شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی
۱۷
خرداد

امام خامنه ای :

کار مادری که جوان خودش را ،دسته گل خودش را که با آن محبت مادرانه به ثمر رسانده به طرف میدان جنگ میفرستد ، از کار آن جوان اگر بزرگتر نباشد ،کوچکتر نیست ،این حرکت زنانه حرکت زینب گون در انقلاب ما بود.

یازینب

اجمل الامهات

امام خامنه ای:

اگر همسران جوانی که شوهران فداکار وجوانمردشان به میدانهای نبرد رفته بودند،به بهانه داشتن فرزندان خرد، زبان شکوه باز می کردند،باب شهادت ومجاهدت بسته می شد.شما به گردن این انقلاب واین کشور واین ملت وتاریخ ما حق دارید.

روایت فتح

 @ravaayatefath ‌ ‌

  • دوستدار شهدا
۱۷
خرداد

 شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان:

 یک چادر از حضرت زهرا(س) به خانم‌ها ارث رسیده است؛ بعضی زن‌ها لیاقتِ داشتنِ این تنها ارثیه از دختر پیامبر(ص) را هم ندارند.

«به نقل از مادر شهید»

مدافعان حرم

https://telegram.me/modafeaneharamnor

  • دوستدار شهدا
۱۷
خرداد


 


جشن تولد پسر 5 ساله شهید مسلم خیزاب  گلزار شهدای اصفهان 

خواهران مدافع حرم

https://telegram.me/joinchat/B0bupz1QIYYcpyMQs_Km0g

  • دوستدار شهدا
۱۷
خرداد


از جمله مهمترین و زیبا ترین خصلت ایشان نماز اول وقت بود که ایشان به این امر مهم خیلی اهمیت می دادند و در هرکجا و هر شرایطی این فریضه مهم را انجام می دادند و بعد از این امر مهم ولایی بودنشان بود و علاقمند بودند که هرگاه اسمی از ائمه اطهار می آمد ناخودآگاه شروع به اشک ریختن می کردند و همیشه می فرمودند که اگر می خواهید خدا و امام زمان (عج) از شما راضی باشند باید طوری باشند که این فرزند زهرا (س) خطاب به مقام عظمای ولایت دل شاد باشند. ایشان به مقام معظم رهبری ارادت خاصی داشتند و برای فرزندانش در مورد آقا صحبت های فراوانی می کردند ایشان در کمک کردن به دیگران توجه خاصی داشتند طوری که می گفتند اگر کسی کاری از دستش می آید باید برای دیگری انجام دهند به خانواده های شهدا ارادت خاصی داشتند و همیشه سعی می کردند در این برنامه ها شرکت نمایند که می فرمودند دیدار با خانواده های شهدا انسان را متحول می سازد ایشان علاقه زیادی به بچه های ارزشی انقلابی و مذهبی داشتند و با اشتیاق و علاقه زیادی وقت خود را برای بسیجیان جوان پایگاهشان می گذاشتند و تا حد توانشان به امورات آنان رسیدگی می کردند ایشان برای خانواده احترام خاصی قائل بودند و به فرزندانشان بسیار علاقه مند و با محبت بودند. 

هدف از رفتن شهید عربی به سوریه ( به نقل از دوستان و همرزمان ) شهید عربی در گفته هایشان همیشه دفاع از اسلام و حرم اهل بیت را بیان می کردند. ایشان می گفتند که ما برای دفاع از اهل بیت همه ی سعی خود را می کنیم و تا پای جان ایستاده ایم ایشان برای اعزام به سوریه بسیار پا فشاری می کردند که مسئولین مخالف رفتن ایشان بودند چون فرمانده گردان به ماموریت سوریه رفته بودند در نبود فرمانده مسئولیت اداره گردان به ایشان محول می شد اما با اصرار فراوان با مساعد کردن زمینه توانست نظر مسئولین را جلب کند و موافقت آنان را بگیرد.

