شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۱۵۰ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

۲۰
بهمن

‍ بسیجی شهید محمدکاظم توفیقی:

سـالـروز پــرڪشـیـدنـت مـبـارڪ

 همسر آسـمـانـے مـن

دعـایمان ڪن ڪه سخـــت 

محـتاجیم

سلامِ مارا بہ بے بے برسـان

تولد70/11/10

شهادت94/11/16

تشیع94/11/20

اے سایہ ے سـَرمـ

    تا کہ تو رفتے همسـرمـ ...

ناباورانه یک سال گذشت...

هنوزهم چشمان منتظرم دربهت رفتنت مانده است....

درنبودت خیلی غریبم....

پرنده مهاجرم دیارعاشقی

نازنینا سال گذشته چنین ایامی یادت هست...!!!

من بودم و تعریف خاطرات تلخ نبودت وخاطرات شیرین زندگیمان... روبروی بانویی از جنس صبر...

و سؤالش ...!؟

اولین شکستن ، و چه زود این اولین شکستنها ممتد شد...

پاسخم را یادت هست...

آری تکرار خاطره ای از جنس دردِ فراق از بابِ تکرارِ حادثه نبودن است...

درچنین روزهایی بودکه بانوی توباتمام وجودبرنامه بازگشت غرورآفرین مردش رابادنیایی ذوق وشوق تدارک میدید 

سراپاذوق وشادی بودم که بعداز۴۵ روزدردفراق ودوری همسفرلحظاتم با،افتخارقراربودبازگرددوآرامش رابرای دل طوفانی ام به ارمغان آورد..

ومن همه جانم شادازخبربازگشت تو...

اما....

برای منی که پر،بودم ازغم ودلتنگی تو

پیکر نازنینت رادرغربت چشمهای خسته ومنتظرم،به دستان یخ زده ام سپردند

نازنینم باتمام وجودم شکستم....

وقتی بوسه آخر رابرپیشانی ات زدم باسردی پیکرت قلب بانویت هم یخ بست تا،ابد...

لحظه آخرجانسوز وداع که باقلب شکسته ودلی پردرد ودردجانکاه فراغت جسم نازنینت رابه سردی خاک سپردم وآخرین نجواهای عاشقانه رادرگوشت نجواکردم 

ای تمام وجودم چطورباورکنم

ناباورانه یک سال گذشت...

دراین وانفسای دنیای پردردم

و باز تو نیستی که ،بانویت راهمراهی کنی..

و من باز با بغضی فرو خورده بربالین معبدگاه تو با هر کلمه شوری و تلخی اشکهای مانده در پس سد چشمهایم را مزه مزه کنم... 

جانا این فراق را صبری باید ، و صبری عظیمتر برای ادامه این راه ...

و تو تنها میدانی که تمام جان منی ماندن بدونه تو دراین دنیای،فانی چقدر سختر از دلکندن و پریدن است...!!!

تو پریدی و رفتی و من مانده ام ودرد دوری...

کاش این فراق را شما به لحظه وصال نزدیکتر کنید یا ایها العزیز

شهید مدافع حریم آل الله محمد کاظم توفیقی 

دلنوشته ایی از جنس دلتنگی

@pejjjjjjmaaan



  • دوستدار شهدا
۲۰
بهمن

شهید محمد علی قربانی

شهید عباس کردانی

 که باهم در یک جا شهید شدند 

و با هم به ایران بازگشتن .

و  سالگرد هر دوتا شهید هست.

شادی روحشون صلوات

@molazemanharam69

  • دوستدار شهدا
۲۰
بهمن


 

گلزارشهدای بهشت زهرا ی تهران قطعه ۵۰

ارسالی کاربران

"شادی روح هر دوشهید صلوات"

@shahidmostafasadrzade

  • دوستدار شهدا
۲۰
بهمن


20 بهمن ،سالروز تولد شهید مدافع حرم حاج عبدالرحیم فیروز آبادی 

روحش شاد و یادش گرامیباد.

  • دوستدار شهدا
۲۰
بهمن

بهمن از راه رسید، یک سال از رفتن پدرم می گذرد، پدری که با شهادتش افتخار ما شد.

سلام بر پدر مهربانم که هر گاه دلتنگ می شدم سرم را بر زانوهایش می گذاشتم و آرام می شدم. 

سلام بر پدری که دست محبت و مهربانیش همیشه همراه ما بود، 

روز 20 بهمن سال 94 آخرین دیدار ما بود. 

آن روز وقتی با شور و اشتیاق برای اعزام شدن به سوریه و دفاع از حرم عمه سادات آماده می شدی، اگرمی دانستم که آخرین دیدار است، بیشتر در آغوشت می ماندم...

