شب آخر بہ همسرم گفتم:
گرچہ نمیدونم زمان عملیات چہ شبی اسٺ
امابشین تا برایٺ حنـا ببندم.
روے مبل ،ڪنار بوفہ نشسٺ و موها،محاسن و پاهایش را حنـا بستم ...
مسواڪش را ڪہ دیگر لازم نداشٺ بیرون انداخٺ و مسواڪ دیگرے برداشٺ،
اما
من مسواڪ قبلی اش را برداشتم و گفتم مے خواهم یادگارے بماند ...
گاهے انگار برخے احساساٺ خبر از وقوع اتفاقات مہمی میدهد !
تا صبح خوابم نمے برد و بہ همسرم ڪہ خوابیده بود نگاه مےڪردم تا ببینم نفس مے ڪشد...
ساعٺ چہار بامداد صبحانہ آماده ڪردم و وقٺ رفتن
سہ بار در ڪوچہ بہ پشت سرش نگاه ڪرد
چہره خندانش را هیچ وقٺ فراموش نمےڪنم...
گر بیاید بہ میدان حرفی زِ اولاد علے(ع)
خود تو را آماده و راهی میدان مے ڪنم...
خاطرات همسر بیسٺ و دوسالہ
شہید مدافع حرم حمید سیاهکلی مرادی
بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم
قبل اعزام به سوریه گفت دعام کنید شهید شم، مهربان بسیار مومن، عاشق ارباب بی کفن ،بسیار سربه زیر ،خیلی مهربان وخوش رو بود، ولایت مدار دست بخیر با مرام، هیئتی ، خیلی با مرام، ایشون مکه و کربلا رفته بود واسه پابوسی خانم که رفت موندگار شد، 26 سالش بود ، 3_4 هفته پیش که رفت تو هیئت به مداحمون گفت دعا کنید شهید شم، همیشه نمازشون اول وقت بود، زندگیشون آقا ابا عبدالله بود، شخصیت شوخ طبع و بسیار اهل خنده و گردش بود با وجود این که یه ارتشی واقعی بود، ولی بسیار فروتن بود.
نقل از دوست شهید
اولین شهید نوهد ارتش جمهوری اسلامی
شهید مدافع حرم محسن قوطاسلو
بانک اطلاعات شهدای مدافع حرم
@Shohadaye_Modafe_Haram
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و صلوات بر محمد و آل محمد و با درود بر روح پاک تمامی شهدا از صدر اسلام تا کنون به ویژه شهدای مدافع حرم
هدف این وبلاگ معرفی شهدای مدافع حرم و اهداف و راه و روش آنهاست باشد که بتوانیم اندکی از زحمات آنان و خانواده هایشان را جبران کنیم.
یک بار هادی به من گفت: "زینب! فیلم خداحافظ رفیق را دیدهای"؟ گفتم "نه". نشستیم با هم دیدیم. یک مدت فکر میکردم هادی هم مثل آدمهای درون فیلم هر شب دارد با موتور با دوستانش به بهشت زهرا(س) میرود. صحنههای این فیلم همهاش جلوی چشمهای من است. همهاش نگران بودم میگفتم نکند شباهتهای هادی با محتوای فیلم اتفاقی نباشد. الان میفهمم چرا هادی انقدر به فیلم "خداحافظ رفیق" علاقه داشت».
شهید ذوالفقاری با هیچکس از جنگیدن صحبتی نکرده بود جز مادر و پدرش. در تماسهای تلفنیاش آنها را در جریان میگذاشت و میگفت که قرار است برای دفاع از حرم اهل بیت(ع) به جنگ برود. اما اشک و دلتنگی خواهرانش مانع میشد تا همه چیز را برای آنها بگوید.
شهیدمحمدهادی ذوالفقاری
پسرک فلافل فروش
@ravaayatefath