شهید عربی می فرمودند: ما برای فرد یا سرزمین و دیگر مسائل نمی جنگیم بلکه هدف اسلام و حریم اهل بیت و دفاع از مردم مظلوم سوریه بخصوص شیعیان گرفتار شده در محاصره چندین ساله است وقتی که متوجه شدند در منطقه حلب قرار است عملیاتی جهت آزاد سازی و شکستن محاصره دو شهرک مهم شیعه نشین نبل و الزهرا شود بسیار خوشحال شدند.

 

کانال شهدای مدافع حرم قم 

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT_T9it7MjzkJw

  • دوستدار شهدا
۱۷
خرداد

نماز اول وقت تو مسجد بود ماهیچ وقت تو منزل نمیدیمش.

باید میرفتیم مسجد که ببینیمش خادم مسجد بود

نوکری اهل بیت رو با جون و دل میکرد.

نقل ازپدرشهید

شهید مدافع حرم هادی شجاع

 بانک اطلاعات شهدای مدافع حـــــرم

@Shohadaye_Modafe_Har

  • دوستدار شهدا
۱۷
خرداد

احمدرضا بیضائی 

سال ۸۳ یا ۸۴ رفته بودم دیدن محمودرضا. توی دانشکده. مرتضی را اولین بار آنجا با محمودرضا و جمع باصفای پاسداران در حال آموزش نیروی قدس دیدم. موقع گرفتن عکس دسته جمعی نشست ردیف اول آن وسط. اما یکهو بلند شد و گفت: شش گوشه... شش گوشه... شش گوشه کو؟! رفت و پوستر بزرگی از تصویر ضریح مقدس امام حسین (ع) را آورد گرفت جلو جمع و عکس گرفتیم با مرتضی. و با شش گوشه. 

بعد از شهادت محمودرضا آمد تبریز. آمد سر خاک محمودرضا نشست و بلند بلند گریه کرد. بعد بلند شد آمد کنار. حاج بهزاد اصرار میکرد یکی از بچه‌ها حرف بزند. هیچکس حاضر نشد حرف بزند. کنار مرتضی ایستاده بودم. اصرار کردم حرف بزند. قبول نکرد. گفت: میشه کوثرو بگیری بیاری؟ گفتم: بله. رفتم کوثر را از مادر معززش گرفتم و آوردم دادم بغل مرتضی. یکی دو دقیقه کوثر را به حرف گرفت بعد دادش به من و شروع کرد مثل آدمهای حیران دور خودش چرخیدن و با گریه حرف زدن. گفت: خدا... داغ جدایی رو تحمل کنم یا داغ موندنو؟ گفتم کوثرو بغل کنم شاید آروم شم اما نشدم... و های های گریه کرد. 

بعدا باهام تماس گرفت و یکی از لباسهای محمودرضا را یادگاری خواست. با شرمندگی گفتم چیزی از لباسهای محمودرضا دست من نیست. ولی گفتم که برایش گیر می آورم. دو سه بار تلفنی پیگیر لباسها شد. برایش نه نمیتوانستم بیاورم. هربار قول دادم برایش تهیه کنم. گرمکن ورزشی محمودرضا را میخواست و به یکی از عکسهایش اشاره میکرد که محمودرضا آن گرمکن را به تن داشت. نمى‌دانم چرا آنرا میخواست. قولش را داده بودم در هر حال. اما هیچوقت نشد. حالا منم که باید بروم و از لباسهای یادگاری مرتضی درخواست تبرکی بکنم. شهادتت مبارک برادر! 

@ahmadreza_beyzai

  • دوستدار شهدا
۱۶
خرداد


تازه از محور آمده بود و قرار بود بیست‌و‌چهار ساعت استراحت کند که آمدند گفتند راننده‌ی تانک نداریم؛ محمدرضا بلند گفت: «من که نمردم، صبح باهاتون میام»!

