شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۱۲۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

۲۱
مرداد


روایتی از همسفر اولین سفر شهید باغبانی به سوریه 🍁 

.هادی خیلی خانواده دوست بود و دخترش را دوست داشت .  یک روز آمد گفت سید بیا این پلان را ببین . یک دختربچه ای سرش را از یک پنجره ای که میله داشت کرده بود بیرون و هادی فیلم گرفته بود و دست و پا شکسته به عربی با او حرف میزد و میگفت چند سالت است دخترم ؟ اسمت چیست ؟

آن دختر هم کوچک بود و متوجه نمیشد . فقط میخندید و شکلک در می آورد  و هادی هم میخندید و شکلک در می آورد .

پلان که تمام شد دیدم حالش منقلب است و چشمانش کمی نم دارد . . گفتم چه شده ؟ گفت سید تکلیف و این ها سر جایش ، دلم برای دخترم تنگ شده . . .

زنگ میزد . خیلی سختش بود که خودش را کنترل کند و کم به خانه زنگ بزند . . چون آدم دلش میخواهد زنگ بزند دیگر .. بعضی اوقات نمیشود . . دلش بال بال میزد و دلتنگ بود و معلوم بود که دلتنگ است ..

خیلی داستان داشتیم با هادی و خاطرات دخترش..

کانال شهدای مدافع حرم

@mostafa_sadrzadeh



  • دوستدار شهدا
۲۱
مرداد


به امید ظهور نزدیک آقا صاحب الزمان .

ای کاش به کربلا می رسیدیم.

ای کاش به کربلا نرسیده ، به اسرای کربلا می رسیدیم .

ای کاش به خیمه آتش گرفته می رسیدیم.

ای کاش به گوش پاره شده می رسیدیم.

ای کاش به زنجیر در بدن فرو رفته می رسیدیم.

ای کاش به خرابه نشین شام می رسیدیم..

ای کاش به سه ساله دلتنگ پدر می رسیدیم.

ای کاش به تشت حامل سر مبارک می رسیدیم .

ای کاش به خیزان به لب نشسته می رسیدیم .

ای کاش به سه ساله به غم پدر نشسته می رسیدیم .

ای کاش به زینب در جوانی پیر شده می رسیدیم...

ولی چه حیف که نرسیدیم

ولی می دانیم که مادری هست که هنوز هم مدافع ندارد

می رویم که ثابت کنیم که بانوان این آل الله مدافع دارند و می رویم که ثابت کنیم این چنین است.

هدیه به شــهدا صــلوات 

مــیقات 

@mighat201

  • دوستدار شهدا
۲۱
مرداد


✍️ یادداشت شهید مدافع حرم مرتضى عطایى (ابوعلى) به تاریخ ١٣٩٥/٢/١٧، 

در خصوص شهادت شهید مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سیدابراهیم)

@labbaykeyazeinab

  • دوستدار شهدا
۲۱
مرداد


به بهانه شهادت "شهید حججی"، همسرجوانش جزئیاتی را از نحوه خبردار شدن از اسارت و شهادت این شهید را روایت می‌کند. در زیر قسمتی از این گفتگو را میخوانید.

از اسارت محسن چطور باخبر شدید؟

سه شنبه بود که عکس محسن را در تلگرام دیدم.

همان عکس معروفی را که محسن را اسیر داعشی‌ها نشان می‌دهد؟

بله همان عکس را دیدم. من تلگرام محسن را روی گوشی خودم نصب کرده بودم، یک دفعه دیدم دریکی از گروه‌هایی که با دوستانش داشت، عکسی را فرستادند و گفتند برای آزادی این اسیر دعا کنید. من عکس را باز کردم و دیدم این اسیر محسن من است.

چه حالی داشتید؟

انتظار اسارتش را نداشتم به‌خاطر همین شوکه شدم اما چون محسن از من خواسته بود کمک کنم در مسیر شهادت باشد، آرزو کردم که به همان هدفش برسد . من می‌دانستم که اگر محسن الان هم شهید نشود،‌اول و آخر شهید می‌شود،‌چون مسیرش شهادت بود و با تمام وجودش شهادت را می‌خواست.

