شهدای زینبی

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۲۳ بهمن ۰۱، ۱۹:۲۱ - تو
    عالی

۷۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

۲۳
ارديبهشت

هـرڪـسی

یـڪ دلـبر 

جـانـانہ 

 دارد

مــن

تـو را ... 

شهید میثم مدواری

سالروز ولادت

@zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۲۳
ارديبهشت

قبل از عملیات نصر ۴ قرار بود برای توجیه به منطقه عملیاتی برویم، هنگام عزیمت در مسیر،دژبانی آن منطقه معمولا سخت گیری می کرد  که خیلی از مواقع منجر به درگیری میشد ، یک بار به همراه شهید از آن مسیر می گذشتیم که آن اتفاق رخ داد، دژبانی برخورد سختی با ما کرد، من به شهید گفتم خودت را معرفی کن و بگو که فرمانده تیپ هستی، اما او این کار را نکرد و در نهایت بحث بالا گرفت  و به سپاه بوکان رفتیم ، این مسئله باعث شد که از طرف سردار سلیمانی پیگیری شود که این سختگیری بی مورد که باعث اتلاف وقت می شد برای همیشه حل و فصل شود.

سردارشهید محمدعلی الله‌دادی

سالروز ولادت

 @zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا
۲۳
ارديبهشت


مادر بزرگوار شهید مصطفی صدرزاده :

ماه رمضان سال 91، برای خرید به بازار رفتم. وقتی می دیدم خیلی ها به راحتی در ملا عام روزه خواری می کنند، بسیار ناراحت و عصبانی شدم، تا جایی که حتی قدرت خرید نداشتم و دست خالی به خانه برگشتم. 

مصطفی وقتی مرا دید با تعجب گفت:

«به این سرعت خرید کردید؟» 

گفتم: «اصلا دست و دلم به خرید کردن نرفت.» و جریان را برایش تعریف کردم. 

مصطفی سری تکان داد و گفت:

«کسی که روزه خواری می کند در واقع دارد با خدا علنی می جنگد، چون خداوند برای کسانی که روزه خواری در ملا عام میکنند حد معین کرده است.

حالا فکر کنید با این کار چقدر دل امام_زمان به درد می آید. قربون دل آقا بشم.» 

 من آن روز ناراحتی ام به خاطر نادیده گرفته شدن قانون بود 

و مصطفی دلش به خاطر رنجش امام زمان لرزیده بود.

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۲۳
ارديبهشت

《فرزندم کاملاً سالم بود و لبخندی روی صورتش بود. او را چندین مرتبه بوسیدم ولی حتی ذره‌ای اشک نریختم. 

[تنها جایی که اشکم سرازیر شد زمانی بود که عکس بچه‌های گرسنه سوریه را به من نشان دادند. ]

سید رضاهمیشه غصه کودکان سوریه را می خورد. همرزمانش به من می‌گفتند که او بچه‌ها را یکجا جمع می‌کرده و غذای اضافی پادگان و غذای خود را به آنها می‌داده. 

از سرهنگ مسئول سپاه خواستم کوله‌پشتی او ر ا برای دخترش به یادگار بیاورد. سرهنگ گفت: سیدرضا لحظه‌ای عقب‌نشینی نکرد و دلیرانه شهید شد؛ مثل حضرت علی اکبر و حضرت اباالفضل(ع).》 

 مــــدافــــع‌حــــرمـ

سیــــدرضــاحسینــــے

《ســالــــــروزولادتــــــــ》

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۲۳
ارديبهشت

"فاطمیون" همگی حامی مکتب هستند

پاسبان حرم حضرت زینب(س) هستند

گرچه کشتید ولی "فاتح" دیگر داریم

ما محال است که دست از شهدا برداریم

سالروز تاسیس تیپ فاطمیون گرامی باد 

 ۹۲/۲/۲۲ 

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۲۱
ارديبهشت


برادر بزرگوار شهید بیضائی:

سه ویژگی در محمودرضا برجسته بود.!

 اول آنکه بشدت وفادار به انقلاب اسلامی بود. دوماً ،به معنی واقعی کلمه ولایتمدار بود.

 سوم هم اینکه پایبند به کار و فعالیت سازمانش بود. 

هیچ وقت از کار خود نمی‌‌زد.

 بارها اتفاق می افتاد هنگام مرخصی به دیدن ما می‌آمد. اولش می‌گفت: یک هفته به دیدن شما آمده‌ام اما وسط هفته می‌گفت: مأموریت پیش آمده و باید بروم.

 این بارها اتفاق می‌‌افتاد. 

یا مثلاً ما که در اسلامشهر به منزلش می رفتیم، به خاطر اینکه ما آمده ایم از کارش نمی زد.

 @Agamahmoodreza

  • دوستدار شهدا
۲۱
ارديبهشت


همسرم آنقدر روی مسئله ی اسراف حساس بود که همیشه میگفت حیاط خانه را باید جارو زد.نباید با آب شست.آب مهریه ی مادرمان،حضرت فاطمه زهرا (س)است

مراسم عروسیمان یک مراسم خدا پسند بود.مولودی خوانی بود و ...

همسرم تاکید داشت در این مراسم کاری نکنیم که طبق دستور و خواست خدا و ائمه اش نباشد.به همه تاکید کرده بود که ترقه بازی نکنند و باعث آزار همسایه ها نشوند.یکی از همسایه های مسن محل بعد از مراسم به منزل ما آمد و به محمد جواد گفت:خیلی دعایت کردم.ان شاءالله هرچه از خدا میخواهی به تو بدهد که نگذاشتی ترقه بزنند!

شهید مدافع حرم محمدجواد قربانی

@modafeonharem

  • دوستدار شهدا
۱۹
ارديبهشت


یکی از شب‌های ماه رمضون روح‌الله اومد پیشم و با لحن همیشگیش گفت:

 سید امشب نمیری حاج منصور؟

گفتم: اگر دوست داری بریم ... عشقه...

همه رفقا رو جمع کردیم که بریم، دمِ رفتن گفت: بچه‌ها شما برید، من خوابم میاد ... نمیام

خلاصه همه‌ی بچه ها رو راهی کرد و خودش رفت خوابید!

با خواب شوخی نداشت، هروقت خوابش می‌گرفت، تو هر حالتی بود می خوابید...

حتی چهار زانو

نقل از دوست شهید 

روح الله قربانی 

                                                 

@modafeonharem77

🍃🌸

  • دوستدار شهدا
۱۹
ارديبهشت


 روزی که برای پذیرش خادمی اومده بود، ما شرایطی رو برای خادمی بیان کردیم. محسن همه اون‌ها رو دارا بود.

در اونجا محسن دو درخواست داشت. اول گفت: «حاجی منو پشت هیئت بذارید که توی دید نباشم!» مورد دوم این بود: هر چی کار سخته ، بدید به من.  

محسن نمی‌خواست بین ۸۰۰ نفر در هیئت دیده بشه، خدا هم گفت حالا که نمی‌خوای دیده بشی، من به کل عالم نشونت می‌دم. 

راوی: حجت‌الاسلام‌ لقمانی

@modafeanharam77

  • دوستدار شهدا
۱۹
ارديبهشت

مرا به بوی 

 خوشَت جان

 ببخش و زنده بدار

 که از تو

 چیزی ازین 

 بیشتر نمی خواهم

شهید جواد الله‌کرم

سالروز شهادت 

 @zakhmiyan_eshgh

  • دوستدار شهدا