام خدا بر او که با جهاد مخلصانه و شهادت مظلومانه، خود را و همه ملت خود را عزیز کرد.»

رهبر انقلاب بعد از این دیدار هم به مناسبت‌های مختلف در مورد شهید حججی صحبت کرده و او را از رویش‌های انقلاب اسلامی دانستند، رویش‌هایی که تعدادشان کم نیست و با عزمی بلندتر از نسل اول انقلاب پاسداری از آرمان‌های اسلام و نظام را وظیفه خود می‌دانند و محسن حججی نماینده و سخنگوی این نسل شد، نسلی که آماده است جمهوری اسلامی ایران را همانطور که در منطقه به یک قدرت تبدیل کرده، در حوزه‌های گوناگون در مسیر رشد کشور حرکت دهد.

منبع: فارس

  • دوستدار شهدا
۲۷
مرداد


یادش‌بخیر

یادش بخیر هر وقت بهش پیام می دادم بهم می گفت چطوری جواهر ؟

می گفتم چرا جواهر ؟

می گفت همون خواهره نقطه ش افتاده پایین شده جواهر ...

خیلی مهربون بود...

حواسش به همه بود ...

شهید محمد مهدی لطفی نیاسر

شهید راه نابودی اسرائیل

@sh_mahdilotfi 


  • دوستدار شهدا
۲۷
مرداد

خدا . . .

بہ میّتِ عاشق

شهــــید می گوید

کہ داغِ عشق جهادی کمرشکن دارد

پیڪر شهـید مدافع‌ حرم

علی سلطان مرادی

معراج الشهـداء

@ravayate_fath

  • دوستدار شهدا
۲۶
مرداد


مدافعان حرم!

به جان ما امنیت دادند؛

ولی با هوایی کردن ما برای "شهادت"

آرامش دلمان را گرفتند...

خداوند اجرشان دهد!

چه بیقراری خوبی...

شهید مدافع حرم

علی حسینی کاهکش

اهواز


  • دوستدار شهدا
۲۶
مرداد

به نام خدای شهیدان

برای گفتن از خاطرات یک فرد که چند سال در کنار او زندگی را گذرانده ای چند صفحه کم است باید چند ساعت و چند ماه وقت گذاشت. صحبت از برادر شهیدم علی بریهی نیز اینگونه است و با همه وجود حق مطلب ادا نمی شود. 

برادرم مانند قطره ای در اقیانوس خوبی ها بود و متاسفانه مانند بسیاری از انسان های خوب و گمنام روزگار با اینکه در کنارش بودیم او را نشناختیم و از میان ما غریبانه سفر کرد. برای همه ما کاملا مشخص بود که علی در مقابل بسیاری از آدم های اطرافمان ویژگی های خاص و متفاوتی دارد.

از خصوصیات بارز علی این بود که هیچ کبر و غروری در وجودش نبود. ساده بودنش جالب بود ؛ ساده می پوشید ، ساده صحبت میکرد و اهل ریا و خودنمایی نبود. 
موقع صحبت با پدر و مادر و بقیه اعضای خانواده با فروتنی صحبت میکرد و همیشه موقعی که میخواست حرفی بزنه سرش پایین بود.
از قسم خوردن ناراحت میشد و هیچ وقت برای هیچ کار درست یا غلطی قسم نمیخورد.

علی همیشه کمک کردن به دیگران را دوست داشت، خیلی به فقرا کمک میکرد و به فکر آنها بود. کوچکترین توجهی به مال دنیا نداشت. گاهی پیش می آمد برای خودش وسیله ای می خرید و اگر کسی قیمت آن را می پرسید بدون اینکه لحظه ای فکر کند که آن وسیله را تازه خریده است آن را به شخص سوال کننده هدیه میداد. برادرم اگر به کسی قرض میداد هیچ وقت خودش نمی رفت که قرضش را پس بگیرد و اگر کسی می آمد به او میگفت این مبلغی را که از تو قرض گرفته ام بگیر انکار میکرد و میگفت : کدام پول؟

نکته ای که در مورد برادرم علی باید بگویم این است که بی نهایت عاشق حضرت زهرا سلام الله علیها بود به همین خاطر او را عبدالزهرا صدا می کردند. البته اسم واقعی شهید بریهی نیز عبدالزهرا بوده اما بنا بر سلیقه شخصی شناسنامه ی المثنی گرفت که اونجا اسمشو گذاشت علی. خانواده اش او را با نام عبدالزهرا میشناختند.
دوست شهید نیز می گفتند برای تغییر نام شاهد می خواستند که ایشان همراه شهید بریهی به ثبت احوال رفتند.