همسر شما در این عکسی که منتشر شده،‌ آرامش عجیبی دارد،‌ آنقدر که این آرامشش نظر همه را جلب کرده و در این چند روز خیلی ها از اسیری می‌گویند که بدون ذره‌ای ترس مقابل داعشی‌ها ایستاده.

 خودتان محسن را در این عکس چطور دیدید؟

همان طور که بود دیدم. شما این عکس را نگاه کنید، انگار نه انگار که شوهر من تیر خورده و اسیر دست داعشی هاست، عکس طوری است که انگار محسن، آن نیروی داعشی را اسیر گرفته . به چشم‌های شوهر من نگاه کنید، اصلا ترس در این چشم‌ها نیست، همه‌اش شجاعت است، دلیری است، ‌محسن توی این عکس مثل کوه است، با صلابت است. بگذارید یک خاطره‌دیگر برایتان تعریف کنم،من امسال به مناسبت روز مرد، یک انگشتر دُر نجف برای محسن هدیه خریدم ، روی این انگشتر «یازهرا» حکاکی شده بود. وقتی محسن می‌خواست برای بار دوم اعزام شود، همه انگشترهایش را درآورد، الا این یکی. گفت من این یکی را با خودم می‌برم، من از اینها به‌خاطر حضرت زهرا(س) کینه دارم،‌من تا لحظه آخر باید نشان بدهم که شیعه امیرالمومنین (ع) هستم. بعد من در این تصاویری که بعد از شهادت محسن از پیکر بی‌سرش منتشر شده،دقت کردم دیدم این انگشتر دستش نبود. مطمئتنم که داعشی‌ها انگشتر او را از دستش درآورده‌اند چون اسم حضرت زهرا(س) رویش حک شده بود.

خبر شهادت محسن را کی شنیدید؟

ساعت سه بامداد چهارشنبه... من اصلا خواب به چشمم نمی‌آمد، بعد از اینکه عکس اسارتش را دیده بودم مدام فکر می‌کردم که الان محسن در چه حالی است، یک دفعه دیدم در گروه های تلگرامی زدند که شهید بی‌سر،شهادتت مبارک... دیدم این شهید بی‌سر، محسن من است. همان موقع فهمیدم که محسن به آرزویش رسید. من افتخار کردم که محسن شهید شده ،‌گفتم خدایا شکرت که محسن به آرزویش رسید. همان موقع فکرکردم که چقدر شوهرمن پیش اهل بیت عزیز بود که از هرکدام یک نشانه‌گرفت و شهید شد. دیدم دشمن برای امام علی(ع) خنجر کشید، برای همسر من هم خنجر کشید، سر شوهرمن را مثل امام حسین(ع) ازتن جدا کردند، محسن مثل علی اکبر جوان بود، مثل حضرت زینب(س) اسارت کشید... دیدم ارادت شوهر من به اهل بیت آنقدر زیاد بود که از هرکدام یک نشانه گرفت و شهید شد.

یعنی تصویر پیکر بی سرهمسرتان را هم بعد از شهادت دیدید؟

بله من تصویر بدن بی‌سرش را دیدم، خیلی‌ها به من گفتند که این عکس را نبین، گفتند تو همان عکسی را ببین که محسن استوار ایستاده و اسیر شده، این یکی را نگاه نکن. اما من گفتم نه اینطور نگویید، مگر حضرت زینب(س) در مجلس یزید نفرمودند که «ما رایت الا جمیلا.» من هم هیچ چیز جز زیبایی در این مسیر، در این عکس نمی‌بینم.

صبر زینبی

شهید مدافع حرم

شهید محسن حججی

کانال رسمی شهیدمصطفی صفری تبار

@shahid_mostafa_safaritabar


  • دوستدار شهدا
۲۱
مرداد

همرزم شهید محسن حججی:

موقعیت مکانی مسیری که شهید حججی و همرزمانش در حال مبارزه با داعش بودند

 و به فیض شهادت رسیدند، همان مسیر عبور اسرای کربلا به سمت شام است

@jamondegan

  • دوستدار شهدا
۲۱
مرداد

بسم رب الشهدا و الصدیقین 

رزمنده مدافع حرم قاسم نظری به جمع شهدای مدافع حرم پیوست.