یک سال از آخرین دیدار با پدرم می گذرد، دلم سخت گرفته، دلم برای لبخندهای پُر از مهرت ودستان گرم و مهربانت تنگ شده اما وقتی به آرامانت فکر میکنم ، آرام می شوم. به راستی در مناجات های شبانه و قنوت نماز شب هایت چه می خواندی که شهادت نصیب تو شد؟

پدرم، از روزی که به شهادت رسیده ای، مادر درس صبوری در زندگی را برایمان مشق می کند، می کوشد تا بیشتر از همیشه محبت ها و مهربانی ها را به پایمان بریزد. و تنها برادرمان هم دست پُر ز مهر و محبتش را همیشه بر سر ما می کشد تا مبادا دوری و دلتنگی تو را احساس کنیم. خواهر کوچکترمان بیشتر دلش برای دیدنت پر می کشد و گاهی بغض ها و اشک هایش را بی صدا با دیدن قاب عکست در سینه مخفی می کند.

یک سال از آخرین دیدارمان می گذرد، اگرچه امروز دلتنگ تو هستیم ولی عزت و عظمتی که با شهادت خود برایمان به ارمغان آوردی دلمان را قرص کرده که راهت را ادامه خواهیم داد. با حجاب مان و پیروی از دستوارت رهبری که همیشه بر روی آنان تاکید داشتی.

شهادت، بزرگترین آرزویش بود. وقتی خاطرات گذشته را در عکس ها مرور می کرد همیشه می گفت که از دوستان شهیدش جا مانده.. همیشه میگفت کاش در کربلا بود و امام حسین را یاری میکرد. وحالا پدر من در راه دفاع از حرم خواهر سید الشهدا(ع) به شهادت رسید.

خواهران مدافع حرم

@molazemaneharam

https://telegram.me/joinchat/B0bupz1QIYZDQntEl0ChxA

http://uupload.ir/files/q2rn_1_sh1.jpg

  • دوستدار شهدا
۲۰
بهمن


آقا سید همیشه سرحال و شاد بود همیشه و همه جا لبخند به لب داشت همیشه تو هیات ها تو اردوهای راهیان نور با وجود اینکه کلی به خاطر روضه هایی که خونده می شد گریه می کرد بعد از اتمام مراسم شوخی کردنش گل 

می کرد سر به سر همه می گذاشت همه رو می خندوند و شادشون می کرد.

یادمه یه بار دقیقا یک ساعت با هم دوتایی تو اردوی راهیان نور کشتی گرفتیم و آخرش دیگه از شدت خنده کشیدیم کنار ....

 چقدر تو هیاتها ...

تو راهیان نور...

حضورت و جات رو باید با اشکهامون پر کنیم رفیق

تو نوری بودی که اومدی چند صباحی در زمین موندی و رفتی تا هفت آسمان 

آنجا که لیاقتت بود...

کانال شهید مدافع حرم پهلوان آقا سید میلاد مصطفوی

@ShahidMiladMostafavi

  • دوستدار شهدا
۱۸
بهمن


همسر شهید روح الله صحرایی:

در همان روز که شهید

 آقا روح الله به شهادت رسید

 دوست و یار و همسنگرش

 آقا رضا حاجی زاده از ناحیه دست مورد اثابت گلوله قرار می گیرد .

 به گفته آقا رضا شهید صحرایی

 در دو سه متری همسرم شهید شدند

 شهید صحرایی وقتی بلند می شوند

 تا ظاهرا مهماتی را برسانند

 تک تیرانداز تکفیری قلب شهیدصحرایی  را هدف قرار می دهد.

آقا رضا قبل از شهید صحرایی از ناحیه دست زخمی شده بود ولی با همان 

وضعیت شهید را تا آمبولانس حمل می کند تا به عقب برگردد .

اما آقا رضا حاجی زاده با همان دست

 زخمی تصمیم می گیرد تا تک

 تیرانداز تکفیری را هدف قرار دهد.

 البته آقا رضا از این به بعد را برای من نگفتند ولی بعدا متوجه شدیم

 زخمی که بر روی بینی آقا رضا است بخاطر ضربه قسمت دوربین سلاح بوده است که در همان روز به دلیل شلیک زیاد اتفاق افتاده است ،

روح الله خیلی برایش عزیز بود بالاخره توانست آن تک تیز انداز را بزند و انتقام شهید روح الله صحرایی را بگیرد.

آقا محمودرضا


  • دوستدار شهدا
۱۸
بهمن


حسینعلی حتی دردوران جنگ تحمیلی هم درجبهه های حق علیه باطل درسپاه محمد(ص)بود.

درآذربایجان هم همراه ابوحامدبودکه اونجازخمی شدوبرگشت.....

درزمان حال نیز در سوریه به نبردعلیه دشمن پرداخت.

حسینعلی کسی بودکه دیربه دیرمیرفت مرخصی طوری که بعضی وقتا تا6،8ماه هم خونه نمیرفت و علیه #داعشی هانبردمیکرد.

