وقتی نباشی
تحمل تنهایی
کار سادهای نیست
چون
تنهایی قبل از تو
با تنهایی بعد از تو
زمین تا آسمان فرق میکند
همسر شهید هادی زاهد
@bisimchi1
وقتی نباشی
تحمل تنهایی
کار سادهای نیست
چون
تنهایی قبل از تو
با تنهایی بعد از تو
زمین تا آسمان فرق میکند
همسر شهید هادی زاهد
@bisimchi1
حجت عشق، علاقه و ارادت خاصی به حضرت زهرا(س) داشت و همچنین احترام ویژهای نسبت به پدر و مادر قائل میشد.
شهادت حجت، نعمتی ارزشمند برای خانواده است.
پسرم شهادت و حرکت در مسیر الهی و اعزام به منطقه سوریه و دمشق را با مصلحت خود انتخاب کرد
و فرد خاصی او را اجبار به اعزام نکرد. توجه به آرمانهای امام خمینی (ره) یکی از دغدغهها و
خصوصیتهای بارز حجت بود؛ این شهید اهل ریا نبود و بسیار به کودکان عشق میورزید.
عشق و اراده به ائمه به ویژه حضرت زهرا سلامالله علیه و امام حسین (ع) در شخصیت حجت مشاهده میشد،
این شهید با آغاز مداحی در سنین ۱۵ و ۱۶ سالگی، هیئت مذهبی را تشکیل داد و افراد را به سمت فعالیتهای مذهبی
و فرهنگی تشویق میکرد. همسر شهید پا به پای حجت در مسیر زندگی حرکت کرده و این شهید را حمایت میکرد.
قبل از اینکه به منطقه سوریه و دمشق اعزام شود، بنده را به منزل خود دعوت کرده و گفت، مادر طاقت اشکهایت را ندارم
راوی:(پدر و مادر شهید)
ڪانال خـاڪـےها
http://telegram.me/joinchat/AtQMXTwpQdo8yChf_PrD7g
به نام خدا
مثل همیشه پیگیر یادواره شهدا بود.خسته و تنها رفته بود دنبال کارها.
مثل همیشه پای پیاده.خسته بود و شادی ته چشمش دیده می شد آقا سید اسماعیل.
یادواره شهدا کار زیادی داشت و آقا سید دست تنها بود.نشسته بود و فکر می کرد که بهش رسیدم.
سلام علیکی و حال و احوالی.
تندی از من پرسید:خبر یادواره و گزارشش رو برام مینویسی؟
خواستم بگم نه،ولی وقتی به چشمش نگاه کردم خجالت کشیدم و گفتم:باشه.
کار من اهمیت چندانی نداشت و برای آقا سید اسماعیل سیرت نیا انگاری یه دنیا می ارزید.
آقا سید خیلی باحال بود یعنی هست آخه من هنوز باورم نمیشه که سید دیگه بین ما نیست.
از طرف دوست گرامی ایشان
ارسالی از کاربران محترم کانال خادم الشهدا
https://telegram.me/joinchat/BUoPxDyWQYbhMi0DLC7gxA
روز ١٢ محرم ١٤٣٨ تیپ زینبیون عملیات عاشورایی خودش رو به طور اختصاصی در محله اسکان عسگری شیخ سعید (حلب) آغاز کرد و با وارد کردن تلفات سنگین ( حدود صد کشته و مجروح ) به مسلحین موفق به پیشروی چشمگیری در منطقه شد.
در جریان این عملیات ١١ نفر از رزمندگان این تیپ مظلومانه به شهادت رسیدند.
اما در این مدت بدلایلی شرایط تشییع پیکر پاک این شهدا فراهم نشده بود!!
حالا خانواده های شهدا از راه رسیده اند، و قرار است در شهر مقدس قم تشییع شده و خاکسپاری شوند.
@bisimchi1
6 سال در سوریه بود
فرمانده ای قَدرو روحیه جنگاوری قوی داشت.
