شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۱۵۵ مطلب در دی ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۴
دی


بسم رب الشهدا والصدیقین

‏‎‏‎مدافع حرم حضرت زینب سلام الله علیها « سید قاسم حسینی » از لشکر سرافراز فاطمیون ، درراه دفاع ازحرم عقیله بنےهاشم به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

بانک اطلاعات شهدای مدافع حــــــرم 

@Haram69

  • دوستدار شهدا
۱۴
دی

ورامین

 @fatemeuonafg313

 ڪانال رسمے فاطمیون

  • دوستدار شهدا
۱۴
دی


به نقل از مادر بزرگوار شهید مصطفی عارفی (ابوطاها) 

مصطفی شهادت را گرانبهاترین حرکت برای آبیاری درخت اسلام معرفی می کرد. همواره به جهت آماده کردن خانواده از شهادتش سخن می گفت؛ "مگر نه اینکه مرگ سراغ همه خواهد آمد و گریزی از آن نیست، پس چه بهتر که با این مردن معامله ای صورت پذیرد، او با یقین قلبی از ایثارگری و شهادت در راه دفاع از حرم اهل بیت (ع)که خشنودی خدا را در پی دارد سخن می گفت... 

مصطفی شهادت را بهترین هدیه و شکوهمند ترین لحظه برای خود می دانست.. 

او آگاهانه مسیر شهادت را انتخاب کرد و به تمامی زوایای جنگ در مناطق عراق و سوریه واقف بود.....ا و همیشه در صحبت هایش اشاره به عظمت و لذت آن دنیا برای مومنان می کرد.

روحش شاد.. یادش گرامی و راهش پر رهرو... 

@shahid_sokhandan

  • دوستدار شهدا
۱۴
دی


 یکی از دانشجویان مربی شهید مهدی طهماسبی خاطره ای از او نقل میکند که؛

شهید طهماسبی همیشه اول کلاس را با این آیه از قران شروع می کرد :

 رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا

بعد از پایان کلاس درس چند موضوع برای تمرین میدادند که برای جلسه بعدی حل کنیم؛ بعضی از دانشجوها جواب را از همدیگر کپی می کردند و مربی شهید با دقتی که داشتند ، متوجه میشدند و تذکرشان همیشه همراه بود با جملاتی طنز که در پای برگه ها می نوشتند. 

خاطرم هست روی کپی یکی از دانشجوها روی برگه جوابشان نوشته بود: 

 "فلانی و فلانی پیوندتان مبارک!!" 

شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی 

خواهران مدافع حرم 

@molazemaneharam

@humanity_defenders

https://telegram.me/joinchat/B0bupz1QIYZDQntEl0ChxA

http://s3.img7.ir/Jnpwy.jpg

  • دوستدار شهدا
۱۴
دی


خنک آن روز

که پرواز کنم

تا بر دوست ...

@bisimchi1

  • دوستدار شهدا
۱۴
دی


سرگرد پاسدار موسی جمشیدیان

تحصیلات:دانشجو کارشناسی ارشد

متولد:۶۲/۸/۲۸

شهادت:۹۴/۸/۱۴

محل شهادت:سوریه

پدرش نذر کرده بود اگر خداوند به او پسری عنایت کرد نامش را موسی بگذارد.

شهید موسی روز

ولادت امام موسی کاظم (ع)به دنیاآمد.

آقا محمودرضا

  • دوستدار شهدا
۱۳
دی

 

برخی از دوستان لطف دارند و خیلی دوست دارند که خواب ها و کرامات شهید حجت رو در کانال ایشان قرار دهیم, اما خانواده مناسب ندیدن برای انتشار و ایجاد برخی مشکلات ممکنه.

 همانطور که بسیاری از دوستان مدام خرده می‌گیرند که شما از شهیدتون بت ساختید یا مدام از خودتون تعریف میکنید چقدر ریاکارید چقدر مغرورید...

 ماهم شهید دادیم ولی مثل شما نیستیم و خیلی موارد دیگر که بماند.

 طبق گفته خیلی از دوستان و مقام معظم رهبری رهبری و حتی خود شهیدان: زنده نگهداشتن یاد_شهیدان کمتر از شهادت نیست .

 شهدا که رفتند و کار حسینی کردند ما باید کار زینبی کنیم وگرنه یزیدی هستیم و فقط قصد معرفی شهید به جامعه داریم برای عبرت گرفتن، برای معنویت، برای کندن از این دنیای فانی، برای ایجاد انگیزه در شرایطی که کشورهای غربی به پوچ گرایی رسیده اند و در حال اشاعه فرهنگ مسموم‌شان در میان جوانان این بلاد هستند.

شهدا با خون خود مانع این هجمه خواهند شد البته موثر برای انسان‌های پاک سرشت و بیدار خواهد بود، کسی که خود را به خواب زده نمیتوان بیدار نمود گرچه حسین زمان‌شان به مسلخ برود.

 مگر ما به این شهدا شک داریم ؟؟

مادر شهید حجت شیرزنی ست که امثال او در زمان مان بسیار است، مادرانی که این فرزندان را با سختی های فراوان روزگار جنگ و مهاجری و مشقت زندگی پروراندن و وقتی قد کشیدند و باید عصای دست شان باشد آنان راقربانی کردند. اما به حق این مادران زرنگند عصای دست جاودانه اخرت را به عصای دست دنیا ترجیح دادند.

