روایت نحوه شهادت
شهید عبدالرحیم فیروزآبادی به نقل از
جانباز مدافع حرم عمار کریمی
دوست و همرزم شهید:
حومه جنوبی حلب شهری به نام شهر الحاضر داره. ما هم قرار بود تو اون منطقه عملیات کنیم ، منطقه ستون پنجم داشت و برای اینکه عملیاتمون لو نره با ماشین از مقر حرکت کردیم تا نزدیکی های دشمن شب هم تو خونه هایی که فقط آوار و خرابه ای از اونها باقی مونده بود استراحت کردیم...توی دو تا خونه توقف کردیم ولی در خونه ی سوم مستقر شدیم ؛خونه که نه!!! یه روزی خونه بود اما حالا بخاطر جنگ و درگیری دربو داغون شده بود هیچی نداشت حتی در و پنجره آذر ماه بود هوا هم خیلی سرد بود ؛ لباس درست و حسابی هم نداشتیم ؛ عجیب احساس سرما می کردیم... پتو همراهمون بود با کمک عبدالرحیم به در و پنجره پتو نصب کردیم هرکسی یه جایی برای استراحت پیدا کرد عبدالرحیم هم دم در که باد میومد و سرماش زیاد بود خوابید.
عادت نداشتم قبل عملیات بخوابم همون طور که دراز کشیده بودم چشمم به عبدالرحیم افتاد ، خیلی با هم صمیمی بودیم رفتم بالا سر رحیم صداش کردم . عبدالرحیم...
عبدالرحیم... بیدار شو...عبدالرحیم هم چشماشو باز کرد لبخندی زد و دوباره خوابید...
ما تیم شروع کننده ی عملیات بودیم نماز صبح با پوتین توی سنگر خوندیم ؛ هوا گرگ و میش بود با دو نفر از رفقا خودمونو رسوندیم پشت سنگرِ دشمن فاصله با دشمن حدود چهل متر بود... ما به عنوان خط شکن حمله رو شروع کردیم بعد هم بچه ها زدن به خط ... همون اوایل درگیری بود که عبدالرحیم تیر خورد و چون عملیات تازه شروع شده بود وسیله ای مثل پی ام پی نبود که زخمی هارو ببره... عبدالرحیم هم خونریزیش شدید بود...
ما رزمنده ای شجاع و برادری عزیز رو از دست دادیم...نبودن عبدالرحیم باعث نمیشه فراموش بشه بلکه هرروز که می گذره دلتنگ تر میشیم.
کانال آقا محمودرضا