هیچکس در رزم حریفش نمیشد!
آخرهم روی مین رفت و بشهادت رسید.
به نقل از خواهر شهید مدافع حرم هادی زاهد
بیسیم چی
@bisimchi1
قریب به اتفاق شهدای مدافع حرم، مجمعی از خوبیها هستند. این حرف از سر غلو یا تعارف نیست. بلکه با مروری بر زندگی این شهدا به خوبی درمییابیم همین صفات بارزشان است که از آنها در عصر منیتها و زیادهخواهیها شهید میسازد. فرمانده شهید جواد اللهکرمی نمونهای از چنین جوانانی است که در دست به خیری، وظیفهشناسی، صداقت و ایستادگی بر سرآرمانهای اسلام ناب محمدی سرآمد بود. او بارها و بارها در جبهه مقاومت اسلامی حضور یافت و در آخرین اعزام با وجود مجروحیت شدید یکی از پاهایش، چشم بر همه تعلقات دنیا بست و در حومه خانطومان به شهادت رسید. چند روز پیش به منزل پدری شهید رفتیم و حاج جواد و سیره و منش زندگیاش را از زبان مادر، همسر، خواهرها و برادرش شنوا شدیم.
آرامشی مادرانه
حدود شش ماه از شهادت جواد اللهکرمی در 19 اردیبهشت ماه 95 میگذرد که به همراه محمدگزیان از بچههای عقیدتی و نظارت حوزه 215 ایثار مسیر خانه شهید را در پیش میگیرم. طبق معمول پدر شهید علی آقا عبداللهی و برادر بزرگترم رضا محمدی هم به شوق دیدار با خانواده شهدا به ما محلق میشوند و حوالی غروب آفتاب به مقصد میرسیم.در گفتوگو با عموی شهید مطرح شد؛
ماجرای شهادت مدافع حرم «محمود مراد اسکندری»
"وقتی شنید که تروریستهای تکفیری قصد تخریب حرم اهل بیت را دارند دیگر طاقت نیاورد و گویی خونش بجوش آمد، با اینکه 45 روز در سوریه جنگیده بود اما پس از بازگشت، فورا برای حضور دوباره محیا شد."
به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، "محسن مراد اسکندری"عموی شهید مدافع حرم "محمود مراد اسکندری" اظهار داشت: شهید محمود علاقه زایدالوصفی به اهل بیت عصمت و طهارت داشت و همین علاقمندی و محبت سبب حضور وی در جرگه مدافعان حرم شد.
وی با بیان اینکه محمود دومین شهید خاندان اسکندری است، گفت: برادر شهیدم که او هم محمود نام داشت و همنام برادر زاده شهیدم آقا محمود بود در تاریخ نهم مهر ماه سال 59 در مقابله با دشمن بعثی در جبهههای جنوب به شهادت رسید و شهید محمود اسکندری هم یک ماه قبل در مبارزه با تکفیرهای ملعون به خیل شهدا پیوست.
اسکندری با بیان اینکه این مرتبه دومی بود که محمود برای دفاع از حرم اهل بیت(س) به سوریه سفر میکرد، افزود: مهمترین مسئلهای که به ایشان انگیزه مبارزه با دشمنان تکفیری را میداد محبت و ارادت قلبی بود که به حضرت زینب(س) داشت بطوریکه وقتی شنیده بود که تروریستهای تکفیری قصد تخریب حرم اهل بیت را دارند دیگر طاقت نیاورد و گویی خونش بجوش آمده بود. با اینکه 45 روز در سوریه جنگیده بود، پس از بازگشت، فورا برای حضور دوباره محیا شده بود و هنگامی که با عدم موافقت و پذیرش برای حضور دوباره مواجه شد، با تلاش و ممارست فراوان و ارتباطاتی که با دوستان همرزمش برقرار کرد تلاش نمود تا بار دیگر نیز در سوریه جهت مقابله با دشمنان تکفیری حضور یابد که به هر حال موفق به گرفتن مجوز حضور در سوریه شد.