از دیگر ویژگی های خاص علی علاقه او به مسجد بود این علاقه فراتر از حد تصورات من و شماست. در مسجد محل ( مسجد حضرت ابوالفضل (ع) ) عضوی فعال و خستگی ناپذیر بود و به کارهای مرتبط با مسجد خیلی اهمیت میداد. حتی از تهران که برای مرخصی می آمد از آنجا با خود گل های زیبا و خوشبو برای مسجد می آورد. یادم هست در آخرین شب مرخصی اش مشغول رنگ زدن درب ورودی مسجد بود ، این آخرین فعالیت به جا مانده از علی برای مسجد بود. حتی وصیت علی هم برای مسجد روستا بود، طوریکه بعد از شهادتش با کمک خیرین روستا، مسجد از نو بازسازی کامل شد.

روز 7 اسفند که برای رأی گیری به مسجد رفته بودیم بسیاری از عکس های برادر شهیدم آنجا بود. مردم روستا بخاطر پاکی و صداقت برادر شهیدم همواره یاد او را گرامی میدارند.

علی قرائت نمازهایش را با شکیبایی بسیار زیادی انجام میداد و برای خواندن نمازش خیلی تمرکز میکرد. آن چنان در نماز غرق بود که گاهی اشک از چشمانش جاری میشد. تا زمان شهادتش هیچ نمازی از او قضا نشده بود ، علاوه بر خواندن نمازهای واجب به خواندن قران و نماز شب نیز می پرداخت. هیچ وقت با شکم سیر نماز نمیخواند.

آنقدر با ادب بود که حتی در کنار سفره مانند جلوس در نماز می نشست.

به جز دو نفر از دوستان صمیمی علی دیگر کسی نمی دانست که علی در یگان ویژه صابرین مشغول فعالیت است ، فقط در این حد می دانستیم که او در دانشکده افسری تهران تحصیل میکند. ما حتی نمی دانستیم علی سه درجه نظامی دارد. 

وقتی به منزل می آمد از او می پرسیدیم که چرا لاغر شدی در جوابمون می گفت : درس هایم زیاد است و هر روز امتحان دارم بخاطر همین است که لاغر شده ام. زمان مرخصی هایش که به خانه می آمد بدون هیچ سر و صدایی وارد منزل میشد و بدون پتو و بالش میخوابید تا مبادا کسی از صدای آمدنش بیدار شود. سحر نزدیک اذان به روستا می رسید. به کسی زنگ نمیزد که با ماشین دنبالش برویم. خودش با پای پیاده می آمد و وقتی ما ناراحت می شدیم که چرا به ما خبر نمیدی تا دنبالت بیاییم، می گفت: نمی خواهم مزاحم کسی و باعث اذیت دیگران بشوم . حتی گاهی که به منزل می رسید و کلید همراهش نبود در نمیزد از روی دیوار وارد خانه میشد میگفت  : نمیخوام خدای ناکرده مزاحم پدرمادر بشوم.

از من و خواهرهایم طریقه درست کردن غذاهایی مانند ماکارونی و املت و ... را می پرسید و در محل کار برای دوستانش درست می کرد.

وقتی شهید شد و رئیسش منزل ما آمده بود لباس مادرم را بوسیدند و گفتند این چه پسری بود که شما تربیت کرده بودید، او پسری بسیار سر به زیر و مؤدب بود تا آنجا که دوستانش برای خواندن نماز به او اقتدا می کردند!

خانواده ما بسیار بسیار  ولایی هستند و جانمان را فدای رهبر عزیزمان میکنیم. حتی فیلمی از صحبت شهید هست که تأکید شدید و ویژه به پیروی از مقام معظم رهبری به مردم می دادند.

ان شاء الله رهروان واقعی این شهدا باشیم ...

با سپاس از خانواده محترم شهید بریهی

شادی روح مطهر شهدای یگان ویژه صابرین صلوات

  • دوستدار شهدا