تونیروهای ما ارشد چایی بود.

هرکی ارشد چایی میشد شهید میشد.

بهش گفتم توارشدنشو وگرنه شهیدمیشی ......

ولی بچه هابهش میگفتن تواین همه تو جنگ بودی پس جرا شهیدنمیشی میرزایی؟

خیلی مرد مخلص وآرومی بود

بی حاشیه.....

صبح زود همیشه برابچه ها چایی میذاشت و....

همه دوسش داشتن...

بلاخره شهید شد...

راهش پررهرو....

به نقل از همرزم

@Sardaranebimarz

  • دوستدار شهدا
۱۸
بهمن


بسم رب الشهدا والصدیقین

قلم در دستانم میلرزد برای نوشتن از تو، سلام بر تو ای مدافع حریم عشق،سلام ای برادرم! ده سالی هست که ندیدمت، ده سالی هست که فاصله بین تو ومن حکمرانی کرده است، روزها را شب وشب ها را روز کرده ام، بی آنکه تو را در کنار خود حس کنم، زمستان بی تو فرا میرسد، زمین زیر برف پنهان میشود،سکوت دامنگیر وتمام هم وغم من جای خالی توست.

این که کجا ساکن هستی؟؟؟

ده سال را با صدای پر احساس تو قد کشیده ام، با واژه واژه حرفهایت زنده گی کرده ام، دراین ده سال بهار های زنده گی ام یکی پس از دیگری غریبانه تر بانگ تحویل را مینواخت. بی تو تمام فصول سال برایم تکراریست هیچ فصلی برایم جز زمستان باقی نمانده است. من دراین ده سال پشتم تنها به نام والایت گرم بوده وعکسی که در کنج قلبم از چشمان پر مهرتو داشتم.

در این ده سال بذر حسرت را در دل کاشته ام، حسرت دیدار با تو را، حسرتی که تا قیامت بر دلم خواهد ماند وروز به روز بیشتر خودنمایی میکند.

چهره ات را درست نمیدانم به گمانم نسبت به تصاویر باقی مانده در آلبوم ذهنم کلی ت5ییر کرده است.تنها یادگاری باقی مانده از تو برایم مهربانی ها وشوخی های دلنواز توست چقدر برایم این یادگاری ها شیرین ودوست داشتنیست. هر زمان که لب به سخن باز میکردی تنها سهم من از شنیدن حرفهایت بغض وهق هقت بود،درست مثل آخرین تصویری که برایم به یادگار گذاشتی چقدر ساده بودم که مانع از ریزش اشکهایت میشدم، بی آنکه متوجه باشم چگونه پاسداری از حرم آل الله را پشت بغض های مردانه ات فریاد می زنی ولیاقت شهادت در این راه را به رخ من میکشیدی.

تو به فکر گنبد عشق بود آن زمان که من در فکر رخت دامادی ات بودم. تو درمیدان های جهاد با حرامیان دست وپنجه نرم میکردی وپیشتر کوله ات را برای اوج آماده کرده بودی. هیچ فکر نمیکردم روزی پارچه ی سفیدی را بجای رخت دامادی برگزینی، من در پی هم نفسی برای تو دراین قفس دنیایی  ولی تو در فکر  بال گشودن بسوی لا مکانها.

خبر آمدن به پیشت خواب از چشمانم ربوده بود آن زمان که من برای غافل گیر کردنت در محضر امام هشتم نقشه چینی میکردم تو بساط غافل گیر کردنم را پیشتر راه انداخته بودی نمیدانستم،نمیدانستم یوسفم را در مکانی به آوازه ی معراج شهدا زیارت کنم.نمیدانستم تابوت اوج رشلدت هایت خواد بود. به زیبایی نام شهید را یدک میکشیدی ومن حسرت لمس گرمای دستانت را حسرت دیدن چهره ات را تا قیامت بر دل میپرورانم .نمیدانستم سهم من از آن همه بیقراری ،تنها پنجشنبه هایی بر سر مزارت هست تو در اوج پرواز بی سقوط خود به سر میکنی ومن زمین گیر خاک مزارت شده ام حتی صدایت را که گاهی مداحی شبهای دل تنگیم بود را ندارم من تا قیامت بذر حسرت را در دل میپرورانم. حسرت کوبیدن دری را که تو بر روی همگان باز گشوده بودی حسرت دیدن لبخندی را که تو مهمان تمامی چشم ها کرده بودی. من مدافع چادر خود وغیرت تو خواهم بود. من یک به یک مردان زنده گی ام را فدای بانوی دمشق خواهم کرد. من مدافع راهت خواهم بود.من مدافع خواهم بود....

کانال سرداران بی مرز

@Sardaranebimarz

  • دوستدار شهدا
۱۸
بهمن

  • دوستدار شهدا