اعزامی از رفسنجان

محل شهادت سوریه تدمر

کانال جاماندگان قافله شهدا 

@jamondegan


بسم رب الشهدا و الصدیقین

رزمنده مدافع حرم سرهنگ جان محمد علی پور به جمع شهدای مدافع حرم پیوست

شهادت سوریه

اعزامی از اندیمشک

@jamondegan


مدافع حرم حضرت زینب (س)

« مصطفی خوش محمدی »

اعزامی گرگان، درراه دفاع ازحرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب(س) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

@Haram69

  • دوستدار شهدا
۲۰
مرداد


بلا کشیدنشان در ولا سرامد بود

غمی که پای علی داشتند بی حد بود

"هزاره" ماند و هزاران هزار ماتم و درد

همیشه غربت این طایفه زبانزد بود

 شهادت بیش از ٦٠ نفر از شیعیان میرزااولنگ

 @labbaykeyazeinab

  • دوستدار شهدا
۲۰
مرداد

بسم  رب الشهداء والصدیقین

مدافع حرم حضرت زینب (س) « سجاد باوی »

اعزامی خوزستان ،" شهـرستان کارون " درراه دفاع ازحرم عقیله بنی هاشم

 حضرت زینب(س) به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

@Haram69

  • دوستدار شهدا
۲۰
مرداد

خاطرات برادر رزمنده از 

شهید مدافع حرم 

حمید قنادپور

روز ١٣رجب بود عملیاته سنگینی انجام شده بود

کلی شهید  و مجروح داده بودیم به قدری حال بچه ها خراب بود که حوصله ی هیچ چیزو نداشتیم یهو یکی از بچه ها گفت بریم بیمارستان (الحاضر) مجروحا رو ببینیم شاید بچه ها اونجا باشن یکم حالمون عوض شه

رفتیم بیمارستان دیدم اونجا به قدری مجروح و زخمی زیاده که ما هم بسم الله گفتیم شروع کردیم کمک کردن

بعد از چند ساعت که مجروح را رو سر و سامان دادیم تازه نشستیم و شروع به استراحت کردیم 

اولین بار بود حاجی و دیدم تعریف شوخ بودنشو زیاد شنیده بودم ولی اولین بار بود از نزدیک دیدمش 

اون شب دکتر حال خوبی نداشت معلوم بود تو فکر اینه که چرا جا مانده و شهید نشده

باشون احوال پرسی کردم و گفتم حاجی ما شنیدیم شما شوخ طبع هستینو اومدیم با بچه ها شب میلاد امام علی یکم حالمون خوب بشه شما هم مثل اینکه حال خوشی ندارین

که یهو حاجی بلند شد رفت تو داروخانه بعد از یه مدت دیدیم با لباس روحانیت اومد بیرون

دقیقا شبیه به خودش که یه چشمش اشک بود و یه چشمش خنده ما هم همون حالو پیدا کردیم

اون روز شاد شدیم با کارای حاجی اما ته دلمون غصه ی چرا جامانده ایم مونده بود  ما هنوز هم جا مانده ایم اما اون حاجی اون دکتر اون پرستار غصه ی دلش واقعی بود و تو روز میلاد امیرالمومنین شهادتشو تو شب شهادت امیرالمومنین عیدی گرفت.

خوشابه حالش

بدا به حال ما

کانال جاماندگان قافله شهدا 

@jamondegan

  • دوستدار شهدا
۲۰
مرداد

"دعا کن رفیق، مانده بی سر شدنم در ره زینب جانش"؛ 

این آخرین پیامکی است که شهید مدافع حرم "محسن حججی" به یکی از دوستانش ارسال کرد

@farhangsorkh

  • دوستدار شهدا