نزدیکی‌های اذان صبح بود که بیدار شد و دعای عهد همیشگی‌اش را دست گرفت، نماز که خواندیم راه افتادیم و تا ظهر روی سر النصره آتش می‌ریختیم، دیگر مهمات تمام شده بود، درخواست مهمات کردیم. هنوز اذان ظهر را نگفته بودند که کمی عقب آمدیم تا مهمات را پر کنیم، محمدرضا بی‌قرار بود، مُدام با خودش «العجل یا صاحب الزمان(عج)» را تکرار می‌کرد. نماز خواندیم و کمی بعدش مهمات رسید.

 داشتیم گلوله‌گذاری تانک را تمام می‌کردیم که به لطف عوامل نفوذی لو رفتیم و با موشک کورنت هدف‌مان گرفتند، من متوجه موشک شدم و خودم را پرت کردم ، اما محمدرضا تا متوجه شود، به هوا بلند شد و به بدنه تانک خورد.

 وقتی به خودم آمدم که افتاده بودیم کنار دیوار و پای محمدرضا قطع شده بود، با این حال صدایش در نمی‌آمد، آمبولانس که آمد هنوز نفس می‌کشید، اما تا بیمارستان دوام نیاورد، سه بار یاحسین(ع) گفت و شهید شد...🌷🌷

رمیصا 

کانال خواهران مدافع حرم

http://8pic.ir/images/bf1tluyhthyyrbv6vre8.jpg 

https://telegram.me/molazemaneharam

  • دوستدار شهدا
۱۶
خرداد

سلام

ماڪه دل روزدیم به دریا

رفتیم

هرچی ڪه براخدانبود، دادیم به آب

شماچطور؟

امیرالمونین علیه السلام 

آگاه باشید که این دنیابراۍرسیدن به خودش

آفرید نشده

تصویرشهیدصدرزاده

کانال مدافعان حرم

@modafeaneharamnor

  • دوستدار شهدا
۱۶
خرداد

بکی از رزمنده‌های مدافع حرم،چند روز بعد از شهادت محمودرضا برایم تعریف کرد که محمودرضا در مناطق مختلف با مردم سوریه ارتباط می گرفت.

 یکبار در یکی از مناطق درگیری، متوجه چهار تا زن شدیم که مقابل یک خانه روی زمین نشسته بودند. 

یکی از رزمنده‌های سوری که همراه ما بود گفت اینها مشکوکند و شاید انتحاری باشند و همانجا یک رگبار جلوی پایشان بست که باعث ترس و وحشتشان شد. 

محمودرضا گفت: شاید هم نباشند. بگذارید با آنها صحبت کنیم. بعد رفت جلو و شروع کرد به زبان عربی با آنها صحبت کردن.

✌️خودش را معرفی کرد و به آنها گفت: نترسید، ما شیعه امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب هستیم و شما در پناه مایید.

 وقتی اینرا گفت آرام شدند. 

بعد با آنها حرف زد و اعتمادشان را جلب کرد. بعد از آن بود که شروع به همکاری کردند و در آن حوالی محل تجمع تعدادی از تکفیری‌ها را هم در یک خانه نشان ما دادند. 

همان رزمنده مدافع حرم گفت محمودرضا حتی برای شناسایی از مردم منطقه استفاده می کرد. 

☝️یکبار یکی از اهالی منطقه را که اهل سنت هم بود برای شناسایی با خودش سوار ماشین کرد که ببرد.

 من اعتراض داشتم به این کارش و به او می گفتم که به اینها نمی شود اعتماد کرد.

اما محمودرضا جوری با مردم رفتار می کرد که آنها را جذب می کرد و بعد با همانها کار می کرد

شادی روح مدافع حرم شهید محمود رضا بیضایی صلوات 🕊🌹

امید به گوشه چشمی یازهرا

✌️ @ravaayatefath ‌ ‌

  • دوستدار شهدا
۱۶
خرداد

شهید عباس احمدی 

ولادت  1362  

شهادت 28 دیماه 1392 

مزارش در گلزارشهدای بهشت رضا مشهد می باشد.

 ڪاناڸ رسمے«شـ‌هداے فاطمیوڹ»

 @sh_fatemi

  • دوستدار شهدا