مادر همیشه دلتنگ رضاست و همیشه برایش در خلوت خانه گریه میکند.

میخواست برای آخرین بار صورت برادرم را ببوسد.

دستهای نازنینش را اما ... مدتی بود دلتنگی و گریه شدیدی برای داداش رضا داشتند عکسی که به همراه سید حکیم هست را همیشه میبوسد که دست های پسرم در این عکس هست و مدام با خود میگفتند کاش میشد بروم حلب و جای ماشین سوخته‌اش را ببینم شاید قسمتی از بدنش روی زمین مانده باشد (زیرا بار اول پس از شهادت یکی از دوستانش پیکرش را در میان چفیه‌اش جمع اوری کرد که آن را در سرزمین امام رضا به امانت سپردیم. 

بار دوم پس از دوماه دوست و همرزم دیگرش شهید سید حکیم هم باقی مانده بیسیم سوخته اش، دسته عینکش، اسلحه سوخته‌اش و برخی از باقیمانده های پیکرش را جمع آوری کرد و در زیر درختی که در نزدیکی ماشین و محل شهادت بود به خاک سپرد) .

چند شب پیش خواب دیدند رضا با پیکری سالم بر در خانه ایستاده میگوید: 

مادر اینجوری خوبه؟

 بیام تو؟

 و مادر گریه کنان به استقبالش میرود و می‌بوسدش و می‌گوید بله مادر بیا تو 

تو کجا بودی تا حالا؟ 

کجا به گیر دشمن رفتی ؟

 چرا این کارو کردی؟

 چرا رفتی خودت رو اینجوری کردی؟ 

رضا دو بار تکرار میکند : 

《مادر من آزاد شده‌ام . مادر من آزاد شده‌ام...》

آری واقعا رضا رفت و آزاد شد این ماییم که اسیر دنیا شده‌ایم.

کانال سردار شهید حجت

http://telegram.me/joinchat/C_uoXD7j7RAZyxJDNv_Cjg

  • دوستدار شهدا
۱۳
دی

‍ من فاطمه زهرا، فرزندِشهید علی فوزی طه هستم؛ یتیم شده در باعزّت ترین درجات.

من دخترِ شهیدی هستم که لباسِ دنیا را درآورد تا لباسِ جهاد در راهِ خدا را بر تن کند...

پ ن ۱:

بخشی از دکلمه خوانیِ دخترِشهید علی فوزی طه در مراسمِ چهلمین روزِشهادتِ پدرش

پ ن ۲:

عکس مربوط به جشنِ تکلیفِ فاطمه زهرا، دخترشهید

الشهید المجاهد علی فوزی طه 

انتم وسام الفخر والعزة 

حزب الله 

ابنة الشهید 

لبیک یا زینب(س)

https://telegram.me/joinchat/BUoPxDyWQYbhMi0DLC7gxA

  • دوستدار شهدا
۱۳
دی


حاج حمید نسبت به سرنوشت جوانان جامعه بی تفاوت نبود و از تمام نیرو و امکانات خود برای کمک به آنها استفاده می کرد. 

روزی با حاج حمید در حال گذشتن از محلی بودیم، ایشان جوانی را دید که سر کوچه ایستاده بود، زنجیری در دست گرفته بود و وقت گذرانی می کرد. حاج حمید کنار این جوان رفت و پرسید: چرا اینجا ایستاده ای؟ 

جوان گفت: چون بیکارم.

ایشان پرسید: یعنی اگر کاری برای تو پیدا شود مشغول به کار می شوی؟  جوان پاسخ داد: بله.

حاج حمید از او خواست که شب برای نماز به مسجد چهارده معصوم که ایشان با دست های خودش آنجا را بنا کرده بود، بیاید.

جوان شب به آنجا رفت و حاج حمید بعد از سوال و جواب راجع به وضعیت او کاری مناسب با وضعیتش در بانک انصار برایش در نظر گرفت.

کانال شهید مدافع حرم حاج حمید مختاربند (ابوزهرا)

@shahid_mokhtarband

https://telegram.me/joinchat/C9nfRDyiUT9Ge3dS7KO61g

شھداے مدافـــع حـــرم قــــمــ

  • دوستدار شهدا
۱۳
دی


قبل رفتن به سوریه بهش گفتم حسین !

امسال حرم رو چه میکنی؟؟

گفت میخوام برم سوریه..

بعد خندید ..

حالا اگه خودم نرم ان شاءالله سرم بره..

درست همون طوری که گفت اتفاق افتاد...

دوستان حسین گفتن ما هرسال با حسین میرفتیم حرم...

امسالم میبریمش...

از سپاه خواستن تا پیکر رو تحویل بدن برای پیاده روی اربعین...

یه تیکه راه پیکر رو، روی دست پیاده بردن ...

توی مسیر نجف به کربلا...

وبقیه رو با ماشین..

حسین امسال هم به کربلا رفت...

خودش که نه ..

جان را به او رساند..

راوی دوست شهید حسین هریری

telegram.me/joinchat/BiJB-T51ZFonOjO8RdEtCw

Molazemane_Har🕊

  • دوستدار شهدا