ماجرای شهادت مدافع حرم «محمود مراد اسکندری»
وی در خصوص نحوه شهادت برادر زادهاش گفت: از همرزمان محمود شنیدم که تقریبا در روزهای پایانی ماموریت دومش، محمود و تعدادی از همرزمانش در منطقهای حائل میان دو جبهه داعش و النصره قرار میگیرند و برای اینکه اجازه اتصال این دو جبهه منحوس را ندهند تا آخرین لحظات زیر آتش سنگین دشمن ایستادگی میکنند، هنگامی که فرمان عقب نشینی تاکتیکی از سوی فرمانده میآید، ایشان به سمت اسلحهای که بر روی زمین افتاده بود میرود و به دوست همرزمش میگوید نمیخواهم اسلحهای که با هزینه بیت المال تهیه شده به دست تکفیری معلون بیفتد و در همین اثنا مورد اصابت گلوله تک تیرانداز دشمن قرار میگیرد و شربت شهادت را مینوشد.
اسکندری در خصوص سیره اخلاقی این شهید بزرگوار گفت: ایشان در راه افتادن کار مردم اهتمام ویژهای داشت، اهل صله رحم و توجه به دوستان و آشنایان بود، بعد از فوت پدر و مادرش تقریبا مسئولیت خانواده را عهده دار شده بود. او بااخلاق، تلاشگر و با پشتکار بود. در رشته مکانیک فوق دیپلم گرفته بود و جالب است که بدانید همچون عموی شهیدش که مسئول آموزش نیروهای مردمی در دوران دفاع مقدس بود، وی نیز مربی آموزش نیروهای بسیج را بر عهده داشت.
وی در ادامه به بیان خاطرهای در رابطه با این شهید بزگوار پرداخت و گفت: همیشه به من میگفت کنار مزار عمو محمود جای من است و من نیز با او مزاح میکردم و میگفتم آنجا محل تدفین من است، تا اینکه در روز آخری که میخواست به سوریه برود یک روز بعد از خداحافظی پیامکی با این مضمون برای من فرستاد: کنار عمو محمود یادت نره! و من که دوست داشتم سالم برگردد، برایش نوشتم بسلامت. او همانطور که دوست داشت به مقام شهادت رسید و اگر امروز شما میبینید چهرههای ما شاد و بشاش است به خاطر اینست که میدانیم این دنیا محل گذر است و همه در آن موقتی هستیم و از این حیث خوشحالیم که عزیزانمان با شهادت به سعادت رسیدند و خوش به حال آنان که اینگونه به ملاقات پرودگارشان رفتند.
این شهید مدافع حرم در تاریخ 12 بهمن سال 1394 به شهادت رسید.
منبع: دفاع پرس
شهید رضا بخشی "فاتح"
جانشین تیپ فاطمیون
تولد1365/7/9 مشهد مقدس
شهادت1393/12/9/ تل قرین سوریه
یکبار گلولهای شانهاش را دریده بود دوستش به او گفت: رضا، یک دستت را در این راه دادی خدا قبول کند؛ بگذار بقیه بروند، تو نرو.
جواب داد: مگر نشنیدی حضرت عباس(ع) چگونه در میدان نبرد دستهایش را فدا کرد؟ ما امروز باید به وظیفهمان عمل کنیم، ما مدافعان حرمیم دست و پا که سهل است، سرمان هم برود نمیگذاریم دست تکفیریها به حرم حضرت زینب (س) برسد.
آقا محمودرضا
بسم رب الشهدا و الصدیقین
سروان « مهـدی اخوان » فرمانده کلانتری چاف و چمخاله لنگرود ،
توسط اشرار مسلح ترور و در استان سیستان و بلوچستان به فیض شهـادت نائل آمد.
@bisimchi1